فصلنامه رشد آموزش زبان و ادب فارسی در مقالهای به بررسی و تبیین تاریخ دستور زبان فارسی در جهان، زبان عربی و فارسی پرداخته است.
در ابتدای این مقاله میخوانیم: «شاید بتوان گفت اولین روشی که برای بررسی زبان بهکار برده شد، روش توصیفی بود. یکی از مهمترین دلایل توجه به مطالعات زبانی وجود سرودهها و قطعات مذهبی و سعی در حفظ گونه صحیح این قطعات و مطالب و احتراز از خطا و لغزش در تلفظ این قبیل مطالب بود. قدیمیترین دستور زبانی که به این شیوه تنظیم شد، دستوری است که توسط پانینی دستورنویس مشهور هندی در اواخر قرن چهارم پیش از میلاد برای صحیح خواندن سرودههای ودا به رشته تحریر درآمد. دستور پانینی که شاید کهنترین بررسی توصیفی از زبان سانسکریت باشد اساس مطالعات بعدی زبان سانسکریت قرار گرفت.
یکی دیگر از اقوامی که از زمانهای گذشته به بررسی زبان پرداختند، یونانیان بودند که واضع دستور زبان در مغرب زمین هستند و دیدگاه آنان متفاوت از هندیان بود، زیرا یونانیان از زمان افلاطون، به این دانش نیز از دریچه فلسفه نگریسته و در پی شناخت و منشاء و ماهیت و چیستی زبان برآمدند و این مسئله که آیا دلالت الفاظ بر معانی عقلی و طبیعی است یا بر حسب مواضعه و قرارداد، مورد بحث و فحص آنان قرار گرفت و فیلسوفان یونان در مباحثات خود میکوشیدند تا قوانین منطق را بر قواعد زبان منطبق کنند.»
در ادامه مقاله آمده است: «دستوری را که ارسطو در قرن چهارم قبل از میلاد نوشته است و مباحثی درباره کیفیت و ماهیت زبان دارد و نظریه ارسطو درباره وصفی و قراردادی بودن عناصر زبانی تا امروز مورد تأیید اغلب زبانشناسان است. وی مابین دستور زبان و منطق ارتباط کاملی برقرار کرد. ارسطو این دستور را به زبان یونانی نوشته است که زبان رسمی آنها بود و او اجزای کلام را به اسم، فعل و حروف تقسیم کرد و تقسیمات زبانی او سالهای مدیدی الگوی دستورنویسی برای زبانهای غرب و نیز برای زبان عربی و فارسی قرار گرفت. یونانیان اسم و صفت را از یکدیگر جدا نکرده بودند. بعدها اروپاییان به پیروی از مسلمین آنها را از یکدیگر جدا کردند. ولی علمای هند از قدیم این کار را کرده بودند. «دونی دو تراس» در قرن اول قبل از میلاد نخستین کسی است که در کتاب خود به نام Artgrammatical دستور زبان را علم مستقل تلقی کرد. «آیولونیوس دیسکول» در قرن دوم میلادی نحو را از صرف کاملاً جدا ساخت.»
دستورنویسی در زبان فارسی عنوان بخش دیگری از این مقاله است. در این بخش میخوانیم: «در ایران و در زبان فارسی باید اذعان کرد که نسبت به دستور زبان چندان توجهی نشده است و اگر از بعضی تألیفات، که اغلب در هندوستان پدید آمدهاند و از پارهای مسائل دستوری که برخی فرهنگنویسان در مقدمه فرهنگها (مانند فرهنگ انجمن آرای ناصری، برهان قاطع، برهان جامع و .... که تألیف آنها هم از زمان ما چندان دور نیست) نوشتهاند، قطع نظر شود اقدام به تدوین و تألیف دستور زبان فارسی به معنی حقیقی خود بسیار تازه است. کتابهایی هم که در این باب نوشته شدهاند اغلب به تقلید از صرف و نحو عربی یا اقتباس از زبانهای اروپایی بوده است.
اما اگر به عقب برگردیم در قرون گذشته جسته و گریخته بحثهایی در کتابها و آثار گذشتگان ما درباره دستور انجام گرفته است. مثلاً در قرن هفتم کتاب «المعجم فی معاییر اشعار العجم» که در سه بخش عروض، قافیه و نقد شعر نوشته شده اولین کتابی است که درباره صرف و اشتقاق کلمات توسط «شمس قیس رازی» بحث شده است. بعد از او در قرن هشتم «ابوحیّان نحوی» کتابی نوشته است به نام «منطق الخرس فی لسان الفرس» که مطالبی از دستور را مطرح کرد. تا اینکه در قرن یازدهم در مقدمه فرهنگها از جمله «فرهنگ جهانگیری» جمالالدین حسین انجوی شیرازی، «برهان قاطع» خلف تبریزی و «انجمن آرای ناصری» از رضاقلیخان هدایت در قرن سیزدهم مباحثی از دستور را مطرح نمودند.»
نویسندگان: رضا کریمی لاریمی، مدرس دانشگاه فرهنگیان و دبیر دبیرستانهای جویبار ؛ دکتر حسین پارسایی، مدرس دانشگاه آزاد قائمشهر
کلیدواژهها: زبان فارسی، دستور، تاریخچه
برای دریافت متن کامل مقاله اینجا کلیک کنید.