مقدمه
چالشهایی محیطی که با
آنها روبهرو هستیم و بحرانهای زیستمحیطیای که تنوع زیستی و حیات بشر
را هدف قرار گرفتهاند، رشتههای چندوجهی جدیدی را به وجود آوردهاند. یکی
از این رشتهها «زیستشناسی حفاظت» است.
امروزه گونه انسان مهمترین عامل تغییر محیطی در سیاره ماست. ظرفیت فکری
انسان حتی این امکان را فراهم کرده است که به فضا بپردازد و منحصربودن
سیاره خود در منظومه شمسی را ببیند. ما در حال غلبه بر این سیاره هستیم. ما
انسانها، با رشد جمعیت، برای برآوردن نیازها و خواستههایمان، جنگلها،
دشتها و بیابانها، منابع فراوان اما محدود زمین مانند نفت، آب تمیز و
هوای تنفسی هزاران گونه جانوری و گیاهی را از بین میبریم. شواهد زیادی
نشان میدهند، تغییرات اقلیمی ناشی از فعالیتهای انسان، محیطزیست طبیعی
را در معرض خطر قرار میدهد.
زیستشناسی حفاظت
«زیستشناسی حفاظت» یا
«زیستشناسی بقا» دانشی است که به مطالعه طبیعت و بررسی تنوع زیستی زمین،
بهمنظور حفاظت از بومسازگان، زیستگاهها و گونههای زیستی میپردازد
(وهابزاده، 138٤ و ماهینی، 1392). این رشته ترکیبی از علوم اقتصاد و
مدیریت منابع طبیعی است (Michael E.2019). کاهش سریع زیستگاههای طبیعی
جانداران در سراسر جهان بر اهمیت فراگیری و گسترش این علم افزوده است.
زیستشناسی حفاظتی علمی بینرشتهای و چندرشتهای، متمرکز بر زیستشناختی و
بهنسبت جدید است که بر حفظ تنوع زیستی زمین از جمله فرایندهای بومشناسی و
تکاملی طبیعی متمرکز شده است. برای دستیابی به این هدف، زیستشناسان حفاظت
باید تمام سطوح سلسلهمراتب زیستی از سطح ژنشناسی تا چشمانداز را در نظر
بگیرند. علوم اجتماعی نیز در زمینه زیستشناسی حفاظت از اهمیت ویژهای
برخوردار است؛ زیرا نیازها و ارزشهای انسانی باید در طول برنامهریزی
حفاظت و مدیریت در نظر گرفته شود. به گفته هانتر (199٦)، «زیستشناسی
حفاظتی علمی چندرشتهای است که بسیار فراتر از زیستشناسی، به موضوعاتی
مانند فلسفه، اقتصاد و جامعهشناسی و رشتههایی که به وسیله آنها از محیط
اجتماعی حفاظت میکنیم، مرتبط میشود؛ موضوعاتی مانند قانون و آموزش
روشهای اجرای حفاظت را تعیین میکند». مایکل سول (2٠٠1) زیستشناسی حفاظتی
را بهعنوان «رشته بحران» توصیف میکند که در آن گاهی اوقات باید در
مواجهه با دانش نامطمئن تصمیمهایی راهکنشی گرفته شوند. با این حال، این
رشته فرصتهای بیحدوحصری را برای یافتن راهحلهای مثبت و پویا در مواجهه
با تهدیدهای پیچیده میراث طبیعی به ما میدهد (Why Conservation Biology?
.2009).
یکی از عوامل نابودی محیطزیست و از بین رفتن تنوع زیستی فقر است (شکل 1).
فقر وضعیتی است که در آن مردم قادر به تأمین نیازهای اولیه خود (غذا،
پوشاک، سرپناه، آموزش، بهداشت و درمان) نیستند. بر این اساس، کسانی که
درآمد کمتر از دو دلار در روز دارند، فقیرند. حدود 3/3 میلیارد نفر،
تقریباً نیمی از جمعیت جهان، در حال حاضر در این سطح از فقر زندگی میکنند.
پایینبودن امید به زندگی، بیسوادی و دسترسی ناکافی به خدمات بهداشتی، آب
سالم و تغذیه نامتعادل از علائم فقرند. فقر ناشی از جنگهای منطقهای و
بینالمللی، غارت منابع طبیعی و ذخایر کشورهای درحالتوسعه، نبود عدالت
اجتماعی، نابرابری اقتصادی و شکاف طبقاتی و نبود عدالت زیستمحیطی جهانی
است. بسیاری از مردم فقیر جهان به سرویس بهداشتی کافی، سوخت، آب آشامیدنی
تمیز، امکانات بهداشتی، مسکن مناسب و غذای کافی دسترسی ندارند.
از دیگر عوامل نابودی محیطزیست و تنوع زیستی، مصرف بیش از حد و
زیادهخواهی و اسراف است. تنوع طبیعی بومسازگان و زیستگاهها در اثر توسعه
بیرویه فعالیتهای اقتصادی انسانها و تجاوز به طبیعت روز به روز کاهش
مییابد. این واقعیت دلایل متعددی دارد. برای مثال، در الگوهای توسعه
اقتصادی شاخصهایی همانند تولید ناخالص داخلی، بدون درنظرگرفتن ارزش واقعی
منابع طبیعی تعیین میشود و میزان تخریب و انهدام طبیعت در شاخصها گنجانده
نمیشود. همچنین، هزینههای ترمیم، احیا و نابودی میراثهای
جایگزینناپذیر محاسبه نمیشوند. برای زندگی و بقای حیاتوحش محدودیتهای
زیادی ایجادشده و عرصههای زیستی آنها را تنگتر کردهاند. تخریب و
نابودی زیستگاه، انهدام گونههای گیاهی و جانوری را در پی دارد. عوامل
دیگری نیز در نابودی تنوع زیستی و حیاتوحش دخیلاند، مانند تغییرات
آبوهوایی، صید و شکار بیرویه، غیرقانونی و قاچاق، بهرهبرداری ناپایدار و
آلودگیهای محیطزیست و سایر دخالتهای انسانی یا انسانزاد(آنتروپوژنیک).
بهرهبرداری غیراقتصادی از محیطهای طبیعی در اثر تبدیل اراضی و تغییر
کاربری زمین به وجود میآید که یکی از عوامل تخریب زیستگاههاست. این
فعالیتهای مخرب روز به روز عرصه را بر زیستگاههای طبیعی و حیاتوحش
تنگتر میکنند و تنوع زیستی را به شدت کاهش میدهند.
گونههای در حال انقراض و در تهدید انقراض
یک گونه وقتی در خطر حتمی
انقراض است که سراسر یا بخش خاصی از زیستگاه یا محدوده زیستیاش نابود شده
باشد (ناحیهای که در آن یک گونه خاص یافت میشود، محدوده آن گونه است).
یک گونه زمانی در حال انقراض است که تعداد آن به شدت کاهش یابد؛ تا جایی که
بدون مداخله انسان در خطر انقراض باشد. بهطور قانونی، زمانی که یک گونه
احتمال انقراضش کم باشد، اما جمعیت آن تقریباً محدود باشد و احتمال برود در
آینده قابل پیشبینی منقرض شود، گونه در معرض خطر تعریف میشود. گونههای
در حال انقراض و در خطر انقراض تنوع زیستی را کاهش میدهند؛ زیرا به همان
میزان که تعدادشان کاهش مییابد، تنوع ژنشناسی آنها نیز کم میشود. بقای
طولانیمدت و سیر تکاملی به تنوع ژنشناسی بستگی دارد؛ بنابراین، کاهش در
تنوع ژنشناسی، خطر انقراض را برای گونههای در حال انقراض و در خطر
انقراض، در مقایسه با گونههایی که تنوع زیستی بزرگتری دارند، افزایش
میدهد.
نواحی کاهشدهنده تنوع زیستی
کاهش تنوع زیستی در سراسر
ایالات متحده به نگرانی تبدیل شده است. اما این نگرانی در ایالت هاوایی (که
٦3 درصد گونهها در خطر هستند) و کالیفرنیا (که حدود 29 درصد گونهها در
خطرند)، جدیتر است. حداقل دو سوم از جنگلهای بومی هاوایی در حال نابودی
هستند. جنگلهای انبوه مناطق گرم و دیرباران سریعتر از تقریباً تمام دیگر
بومسازگانها نابود شدهاند (تقریباً 1 درصد از این بومسازگانها هر ساله
تخلیه یا نابود میشوند). جنگلها برای زیستگاه انسان، کشت و زرع انواع
میوهها مانند نارگیل، انبه و موز، اکتشاف نفت و معدن و دیگر فعالیتهای
انسانی بستر ایجاد میکنند.