فضای مدرسه یکی از عناصر در برنامهریزیها و سیاستهای ناظر بر تحول در آموزشوپرورش است. در این سیاستها و برنامهها بهطور معمول و مرسوم انتظار تحولآفرینی همواره معطوف به محتوا و «متن کتب درسی» و یا ساختار سازمانی آموزشوپرورش بوده است. به همین دلیل نیز هر از چندی کتابهای درسی یا ساختار سازمانی آموزشوپرورش دستخوش تغییرات متفاوت شدهاند، اما کمتر به فضای اجتماعی و «متن مدرسه» توجه شده است. در حالی که به نظر میرسد، اهمیت متن مدرسه برای چنان تحولی بسیار بیشتر از صورت فنی و خشک محتوای کتابهای درسی یا ساختار بوروکراتیک سازمانی مدرسه و آموزشوپرورش باشد. چرا که دانشآموزان آنچه از متن مدرسه و فضای اجتماعی آن یاد میگیرند، بسیار بیشتر از متن خشک و رسمی کتاب درسی است.
این قبیل آگاهیها و
دانستهها، برعکس محتوای کتابهای درسی که معمولاً بعد از امتحان به
فراموشی سپرده میشوند، با ذهن و زبان، روح و رفتار، و زندگی دانشآموزان
گره میخورند، انباشته و به حافظه سپرده میشوند و به سرمشقی هویتی برای
کار و زندگی آینده دانشآموزان تبدیل میشوند.
اما همچنان که پیش از این یادآوری شد، متن مدرسه با چنین جایگاه و اهمیتی،
کمتر در برنامهها و سیاستهای تحولی آموزشوپرورش مورد عنایت قرار گرفته
است. فضای فعلی فضای برخی مدرسههای ما از نظر جامعهشناختی خستهکننده،
فاقد معیارهای دلپذیری، خوشایندی، شوقانگیزی و بهطور کلی «ناشاد» است.
چنین تصویر ناشاد و غیردلپذیری را هم فضای مناسبات و روابط اجتماعی و هم
فضای فیزیکی و مبلمان مدرسه بهخوبی بازتاب میدهد.
مواردی مانند:
• تعاملات خشک، رسمی و
کمتر صمیمانه بین عناصر انسانی اصلی برخی مدرسه با هم، یعنی مدیر و کارکنان
اجرایی، معلمان و دانشآموزان و والدین،
•
مناسبات بعضاً تبعیضآمیز مبتنی بر پیشداوریهای فرهنگی و بیاعتمادی، و
یا فشار، اجبار، قدرت و زور فیزیکی و بوروکراتیک در برخی مدرسهها،
• چهره خسته و درهم، نگران دغدغههای معیشتی و مضطرب معلمان، در کنار ظاهر آشفته و نامرتب آنها،
• فرصت کمی که مدرسه برای گفتوگو، بحث و تبادل نظر، و نقد و پرسشگری، فارغ از هرگونه ترس، تنبیه و تهدید فراهم میکند،
• میدان محدودی که مدرسه برای تنوع و تکثر افکار، اندیشهها، علاقهها و نیازهای معلمان و دانشآموزان قائل است،
• تقلیل مناسبات مدرسه با والدین و خانوادهها به روابط مادی، مالی و کالایی،
همه و همه تصویری از فضای نامناسب روابط اجتماعی محیط مدرسه است که بهطور
جدی و اساسی باید مورد تجدید نظر، بازاندیشی و بازسازی قرار گیرد.
اما این فقط فضای مناسبات اجتماعی اجزا و عناصر مدرسه نیست که تصویری
غیردلپذیر و ناشاد از آن را به نمایش میگذارد. فضای فیزیکی، معماری و
مبلمان اغلب مدرسهها نیز ناشاد و خستهکننده است. تقریباً در کمتر
مدرسهای فضای سبز و طبیعی، درخت، و گل و گیاه برای ایجاد طراوت و تلطیف
روحیه دانشآموزان و معلمان وجود دارد. در روزهای گرم سال و ایام امتحانات،
اغلب دانشآموزان دربهدر دنبال فضای سایهای برای درامانماندن از تیغ
تیز آفتاب در گوشهای از دیوار مدرسه کز میکنند.
حیاط برخی از مدرسهها فاقد صندلی برای نشستن و استراحت دانشآموزان است.
معماری برخی از مدرسهها به نحوی است که درهای ورودی و خروجی، با وجود
تراکم دانشآموزان، محدود یا بسته است و تراکم و فشار دانشآموزان هنگام
ورود و خروج یا زنگ تفریح، گاه به حوادثی منجر میشود. پلههای ساختمان
بسیاری از مدرسهها برای ورود و خروج دانشآموزان مناسبسازی نشدهاند و
گاه سبب زمینخوردن و حوادثی برای دانشآموزان میشوند. سرویسهای بهداشتی
برخی از مدرسهها محدود و نامتناسب با تعداد دانشآموزان، بعضاً فاقد آب
گرم و مایع صابون یا برخی خراب و غیرقابل استفاده است.
آبخوریهای اغلب مدرسهها نیز محدود، نامناسب و غیربهداشتی است. بسیاری از
مدرسهها فاقد بوفه هستند یا اگر هم دارند، نامناسب است و اقلام و کالاهای
آن کیفیت و تنوع لازم را ندارند. از نظر مبلمان داخلی کلاسها، میز و
صندلیهای بسیاری از مدرسهها کهنه و شکستهاند یا به نحوی نامناسب طراحی
شدهاند که موجب خستگی زودرس و عدم تمرکز دانشآموزان میشوند. نقاشی و
رنگآمیزی کلاسهای بسیاری از مدرسهها نامناسب و فاقد عنصر شادی و
دلپذیری است و نیز حداقل کیفیت را دارد. امکانات ورزشی اغلب مدرسهها هم
محدود است و فضا و سالنهای ورزش بسیاری از مدرسهها برای حرکتهای ورزشی
مناسب نیستند. امکانات آزمایشگاهی و کارگاهی اغلب مدرسهها نیز ناکافی یا
فرسوده و محدودند.
بسیاری از مدرسهها فاقد تجهیزات نرمافزاری و سختافزاری مناسب برای آموزش
مجازی هستند و برنامههای منظم و مناسب برای اردوها و بازدیدهای علمی
ندارند. سرویسهای رفتوآمد دانشآموزان نیز گذشته از آنکه از سامان، نظم و
کیفیت مناسبی ندارند، غالباً ناایمن و نامطمئن هستند که رخدادن حوادث و
اتفاقات سالهای اخیر گواهی بر این مشکل است.
مجموع چنین مسئلهها، کمبودها و مناسبات و روابط، فضای مدرسهها را
غیردلپذیر، خستهکننده و ناشاد کرده است. به همین دلیل نیز اغلب معلمان و
دانشآموزان بیدلیل یا با دلیل، و موجه و ناموجه، از هر نوع تعطیلی مدرسه
استقبال میکنند. مدرسههایی با چنین مشکلات، کمبودها و نقصهایی در فضای
فیزیکی، معماری و مبلمان، و با چنان مناسبتها و روابط خشک و غیرتعاملی و
فاقد مشارکت، تبعیضآمیز، مبتنی بر پیشداوری و بیاعتمادی یا ترس، تنبیه و
تهدید، و با چنان معلمان خسته، نگران و مضطربی که دغدغههای معیشتی بهحق
ذهنشان را آشفته و زندگی را بر آنها تنگ کرده است، چگونه میتوانند نقش و
کارکردهای لازم را در زمینه پرورش و آموزش نسل آینده و رشد و شکوفایی
استعدادهای کودکان و نوجوانان کشور ایفا کنند؟!
به همین دلیل، هر برنامه و سیاست تحولی در آموزشوپرورش، چنانچه بازاندیشی و
بازسازی متن مدرسه و فضای اجتماعی و فیزیکی آن را در مرکز توجه خود قرار
ندهد، پیشاپیش محکوم به شکست است. برنامههای تحولی در آموزشوپرورش باید
دلپذیری، شادسازی و شوقانگیزی فضای مدرسه را، بهعنوان یکی از مهمترین
اصول، در دستور کار خود قرار دهد. انجام چنین مهمی قبل از هر چیز نیازمند
تغییر نگرش مسئولان و برنامهریزان آموزشی و نیز مدیران و معلمان است؛
بهنحوی که شادی، نشاط و لذت را معادل سبکسری و لاابالیگری تلقی نکنند یا
بر اساس نوعی پیشداوری و تفسیری نامعتبر، مغایر با آموزههای دینی
نپندارند.