فصلنامه «رشد آموزش علوم اجتماعی» در شمارهی بهار به این موضوع پرداخته است
«دانشآموز محوری» یا «معلم محوری»، کدام یک؟ به راستی کدام یک از این دو رویکرد به صلاح آموزشوپرورش کشورمان است؟ فصلنامهی رشد آموزش علوم اجتماعی در شمارهی بهار خود، با ارائهی مقالهای به این
موضوع پرداخته است. موضوع این مقاله، ساختار و اهداف رویکردهای مذکور و اختلاف دیدگاه پژوهشگران و اندیشمندان آموزشوپرورش دربارهی اصیل بودن آنهاست.
«حسین شفیعی چاچار»، کارشناس مطالعات اجتماعی و دبیر دبیرستانهای ناحیهی 2 رباطکریم، نویسندهی این مقاله، در ابتدا به تعریف و ویژگیهای هر یک از این روشها پرداخته و ساختار کلاسهای درسی را که با هر یک از این روشها
اداره میشود را تشریح کرده است. در بخشی از این مقاله که به ساختار کلاس دانشآموز محور پرداخته شده، آمده است:
«کلاس دانشآموز محور پدیدهی جدیدی نیست. سالهاست که معلمان متوجه شدهاند، دانشآموزان در کلاسهایی که به شیوهی سنتی اداره میشوند، به اندازهی تواناییشان یاد نمیگیرند. دانشآموزان با انجام دادن یاد میگیرند و اگر خودشان به کشف چیزی برسند، بیشتر یاد خواهند
گرفت. اگر معلمان به برتری این شیوهی آموزشی نسبت به سایر شیوهها آگاهی دارند، چرا از این روش استفاده نمیکنند؟»
از جمله ویژگیهای کلاس دانشآموز محور که نویسندهی مقاله به آن اشاره کرده است میتوان به این موارد اشاره کرد: «یادگیری در روشهای فعال تدریس بر پایهی اکتشاف قرار دارد. لذا در این روشها چگونه یاد گرفتن از یاد گرفتن مهمتر است. در روشهای تعادلی، دانشآموزان
روش یاد گرفتن را نیز یاد میگیرند. وقتی دانشآموز بتواند آنچه را فرا گرفته برای دیگران نیز توضیح دهد، یادگیری او بسیار بیشتر از زمانی است که از طریق گوشدادن یا خواندن اتفاق افتاده است.»
به گفتهی نویسندهی این مقاله، در روش دانشآموز محوری، دانشآموزان در امر یادگیری دخالت مستقیم و اساسی دارند و معلم راههای یادگیری را پیش پای دانشآموزان میگذارد تا با استفاده از نیروی خلاقیت و ابتکار خود، مسیر و روش یادگیری را جستوجو کنند.
متن کامل مقالهی «معلم محوری یا دانشآموز محوری» را میتوانید در شمارهی 3 (بهار 1390)
فصلنامهی رشد آموزش علوم اجتماعی بخوانید.