نظریه بازتولید فرهنگی ریشه در آثار دو متفکر برجسته اروپایی دارد: برنشتاین و بوردیو. فصلنامه «رشد آموزش علوم اجتماعی» در مقالهای به این موضوع پرداخته است.
در ابتدای این مقاله میخوانیم: «کانون
اصلی توجه برنشتاین مسئله انتقال است و اینکه چگونه فرد اصول ارتباط را فرا میگیرد
و به تفکر و عمل در چارچوب شرایط اجتماعی خاصی میپردازد. مطالعه او در زمینه طبقه
اجتماعی و قواعد زبانشناسی، نمونه جالبی از یک تحلیل منسجم در مورد ساختار و
فرایند بازتولید طبقاتی است. برنشتاین معتقد بود، قواعد زبانشناختی کودکان در
خلال جامعهپذیری اولیه آنها، به لحاظ طبقه اجتماعیشان، با یکدیگر متفاوت است. به
این معنا که کودکان طبقات پایینتر جامعه از قواعد محدودتری نسبت به کودکان طبقات
متوسط استفاده میکنند. این کودکان از جملات ناقص و کوتاه، غالباً بدون قید و صفت،
و مفاهیم غیرانتزاعی و عامیانه استفاده میکنند که دقیقاً در برابر زبان رسمی است
که در مدرسه با آن صحبت میشود.»
در بخشی دیگر از این مقاله آمده است:
«بازتولید فرهنگی (فرهنگ والا) ناشی از آموزشوپرورش یکی از مهمترین راههایی است
که از طریق آن، ساختار طبقاتی بازتولید میشود. نظام آموزشی بهترین راه حلی است که
تاریخ برای مسئله انتقال قدرت پیدا کرده است. منظور از فرهنگ والا تمایز اجتماعی
از طریق انجام دادن فعالیتهایی است که با درجه بالایی از تفکر همراه است. کودکی
که آشنایی بیشتری با این فرهنگ داشته باشد، در مدرسه نیز موفقتر عمل میکند. در
نظر بگیرید که کودک ناآشنا با موسیقی، موزه و ادبیات در برابر کودک آشنا با این
موارد چقدر میتواند مورد تشویق معلم خود قرار بگیرد! کودکان طبقه پایین از اینرو،
مدرسه را که تلاشی برای کاهش نابرابری انجام نمیدهد، بلکه به آن شدت میبخشد،
مکانی متخاصم مییابند. بخشی از تأثیر خاستگاه خانوادگی بر موفقیت تحصیلی، ناشی از
برخورداری دانشآموز از همین منابع فرهنگی (قواعد حاکم بر فرهنگ و تجلیات هنری)
بیشتر است. برای مثال، بوردیو نشان داد نوع الگوی زبانی که توسط خانواده آموزش
داده میشود، تبیینکننده این است که کودک از لحاظ فرهنگی تا چه اندازه از مدرسه فاصله
دارد. زبان هر خانواده معرف بخشی از سرمایه فرهنگی آن است.»
نویسنده: راضیه موحدی
کلیدواژهها: بازتولید فرهنگی، نظام
ارتباطی، نظام آموزشی