عکس رهبر جدید
دکتر جلال ولی الهی
۲۸ آذر ۱۴۰۱ ۱۲:۴۵
حیات چیست؟

مقدمه

حیات چیست؟ و هدف آن چیست؟ چیستی حیات و چرایی آن دو موضوع متفاوت‌اند و باید از دو منظر به آن نگاه کرد.

اینکه حیات چیست؟ موضوع علوم‌تجربی و علومی است که تابع قانونمندی‌های عالم شهودند. در این قانونمندی هر آنچه به تجربه درآید، قابل‌اثبات و تکرار، و بااحساس و ادراک پنج‌گانه انسان منطبق باشد؛ علم تجربی محسوب می‌شود. غیر از آن هرچه می‌تواند باشد اما دیگر در چارچوب علوم‌تجربی نیست. این دانش به عینیت می‌نگرد و ابزار آن مشاهده و اندازه‌گیری و ثبت نتایج است. ماحصل سیر در آفاق و نگرش و جست‌و‌جو در طبیعت، و ماهیت جهان هستی است.

اینکه هدف حیات چیست؟ و چرا ما اینجا هستیم؟ یعنی چرایی حیات، موضوعی است در چارچوب و منظر جهان‌نگری، جهان‌بینی و فلسفه که ابزار آن قیاس و استقرا و استدلال عقلی و ذهنی است. می‌توان یافته‌های علوم‌تجربی را به‌ کار برد و یا برای اثبات فرضیات و نظرات خود از داده‌های علوم‌تجربی یاری جست. اما ادراک عقلی از جنس شهودی و حاصل تفکر و سیر در انفس است. بنابراین، هرچه یافته‌ها و دانش ما در علوم‌تجربی بیشتر و کامل‌تر و دقیق‌تر باشد درک ما از جهان هستی کامل‌تر و دقیق‌تر می‌گردد.

 

شرح چیستی حیات

زیست‌شناسی بخشی از علوم‌تجربی است که به شناخت ساختار و عملکرد موجودات زنده می‌پردازد. از منظر علوم‌تجربی حیات به وجود نمی‌آید مگر آنکه مواد و بستر حیات فراهم باشد. آن‌گونه که تخم یک پستاندار اگر بخواهد به شکل دیگری از حیات درآید باید در یک رحم یا جایگاه امن و مطمئن که همه مواد حیات‌بخش در آن فراهم است، قرار گیرد. حیات زیست‌شناختی نیز باید در یک بستر آماده از نور و حرارت، آب‌وهوا و غذا ساخته شود. محققان احتمال اینکه در کهکشان‌ها کره‌های دیگری شبیه به زمین باشند را ده به توان منفی شانزده (16-10) می‌دانند. اخیراً با ارسال تلسکوپ جمیز وب به فضا این احتمال بیشتر شده است و محققان پی برده‌اند که شانزده سیاره مانند زمین در کهکشان وجود دارد. هریک از این‌ سیاره‌ها درصدی به زمین شباهت دارند ولی نزدیک‌ترین آن‌ها، با زمین حدود ده سال نوری فاصله دارد و برای انسان با این ساختار زیست‌شناختی سفر به هیچ‌کدام ممکن نیست. پس ما فقط یک زمین داریم و اگر آن را آلوده یا نابود کنیم امکان فرار از آن را نداریم.

معلوم شده که حیات همه موجودات زنده از آب قرار داده شده است.1 اوپارین محقق روسی درباره منشاء حیات تحقیق کرد و به این نتیجه رسید که حیات مولکول‌های اولیه در سواحل اقیانوس‌ها که غنی از مواد معدنی حاوی آب و کوبش امواج و هوا و نور بوده که مولکول‌های اولیه حیات در ساحل اقیانوس‌ها و دریاها که غنی از مواد معدنی و هوا و نور بوده تشکیل شده است. یعنی حیات اولیه در آب آغاز شده است. استلی میلر و یوری آن شرایط اولیه را در حبابی که کاملاً سترون و بدون موجود زنده بود، ایجاد کردند. آن‌ها مواد اولیه تشکیل‌دهنده حیات شامل آب، اکسیژن، نیتروژن، فسفر و کربن را در حباب ریختند و برای بازسازی رعدوبرق‌های عظیم، که در مراحلی در زمین شدت داشته است، الکترودهای برقی را نیز در آن قرار دادند. مدتی که از فعالیت این سیستم بسته گذشت، مولکول‌های اولیه حیات، یعنی اسیدهای نوکلئوتید تشکیل شد. بیشتر اسیدهای آمینه، که آن‌ها را آجرهای سازنده حیات می‌نامند، می‌توانند در اثر فرایندهای شیمیایی طبیعی ایجاد شوند. این مطلب را میلر و یوری و دیگر دانشمندان در آزمایشگاه، با ایجاد شرایط مشابه با زمان به وجود آمدن حیات در زمین نشان دادند. در تمامی موجودات زنده این اسیدهای آمینه به شکل پروتئین سازماندهی شده‌اند و ساخت چنین پروتئین‌هایی به واسطه اسیدهای نوکلئیک ممکن می‌گردد. این یکی از نظریه‌های پیدایش حیات در زمین است که به حدود چهار میلیارد سال قبل برمی‌گردد. حیات در چارچوب شرایط محیطی و قوانین حاکم بر این عالم شکل‌گرفته و تداوم همه موجودات زنده نیز وابسته به وجود آب است.

 

حیات چیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟

در راستای برنامه درسی و کتاب‌های زیست‌شناسی متوسطه، هفت ویژگی را برای موجود زنده قائل شده‌اند: 1. رشد و نمو، پویایی و حرکت 2. تولیدمثل 3. پاسخ به محیط 4. سازش با محیط 5. فرایند جذب و استفاده از انرژی 6. نظم و ترتیب 7. هم‌ایستایی یا همواستازی، یعنی تلاش در حفظ ثبات درونی در مایعات و اندام‌ها.

شاید مهم‌ترین ویژگی موجود زنده، رشد و نمو، پویایی و حرکت و تولیدمثل است اما مرز بین مرگ و زندگی چیست؟ زندگی در دل مرگ است و مرگ در دل زندگی. زندگی حالتی ظریف و شکننده است که هر زمان با کوچک‌ترین تغییری در ساختار و عملکرد موجود ممکن است در هم بریزد. ویروس‌ها موجوداتی در مرز حیات و ممات‌اند. ویروس می‌تواند قطعه کوچکی از DNA یا RNA (ریبونوکلوتید اسید) باشد، مانند ویروس کرونا، که اگر در خارج از بدن موجود زنده، در محلی کاملاً خشک باشد، مرده تلقی می‌شود و اگر آب و رطوبت به اندازه کافی به آن برسد و بتواند خود را به بدن موجود زنده دیگر برساند، حیات می‌یابد.

حیات زیست‌شناختی صحنه بازیگری مؤلفه‌های علوم تجربی و زیستی است. بازیگران اصلی این صحنه فیکسیسم (ثبات‌گونه) و ترانسفرمیسم (تغییر و تبدیل گونه‌ها)، انتخاب طبیعی، جهش، انتخاب تصادفی، خلق یکباره حیات و یا تکامل تدریجی آن، قائده و استثنا و غیره است.

استثناء در این قائده، خطای 12-10 است که در یک تریلیون بار تکثیر دی‌ان‌ای رخ می‌دهد.

هر دانشمند علوم تجربی یا علم‌السباب و اشیاء حتی یک زیست‌شناس ممکن است بگوید من نمی‌دانم هدف حیات چیست اما می‌دانم که هدف من چیست؟

 

شرح چرایی حیات

هدف از حیات چیست؟ چرا ما اینجا هستیم؟

اینکه هدف حیات چیست، به نوع نگاه ما به جهان بستگی دارد. پس می‌تواند به تعداد انسان‌های روی زمین برای حیات هدف وجود داشته باشد. اما بسیاری از این دیدگاه‌ها درباره هدف زندگی، با هم فصل مشترک دارند. آن‌ها در قالب نوعی جهان‌بینی و نگرش (ایدئولوژی) تشکیل شده‌اند که هر یک منظومه‌ای از ایده‌ها و عقاید است. برای مثال هر مذهبی نوعی جهان‌بینی دارد که هدف انسان و هدف حیات شاید مهم‌ترین عنصر آن‌ها باشد. این‌ها مجموعه‌ای از باورها و عقاید، دانش و نگرش‌هاست که رفتار معتقدان به آن متأثر از آن‌هاست.

 

جهان آن‌گونه که من می‌نگرم چگونه است و هدف از حیات آن‌گونه که من باور دارم چیست؟

حیات عصاره و فشرده جهان هستی است. حیات جوهره وجود عالم شهود است. حیات پیچیده‌ترین ساختار و منظم‌ترین ترتیب و فرایندها در زمین است. شگفت‌‌انگیزترین و پیچیده‌ترین شگفتی‌ها در وجود و پیکره موجودات زنده نهفته است. شکوهمندترین تظاهر هستی و زندگی در موجودات زنده به نمایش گذاشته می‌شود. عجیب‌ترین ماجراها و غوغاها در روابط و پیکره موجودات زنده و در زمین رخ می‌دهد. در واقع، زمین پرده سینمایی در کهکشان است. پرده‌ای رنگی و پر از غوغا و ماجرا و سروصدا. در برابر این غوغا و هیاهو، و سروصدا، و صدها هزار ماجرا، دیگر نقاط و مناطق کهکشان راه‌شیری سوت‌وکور، تاریک و سرد، بی‌صدا یا جهنمی سوزان و خروشان از آتش است.

اوج این ماجرا و ماجراساز اصلی در زمین انسان است. انسان چه از لحاظ فیزیکی و چه از نظر فکری و عقلی تکامل‌یافته‌ترین موجود عالم شهود است. انسان تافته‌ای جدا بافته است که جز قدرت تفکر و تعقل، برتری خاصی نسبت به سایر موجودات ندارد. ولی در عوض نسبت به سایر موجودات از قدرت‌ها و احساس‌های متعادلی برخوردار است. قدرت بویایی سگ ده‌ها برابر و قدرت چشم عقاب چند برابر انسان است. انسان تکامل‌یافته‌ترین موجود این عالم است. حیات در انسان به اوج شکوفایی و خلاقیت رسیده است. اوج این تکامل در خودشهودی انسان است. انسان به وجود خود و وجود این عالم آگاه و شاهد است. انسان در آراسته‌ترین همایش هستی (احسن‌التقویم) کمال‌یافته است.

و در زمین پرغوغای ما شگفتی‌های بسیاری در جریان است. اما در این جهان پهناور هستی، چشمانی شاهد ماجراست و آن چشمان شاهد انسان است. در یک چشم به هم زدن، که برابر یک‌چهارم ثانیه یا بیست‌وپنج صدم ثانیه است، در سراسر جهان پانزده هزار ستاره متولد می‌شود و سیصد ستاره منفجر. پانزده میلیون سیاره بی‌ستاره شکل می‌گیرد. خورشید 175 میلیون تن هیدروژن مصرف می‌کند. کهکشان ما 250 کیلومتر جابه‌جا و 125 متر بزرگ‌تر می‌شود. علت توسعه کهکشان شکل‌گیری ستاره‌ها در لبه کهکشان هستند. به‌طور تقریبی هر انسان 650 میلیون بار در زندگی پلک می‌زند. این ماجراها و غوغاها به شگفتی چشمی نیست که به همه این‌ها می‌نگرد و یا به شگفتی و رازآلودگی نهالی نیست که سر از خاک بیرون می‌آورد. و یا به پرمعنایی انسانی در رحم مادر نیست که مبهم و تار می‌بیند و می‌شنود. او می‌خندد و گریه می‌کند و خواب‌وخیال می‌بیند و در اقیانوسی سیال و شناور است. اگر به او بگویی که در پس این پرده تاریک و روشن جهانی دیگر است فراتر و پهناورتر، به چه می‌اندیشد؟ و چه می‌گوید؟

چرا ما اینجا هستیم؟ از کجا آمده‌ایم و آمدن ما بهر چه بوده است؟ ما از دنیای مادون به این دنیای دون فرود آمده‌ایم. از بهشتی فراتر به بهشتی فروتر درآمده‌ایم که نام آن زمین است.

فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم

بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

طائرِ گلشنِ قدسم چه دهم شرحِ فراق؟

که در این دامگَهِ حادثه چون افتادم

من مَلَک بودم و فردوسِ بَرین جایَم بود

آدم آورد در این دیرِ خراب آبادم

(حافظ)

 
از کجا آمده‌ایم و آمدن ما بهر چه بود؟

روزها فکر من این است و همه‌شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده‌‌ام آمدنم بهر چه بود؟

به کجا می‌‌روم آخر ننمایی وطنم

مانده‌‌ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا

یا چه بوده‌ است مراد وی از این ساختنم

آنچه از عالم عِلوی است من آن می‌‌گویم

رخت خود باز بر آنم که همان‌جا فکنم

مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک

چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم.

...تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی

یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم...

...من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم

آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم

(مولانا جلال‌الدین)

اما این دیار خراب‌آباد خود یک بهشت است. نسبت به تاریکی، بی‌هوایی، خشونت و سردی فضا و سایر سیارات «ما در زمین، در جهانی فوق‌العاده و حاصلخیز و مهمان‌نواز زندگی می‌کنیم که تا آنجایی که می‌دانیم در عالم بی‌نظیر است. شاید شگفت‌انگیزترین ویژگی سیاره ما تنوع زندگی غنی است که اینجا وجود دارد. میلیون‌ها گونه فریبنده و زیبا در زمین ساکن‌شده و به پایدار ماندن محیط مسکونی کمک می‌کنند. این تنوع گسترده زندگی، جوامع به هم پیوسته پیچیده‌ای را ایجاد کرده است که در آن درختان قوی و حیوانات عظیم‌الجثه با هم زندگی می‌کنند و زندگی آن‌ها به زندگی گونه‌های زنده کوچکی مانند ویروس‌ها، باکتری‌ها و قارچ‌ها وابسته است. ما باید از خودمان بپرسیم جایگاه مناسبمان در طبیعت کجاست؟ برای حفاظت از زیستگاه عوض‌نشدنی خود که مولد و پشتیبان ماست، چه کارهایی باید انجام دهیم و چه کارهایی می‌توانیم انجام دهیم؟» (ویلیام کانینگ هام، 2012)

حیات دانه، هسته و شاید هدف غایی هستی این عالم است. و میوه آن میلیاردها و میلیون‌ها جلوه از حیات و تظاهر زندگی و زیستمندان است. حیات زاده و محصول نهایی زمین، این باغ بهشت است. حیات زاده عالم وجود و هستی است. عالم شهود که ما بر آن شاهدیم صحنه و عرصه بازیگری شش مؤلفه اصلی است: ماده، انرژی، فضا، زمان، گرانش و حرکت. گفتیم سه ویژگی مهم موجود زنده حرکت، زایش و مرگ است. مشهود است که این ویژگی‌ها در این عالم پهناور رخ می‌دهند. پس در منظومه فکری که به آن باور دارم، به تعبیری همه عالم زنده، سمیع و بصیر است. در این منظومه هستی، در سراسر آفاق تکامل جاری و ساری، و زندگی در تلاطم است. اما زندگی و حیات مراتبی دارد: از جماد به نبات و حیوان و کامل‌تر از آن. هدف از حیات همه موجودات چیست؟

هدف از حیات همه موجودات حفظ تمامیت زندگی در زمین است. همه موجودات و خود انسان قطعه‌ای از این پازل پیچیده و موزائیک حیات‌اند. لذا، زندگی هر یک به زندگی همه بستگی دارد. همه برای یکی و یکی برای همه. همه موجودات پیدا و پنهان، با یکدیگر و با جهان هستی در ارتباط و تعادلی ظریف هستند. بدن هر موجود زنده نیز کارگاه زیست‌فناوری‌ای است که محصولاتی خاص و منحصربه‌فرد تولید می‌کند. زندگی همه موجودات در اتحاد و پیوندی ناگسستنی است.

برای انسان مرگ پایان زندگی نیست، آن هم حالتی دیگر از حیات است. ما نمی‌میریم بلکه از جایی به‌جای دیگر کوچ می‌کنیم. آن سوی این زندگی، بن‌بست و ناکجاآباد نیست بلکه سر بر آسمان کشیدن تا به ملک رسیدن است. در این منظومه فکری، آن‌گونه که در منظومه ما خورشیدی وجود دارد که همه منابع غذایی از آن تأمین می‌گردد، در کرسی هستی و عالم، صاحبی زنده و پاینده هست که وجود او به همه عالم هستی بخشیده است. این ویرانه ده بهشتی است که انسان باید آن را به بهشت برین بدل و یا به آن نزدیک کند. از سوی پردازنده هستی این رسالت تنها بر دوش انسان نهاده شده است و سایر موجودات تکلیفی ندارند. اوست که در زمین شما را پدید آورده و بر آبادانی آن گمارده است. «هُوَ أَنْشَأَکمْ مِنَ اْلأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکمْ فیها» (هود،61). این زیباترین تعبیر از رسالت و هستی ما در مقام انسان است. ما که در احسن‌التقویم پدید آمده‌ایم اگر این زمین را که خود بهشت است، آباد کنیم؛ به بهشتی فراتر خواهیم رفت. و اگر آن را ویران کنیم و زندگی خود و دیگران را در تنگنا قرار دهیم و خرابی به بار آوریم به مکانی ویران‌تر و برحسب نوع ویرانی و تباهی که به بار آورده‌ایم، به پست‌ترین مکان و مرتبه (اسفل‌السافلین) فرود خواهیم آمد. زمین را او پدید آورده، تکامل بخشیده و اصلاح کرده است. آن را به تباهی و فساد نکشانید. «وَ لا تُفْسِدُوا فِی اْلأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها» (اعراف، 85)

طراح عالم در وجود همه موجودات زمین نرم‌افزاری به نام غریزه گذاشته است که همواره بر مبنای آن عمل می‌کنند. اگر خانه و زندگی زنبور و موریانه هزار بار خراب شود و یا سیل آن را ببرد و یا آتش بگیرد، برای هزار و یکمین بار، آن را با همان ساختار می‌سازند. ساختار اجتماعی زندگی آنان نیز بر مبنای همان نرم‌افزار است. یکی ملکه می‌شود و عده‌ای دایه و کارگر و سرباز. همه موجودات بر مبنای غرایز خود عمل می‌کنند و اختیاری جز آن ندارند. سال‌های متمادی تکامل در ژنگان (ژنوم) آن‌ها نگاشته شده و همواره در معرض تغییرات محیطی قرار دارند. این تغییرات در ژنتیک آنان در طی سال‌ها تکامل می‌یابد و تثبیت می‌شود.

تنها انسان تافته جدا بافته‌ای است که در چرخ‌دنده جبر درونی خود و جبر محیط، آزادی و اختیار دارد که راه خود را از گمراهی و فنا و نابودی برگزیند. و یا برعکس راه سعادت، سلامت و رستگاری را برگزیند. اگر سیل خانه او را ویران کند، به یقین آن را به‌مراتب بهتر از قبل و شاید کاملاً دگرگون بسازد.

عالم صاحبی دارد و زمین و آسمان و هر آنچه بین آن است از صاحب خود فرمان می‌گیرند. وقتی توفان به اوج و پایان خود می‌رسد، اوست که می‌گوید ای آسمان از بارش بایست و ای زمین آب‌ها را در خود فرو بر. (هود، 44) او بدیع زمین و آسمان است و آنگاه که امر او بر وجود و هستی موجود و شیئی قرار گیرد پدید می‌آید. (بقره، 117) اوست که می‌تواند عالم را در کمتر از چشم به هم زدنی کن‌فیکون کند.

او عالم‌های بسیاری دارد. این عالم تنها یک عالم و آن دنیای دون است. اوست که صاحب این عالم و عالم غیب است و در پس پرده این عالم، عالم و عالم‌های وسیع‌تر و گسترده‌تری دارد. او طراح و پردازنده سخت‌افزاری و نرم‌افزاری این عالم است. و قوانین علوم‌تجربی، قوانینی است که او برای کارکرد و اداره امور این عالم وضع کرده و هر آنچه از عملکرد انسان که در راستای قانونمندهای طبیعت و این عالم باشد در راستای تعالی است و هر آنچه غیر آن باشد یا ناممکن است و یا سبب تباهی.

گروهی می‌اندیشند که زندگی معنایی ندارد، ما می‌میریم و استخوان‌های ما پوسیده و بر خاک می‌شود. آیا معنایی برای زندگی هست؟ آیا این سرا و زندگی بیهوده پدید آمده است؟

در این عالم هیچ موجودی به باطل خلق نشده است. سراسر این عالم رو به‌سوی او در تکامل‌اند. اوست که به خلق و امر مشغول است و فعال مایشاء و تکامل‌بخش عالم است. در این منظومه فکری باید از طراح و پردازنده وجود و هستی و حیات پرسید که هدف از خلق عالم و انسان چیست؟ چرا حیات و ممات را پدید آورده است؟ این چه طرح و نقشی است که به عالم زده است؟

«او زندگی و مرگ را پدید آورده است که شما را بیازماید که کدام یک بهترین اعمال را انجام می‌دهید و اوست که عزیز و بخشنده است.» (ملک، 2) در این میدان آزمون، انسان تنها موجودی است که در میان دیوار و کوچه و بازار و سنگلاخ جبر، اختیار دارد که کدام راه را برگزیند و کدام راه را طی کند.

کدام راه صراط مستقیم است؟ «وَ أَنِ‌اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ» (یس،61) به عبادت من درآیید که این صراط مستقیم است.

حال که هدف از زندگی من این است که آزمایش شوم تا مشخص شود که بهترین اعمال را انجام داده‌ام یا خیر! کدام اعمال بهترین اعمال است؟

اعمالی که بهترین الگو و نمونه انسان انجام می‌دهد. راهنمای همه انسان‌ها در همه اعصار، عمل او و گفتار و کلام طراح عالم است که از زبان بهترین نمونه انسانیت و کامل‌ترین انسان بیان شده است. پیروی از رفتار و منش و گفتار و اخلاق نه از نوع معیشت و مرکب و لباس، که این‌ها در هر زمان در حال دگرگونی و تکامل‌اند، ولی این اصول اخلاق انسان است که در این عالم در همه اعصار یکسان است.

پیام‌آور من برای شما بهترین الگو است برای آنان که به‌سوی من می‌آیند و به فرجام آخر خود می‌اندیشند و مرا بسیار یاد می‌کنند. «لَقَدْ کانَ لَکمْ فی رَسُولِ اللهِ أُسْوَة حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یرْجُوا اللهَ وَ الْیوْمَ اْلآخِرَ وَ ذَکرَ اللهَ کثیرًا» (احزاب، 21)

او آمده است که به‌عنوان کمال انسان و انسانیت، الگوی اخلاق در همه اعصار باشد و کرامت‌های اخلاقی را در بشر به کمال برساند. «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ». در واقع، من برای به کمال رساندن مکارم اخلاق برانگیخته شده‌ام.

 

پس هدف از خلقت انسان و جنیان چیست؟

انسان و جنیان را خلق نکرده‌ام مگر برای اینکه به عبادت من درآیند. هدف از خلقت انسان عبادت خالق اوست. (ذاریات، 56) و هدف از عبادت دستیابی به تقوای الهی است (بقره، 21).

عبادت و تقوا روشنی دو نورافکن بر ظلمت زندگی بشر است که هر کدام زوایای بسیاری در نورافشانی دارند. عبادت و تقوا معانی و محتوای بسیاری دارند. می‌گویند عبادت هفت بُعد دارد. مفاهیم عبادت و تقوا چه هفت بعد و چه هفتاد بُعد داشته باشند، در دو بُعد از زندگی معنا می‌یابند: یکی بعد فردی و شخصی و دیگری بعد اجتماعی. تمام این ابعاد باید در چارچوب آنچه پردازنده هستی بر شمرده است، باشد. در واقع، راه رشد از گمراهی و طغیان تبیین شده است. قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی. این‌ها اهداف انسان‌اند و موجب تعالی اخلاق او. مهم‌ترین ابعاد فردی عبادت و تقوا، برپایی صلات و ادای زکات، پرهیز از دروغ و عهدشکنی، عفو و بخشش، احسان بر پدر و مادر، کمک به دیگران، اتحاد مؤمنان، کسب روزی حلال و تلاش برای ارتقاء درجات علم و دین است. و در یک کلام گامی دور شدن از خود و به او نزدیک شدن است. و در عرصه اجتماعی برپایی صلات و زکات به‌صورت جمعی و گروهی و اجتماعی، خدمت به خلق، برقراری قسط، عدل و داد و میزان است. کسی که به اجرای این قواعد نظارت دارد، طراح عالم و انسان است. اویی که انسان را برای آبادانی عالم گمارده و به جانشینی خود برگزیده است.

کار و کوشش و تلاش برای ایجاد جامعه‌ای الگو و نمونه‌ وظیفه بشر است. در جامعه نمونه باید عدالت اجتماعی استقرار یابد، فقر زدوده شود و همه از مواهب طبیعی و سرشار از شادی مادی در حد رفع نیازهای معقول و متعادل خود و استغنای معنوی و روحی بهره‌مند باشند. به‌طور کلی، تلاش انسان گامی است برای دور شدن از خود و نزدیک شدن به مردمان و همراه شدن با غم و شادی و درد و رنج آنان. و در یک کلام تحقق احکام وحیانی و وحدانی در جامعه، در ابعاد فردی و اجتماعی.

داستان آفرینش هستی و انسان داستان عشق و دلدادگی است. ما خانواده‌ای خوشبخت و سرشار از شادی در کنار هم و در کنار خالق و پردازنده هستی در امنیت و آرامش و سلامت و سعادت می‌زیستیم. تا با نافرمانی و جهل و غرور خود بر حکم او شوریدیم و آن را نقض کردیم و بر قوانین و مقررات اجتماعی که وضع کرده بود خدشه وارد کردیم. ما در نیستانی خرم و سبز بودیم که ما را از ساق بریدند و در بهشت زمین فرود آوردند که باید در آن برای دستیابی به، مسکن، مأوا، آب و غذا، و قبا تلاش و کوشش کنیم. در زمینی که یکی بود و یکی نبود و تنها آدم بود و حوا و خدا. هر روز با این هول و هراس از خواب بلند می‌شویم که چگونه به زندگی و حیات گذرا و ناپایدار خود ادامه دهیم تا به آن حیات ابدی و سرشار از شادی در کنار او برگردیم.

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند

در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

بر ما مقرر شده است ساختن و آباد کردن زمین و تشکیل خانواده و جامعه‌ای که نشان از بهشت دارد. ایمن، سرشار و برخوردار در سایه عدل و داد که اگر چنین کنیم و در زمین آباد‌انی و آسایش و بهره‌مندی عادلانه برقرار کنیم، به بهشت که فراتر و برتر از زمین است در خواهیم آمد. اگر در زمین فساد و تباهی به بار آوریم به مکانی پست‌تر و فروتر از زمین به جهنم فرود خواهیم آمد.

این هدف زندگی و فرانامه رازآلود هستی است. در این غوغا و ماجرای زندگی یک چیز از همه مشهودتر است و آن عشق پردازنده هستی به وجود کامل‌ترین موجود هستی و انسان است و عشق برگزیده و پیام‌رسان او به مردمان.

ما بر حکم او نافرمانی کردیم و گفت:

حال همگی در زمین فرود آیید که از سوی من هدایتگری می‌آید و هرکس از هدایت او تبعیت کند، ترس و هراس و اندوهی بر او نخواهد بود (بقره، 38). پس پیام‌آور او آمده است که اندوه را از دل ما بزداید. بر او بسیار گران و سخت می‌آید که شما را اندوهگین ببیند. و این عشق رسول اوست بر مردمان. و ندا دهد که هان ای مردمان شما را بشارت می‌دهم که ما نمی‌میریم و در حیاتی ابدی جاودان خواهیم ماند و از این رهگذر زمین عبور خواهیم کرد. راهی به‌سوی آسمان است و بازگشت همه به‌سوی اوست. به شوق دیدار او غم هجران از دل بزدایید. از من پیروی کنید که شما را به او برسانم. هان ای مردمان این زندگی هدفی دارد و شما بیهوده به اینجا نیامده‌اید. با آبادی و صلح در این دنیای فانی زندگی کنید و از آن بگذرید تا به دنیای جاودان و ابدی و سرشار و برخوردار برسید. هان ای مردمان مبادا که گمراه شوید که راه رشد از گمراهی و طغیان تبیین شده است. مبادا که به این دنیای دون دلخوش کنید به قیمت آزار و بهره‌کشی از دیگران. در زمین فساد نکنید و زمین و محصول را به فساد و تباهی نکشانید. در گناه و دشمنی با یکدیگر تعاون نکنید. با هم در راه تکامل و تقوا تعاون و همکاری کنید (مائده، 2). هرکس که انسانی را بکشد که او کسی را نکشته باشد و یا در زمین فساد کند، همانند آن است که همه مردمان را کشته است و هرکس انسانی را نجات دهد، همانند آن است که همه مردمان را نجات داده است (مائده، 32).

به کمال نمی‌رسید مگر آنکه از آنچه که دوست می‌دارید به دیگران بخشش کنید (آل‌عمران، 92).

این‌ها از ناب‌ترین پیام‌های پیام‌آور هستی است. داستان آفرینش داستان گرامیداشت انسان است از سوی طراح و هستی‌بخش عالم، آنچنان‌که او از آفرینش شگفت‌ترین آفرییده‌اش به ‌خود تبریک می‌گوید. تحنیت الهی بر تو باد ای بهترین خالق هستی. (فَتَبارَک اللهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ (مؤمنون،14). زیرا موجودی را پدید می‌آورد که از خوبی و نجابت و شرافت و عیار انسانیت، آنچنان مقامی خواهد یافت که ملائک در برابر او سر تعظیم فرود خواهند آورد. و بعید نیست که او مقام الگوی انسانیت برای همه مردمان در همه اعصار را چنان گرامی داشته باشد که بگوید: «لَولاکَ لَمَا خَلَقتُ الاَفلاکَ» اگر تو نبودی من افلاک را پدید نمی‌آوردم. همانند آن است که به برگزیده خود بگویید که من این خانه و زندگی را به خاطر تو ساخته‌ام و در تمام زمین این عشق جاری است.

آیا می‌شود که طراح و پردازنده عالم، کهکشان‌های عظیم و کرات دور و نزدیک و خورشیدهای عالم را برای یک خورشید ساخته باشد که بشری همانند بشرهای دیگر است، مانند همگان می‌میرد و از میان مردمان می‌رود. در یک عمر کوتاه و گذرا؟!! که پیکر مطهر و جسم گران‌قدر او 63 سال بیشتر در میان مردمان نبود و فرمود وقتی که من مُردم با صدای بلند فریاد بزنید که ای مردمان من مُردم و از میان شما رفتم. اوست که زنده است و می‌میراند و دیگر برگزیده‌ای بر نخواهد گزید و شما برای اینکه به او و به من ملحق شوید در بهشتی جاودان از برگزیدگان من پیروی کنید که برگزیدگان من برگزیده او هستند. تمام این افلاک برای این به وجود آمده‌اند که راه و رسم او و راه و رسم آزادگی و دینداری و پرستش او تداوم یابد و در هر زمان و عصری از میان انسان‌ها، انسان‌هایی باشند که اوج و کمال انسانیت در اخلاق، منش، رفتار، درستکاری، ایثار، ایمان و عشق باشند که عشق حظ عظیم است به عظمت عرش خدا. یک جلوه از عشق یا همان حظ و شادی بی‌پایان و بی‌بدیل این است: چه‌ کلامی بهتر از کلام کسی‌ است که‌ شما را به‌سوی‌ خدا و عمل‌ صالح‌ دعوت‌ ‌کند و بگوید من‌ از مسلمین‌ام‌؟ و تسلیم درگاه خداوند هستم (فصلت، 33) و هرگز خوبی‌ با بدی‌ یکسان‌ نیست‌ ولی‌ تو بدی‌ را با خوبی‌ پاسخ ده تا آن کس که با تو عداوتی‌ دارد چنان شود که گویی‌ حمایت‌گر‌ و یاور توست (همان، 34). کسی‌ به‌ این‌ مقام‌ نمی‌رسد مگر آنان‌ که‌ به مقام صبر رسیده باشند و به حَظّ عَظیم رسیده باشند (همان، 35). و این مقام عشق و یک جلوه از عشق است. عشق همان حظ عظیم که شادی وصف‌ناپذیر در قلب آدمی است.

پس هدف غایی حیات در زمین رسیدن انسان به مقام خلیفه الهی و حیات طیبه است و زندگی گذرگاه کوتاهی از کودکی تا کمال رشد و بلوغ انسانی و از آن پس رشد فکری و معنوی او تا رسیدن به انسان کامل است.

قرائت‌های بسیاری از هدف حیات وجود دارد اما این قرائتی عرفانی، وحدانی و وحیانی از حیات بود. شما چه فکر می‌کنید؟

 

 

پی‌نوشت‌

1. وَ جَعَلْنا مِن الْماءِ کلَّ شَی‏ءٍ حَی أَفَلا یؤْمِنُونَ (انبیا، 30)


منبع

1. قرآن کریم؛ 2. ویلیام کانینگ هام، 2012



منبع: رشد آموزش زیست‌شناسی؛ شماره ۱۲۱
تعداد بازدید : ۳,۷۲۶
کد خبر : ۴,۰۹۰
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 10000
نظر خود را وارد کنید