عکس رهبر جدید
نوستالژی در آثار ناصر خسرو، نظامی و خاقانی
در فصل‌نامه «رشد آموزش زبان و ادب فارسی»

«نوستالژی در آثار ناصرخسرو، نظامی و خاقانی» عنوان مقاله‌ای است که توسط دو تن از دبیران دبیرستان‌های شهرضا تهیه و در این شماره فصل‌نامه رشد آموزش زبان و ادب فارسی چاپ شده است.
احمدرضا صیادی و علیرضا نوری کارشناسان ارشد زبان و ادب فارسی و دبیران دبیرستان‌های شهرضا نویسنده‌های این مقاله، در چکیده آن، چنین توضیح داده‌اند:
«نوستالژی (Nostalgia) واژه‌ای یونانی است؛ ترکیبی از دو کلمه (nostos) و (algia) به معنای غم غربت و احساس حسرت نسبت به گذشته. این اصطلاح در ابتدا از علم پزشکی وارد حوزه روان‌شناسی شد و سپس به ادبیات راه یافت. حسرت گذشته، غم غربت و اندوه ناشی از اوضاع نابه‌سامان زندگی، یادآوری خاطرات دوران کودکی، غم از دست دادن عزیزان، حبس، پیری و در پی آن مرگ و در مجموع، اتفاقاتی که در زندگی فرد با ابعاد روحی و روانی او سروکار دارند، شامل نوستالژی می‌شود. بر این اساس، با توجه به این‌که در ادبیات کلاسیک همواره غربت و حسرت بر گذشته‌ها از مضامین بارز شعری بوده است، دراین مقاله به بررسی نوستالژی در آثار برجسته ناصرخسرو، سنایی و خاقانی می‌پردازیم.
این مقاله در چند بخش با عناوین: مقدمه، غم غربت، حسرت گذشته، حسرت فردی، حسرت جمعی و نتیجه تنظیم شده است.»
نویسندگان مقاله، در بخشی از مقدمه آورده‌اند:
«شاید وجه مشترک غم غربت و حسرت بر گذشته را در فقدان وگم‌گشتگی آرزوهای قلبی فرد بتوان جست‌وجو کرد. اگر افراد گذشته‌ای زیبا و سرشار از موفقیت داشته باشند، همواره در حسرت از دست رفتن آن به سر می‌برند واگر گذشته آنان تباه شده و دوران جوانی و طراوتشان در اثر غفلت‌ها و کاستی‌ها از بین رفته باشد، همواره بر گذشته‌ها تأسف می‌خورند و در آرزوی آینده‌ای عالی هستند. اندوه ناشی از نوستالژی صرفاً عاطفی نیست؛ در نوستالژی جنبه عقلی هم نقش به‌سزایی دارد. عقل با نگاه به سرزمین مورد علاقه و گذشته‌های خویش، با استفاده از تجارب اندوخته‌ نسبت به زندگی حسرت می‌خورد.
از آن‌جا که متن در ژرف‌ترین لایه معنایی خود به آیینه‌ای بدل می‌شود که آسیب‌ها و نژندی‌های روانی آفریننده خود را بازمی‌تاباند (یاوری، 1374، ص 24)، در آثار ادبی نمونه‌های بسیاری را می‌یابیم که حسرت نویسنده و شاعر را بر مسائل گوناگون می‌رساند. در این‌گونه آثار، هنرمندان می‌کوشند خود را از این دل‌تنگی‌ها رهایی بخشند؛ اگر دل‌تنگی نسبت به سرزمین مادری یا دیار مألوف است، به اشتیاق رسیدن به آن مکان، خاطر خود را تسلّا می‌دهند؛ اگر مایه نوستالژی ذهن شاعر، عمر بر باد رفته باشد، با نگاهی آرمانی به آینده خود را آرام می‌کند.»
نویسندگان مقاله، در انتها چنین نتیجه‌گیری کرده‌اند:
«مطالب گفته شده نشان می‌دهد که هر سه شاعر مذکور، چگونه به گذشته نگریسته‌اند.ناصر خسرو و سنایی از آن جهت به گذشته خویش می‌پردازند که زندگی‌شان شامل دو قسمت بوده است. دوره اول، زندگی مادی و پر از عیش و نوش که تکرار خاطرات آن جز غبار اندوه بر خاطر ایشان نمی‌نشاند، و دوره دوم که زندگی امروز آنان است. زندگی سراسر پرخاطره خاقانی نیز او را وادار می‌سازد تا به گذشته‌ها بپردازد. گذشته در نظر خاقانی بدان خاطر ارزشی دارد که یاران و عزیزانی داشته است که اینک‌ باید در فقدان آنان به ماتم نشیند. حسرت جامعه بشری هم در آثار هر سه شاعر جایگاهی بس والا و ممتاز دارد؛ جامعه‌ای که گذشته‌ای پررونق داشته ولی به خاطر سهل‌انگاری‌ها به جایگاه ظلم و ستم تبدیل شده است. همه این حزن و اندوه‌ها باعث شده است که سه شاعر پیش گفته، بیش از پیش در ادب فارسی جلوه‌گری کنند و آثار و اندیشه‌شان هم‌سو با مردم زمان خود در حرکت باشد.»
متن کامل این مقاله در فصل‌نامه‌رشد آموزش زبان و ادب فارسی، شماره 98، تابستان 1390 چاپ شده است.

تعداد بازدید : ۱,۹۳۱
کد خبر : ۴۰۹
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 10000
نظر خود را وارد کنید