صاحبنظران همواره درباره نقش آزماشگاه در یادگیری علوم تجربی اختلاف نظر داشتهاند. عدهای نقشی محوری برای آزمایشگاه قائلاند، در حالیکه عده دیگر ضرورتی برای کارهای آزمایشگاهی قائل نیستند. فصلنامه رشد آموزش فیزیک در مقالهای به بررسی این دو دیدگاه که نماینده اختلاف نظری است که طرفداران رویکردهای سنتی و نوین آموزش دارند، پرداخته است.
نویسندگان مقاله در ابتدا آوردهاند: «صاحبنظران چهار دلیل عمده برای استفاده از آزمایشگاه در آموزش علوم مطرح میکنند. مفاهیم پیچیده و مجردی هستند که در علوم تجربی مطرح میشوند. خیلی از دانشآموزان ابتدایی و حتی دبیرستانی ممکن نیست بتوانند بدون کار عملی و دستورزیهای لازم به مفاهیم علوم تجربی دست یابند. دانشآموزان زمانی که با گردآوری واقعی دادهها و تجزیه و تحلیل پدیدههای واقعی در انجام پژوهش مشارکت میکنند در درون آنها حس احترام به علم و فرایند علمی شکل میگیرد که نگرشهای مثبتی نسبت به علم در آنها ایجاد شود. استفاده از فعالیتهای آزمایشگاهی این است که مهارتهای دانشآموزان حین فعالیتهای آزمایشگاهی توسعه مییابد و دانشآموزان از انجام فعالیتهای آزمایشگاهی و کار عملی لذت میبرند و همین باعث میشود که به علم علاقهمند شوند.»
نویسندگان مقاله بعد از اشاره به انواع فعالیتهای آزمایشگاهی چنین آوردهاند: «با توجه به نقش انکارناپذیر آزمایشگاه در علوم، طبیعی است که برای آموزش علوم تجربی نمیتوان آزمایشگاه و انجام فعالیتهای آزمایشگاهی را نادیده گرفت. از اواخر قرن نوزدهم که آزمایشگاه بهصورت رسمی در برنامه درسی علوم تجربی قرار گرفت، بین کارشناسان آموزشی بر سر تدریس نظاممند آزمایشگاه همیشه اختلاف نظرهایی وجود داشته است. نظریههای جان دیویی و پیاژه را میتوان نقاط عطف کاربرد فعالیتهای آزمایشگاهی در تدریس علوم تجربی برشمرد. تا قبل از سال ۱۹۱۰ فقط تعدادی فعالیت آزمایشگاهی با دستور کارهای مشخص برای دروس فیزیک، شیمی و زیستشناسی تنظیم شده بود که الزاماً ارتباطی با محتوای برنامه درسی علوم تجربی نداشت.
بعد از سال ۱۹۱۰، جنبش آموزشی پیشرو به رهبری جان دیویی تأثیر عمدهای روی آموزش علوم تجربی و نقش آزمایشگاه داشت. در فلسفه جان دیویی همانقدر که حل مسئله مهم بود کاربرد علوم تجربی در زندگی روزمره دانشآموزان نیز اهمیت داشت. او حامی رویکرد به آموزش علوم بود و معتقد بود نگرشی که دانشآموزان از طریق علوم تجربی به دست میآورند به اندازه دانش علمی دارای اهمیت است. ایدههای او باعث رشد علم عملی با کاربردهای سودمند در زندگی شد. در این دوران کتاب های فیزیک پر شد از واگنها و موتورهای بخار، و کتابهای شیمی ساخت محصولات روزمرهای چون جوهر را آموزش میدادند. آزمایشگاه محلی برای تأیید و نشان دادن مطالب گفته شده توسط معلم بود و خیلی از صاحبنظران معتقد بودند معلم با انجام نمایشهای پرمعنا و کاربردی میتواند فرصتهای متنوع بیشتری برای یادگیری اثربخش فراهم آورد.
با معرفی برنامه درسی جدید پس از مطرح شدن نظریه رشد مرحلهای پیاژه، فعالیتهای آزمایشگاهی نهتنها برای تأیید محتوای درسی بهکار میرفت بلکه خیلی وقتها محتوای درسی از دل همین فعالیتها در آزمایشگاه تولید میشد.
در همین دوران بود که رویکردهای آموزشی مبتنی بر کاوش بهصورت جدی در آموزش علوم تجربی مطرح شدند. شاید نقش آزمایشگاه در برنامه درسی جدید آموزش علوم تجربی را بتوان در اظهار نظر آزوبل جستوجو کرد. او معتقد است اگر آزمایشگاه مسئول به دوش کشیدن بار روشها و روح علم و معلم، و کتاب درسی مسئول انتقال محتوای موضوع درسی باشند در این صورت آزمایشگاه بسیار وقتگیر و ناکارآمد خواهد بود.
پس از معرفی رویکردهای آموزش مبتنی بر کاوش، فعالیتهای آزمایشگاهی با استفاده از فعالیتهای دستورزی ساده به کلاسهای درس علوم تجربی برده شد و محتوای علمی و فعالیتهای آزمایشگاهی قابل تفکیک از هم نبودند یا آنطور که شولمن و تامیر (۱۹۷۳) اظهار میکنند: «برنامه درسی جدید بر فرایندهای علمی و توسعه مهارتهای شناختی سطح بالا تأکید دارد، آزمایشگاه نقش مهمی را نه بهعنوان مکانی برای مشاهده و تأیید، بلکه بهعنوان هستهای برای فرایند یادگیری علوم تجربی دارد.»
• نویسندگان: سمیرا بهرامی، استادیار فیزیک دانشگاه فرهنگیان تهران و سعید محمدی، دانشجوی دبیری فیزیک دانشگاه فرهنگیان تهران
• کلیدواژهها: آزمایشگاه، رویکرد نوین، رویکرد سنتی، فعالیتهای دستور کاری، فعالیتهای مبتنی بر کاوش
برای مشاهده متن کامل مقاله اینجا کلیک کنید.