فصلنامه «رشد آموزش هنر» در چهل و سومین شماره خود به بررسی وضعیت آموزش گرافیک در مراکز فنیوحرفهای رسمی و غیررسمی پرداخته است
نویسنده مقاله پس از اشاره به فرایند آموزش سوادبصری، به چالشهای آموزش رسمی(مدرسهای) پرداخته است. در این بخش میخوانیم: «اگرچه عملیترین دروس موسسات و مراکز آموزشی در مقایسه با کار خارج از این مراکز، نظری تلقی میشوند، با نگاهی گذرا در مییابیم که در همه درسها، هنرآموزان و هنرجویان با نارساییهایی روبهرو هستند. اگر یک هنرآموز خوب گرافیک میبایست از سواد نظری و تجربه عملی و مدرک تحصیلی و قدرت انتقال دانستهها برخوردار باشد، به راستی چند درصد هنرآموزان رشته گرافیک چنین ویژگیهایی دارند؟ آیا این همه هنرجو و دانشجوی گرافیک پس از فراغت از تحصیل جذب کار میشوند؟ آیا وسایل، امکانات و تجهیزاتی که برای همان درسهای مصوب منظور شده است به موقع و به قاعده در اختیار هنرجویان قرار میگیرد؟ آیا در ایجاد رشته گرافیک در شهرستانهای دور افتاده به تاثیر و تاثر این رشته با محیط پیرامونش توجه میشود؟
از دیگر رفتارهای آموزش رسمی میتواند سفرها و بازدیدهای گروهی از نمایشگاهها و کارگاههای هنری و فنی گرافیک برای هنرجویان و دانشجویان گرافیک باشد. به راستی مراکز آموزشی و هنرجویان و مسئولان ذیربط چقدر بر این امر مهم همت میگمارند؟ آیا اصلاً هنرآموزان میتوانند شیوه مطالعه هنرهای تصویری و به ویژه گرافیک را از شیوه مطالعه ادبی و کتابخانهای متمایز کنند؟»
چالشهای آموزش فنیوحرفهای غیررسمی یکی دیگر از بخشهای این مقاله است: «یکی از چالشهای عمدهای که هنوز سیاستگذاران و برنامهریزان آموزش فنیوحرفهای در کشورهای در حال توسعه همانند کشورهای توسعه یافته با آن روبهرو هستند، توانایی عملیاتی کردن مفهوم درهمتنیدگی ، و نه منحصراً هماهنگی و همزیستی استانداردها و ارزشهای آموزشی و شغلی است. این کار به معنای درهمتنیدگی نیازهای فردی و اجتماعی، هدف ها و منافع است. شکاف یا جدایی میان نظام آموزش و پرورش و دنیای کار، که به ویژه بیش از همه در کشورهای در حال توسعه به چشم میخورد، یکی از عمدهترین نارساییهای آموزش فنیوحرفهای در این کشورهاست. خدمات کاریابی و راهنمای شغلی صحیح باید به هر دو جنبه نیازهای فردی و بازار کار بپردازد. در عمل، موقعیت اجتماعی آموزش فنیوحرفهای تا حد زیادی نیز تحت تاثیر نوع رابطه و مسیر ارتباطی قرار میگیرد. معمولاً طرحهای موفق آموزش حرفهای آنهاییاند که در طراحیشان ارتباط طبیعی و درونی با آموزش عالی و سطوح مختلف مهارت در بازار کار، از طریق نظام آموزش رسمی و غیررسمی، در نظر گرفته و در واقع به مفهوم کلی آموزش مستمر و یادگیری مادامالعمر توجه شده باشد.»
نویسنده مقاله بعد از اشاره به رابطه سامانههای رسمی و غیررسمی آموزش گرافیک چنین نتیجه گیری کرده است: «امروز آموزش و پرورش ما بیش از هر زمان دیگری به نونگری و بازنگری نظریهها و شیوهها و راهکارها نیاز دارد. در حال حاضر ایجاد بینشهای جدید در هنرآموزان نسبت به امور آموزشی و تربیتی بیش از دانش افزایی آنها اهمیت و ضرورت دارد. تعلیم و تربیت به کلی متحول و دگرگون شده است و وظیفه هنرآموزان دیگر محدود به انتقال دانش نیست بلکه امروزه آنان بیشتر هدایت و رهبری دانشآموزان را برعهده دارند. امروزه کلاسهای درس در فضایی قرار گرفتهاند که هر آن میتوانند با هر نقطهای از جهان ارتباط برقرار کنند. بر این اساس، هنرجویان و هنرآموزان گرافیک باید علاوه بر حفظ سنتها و فرهنگ پیشینه خود با علم روز همگام شوند و از فناوری روز در خلق آثار خویش به خوبی استفاده کنند. از این رو دیگر نمیتوان از روشهای معمول آموزش انتظار معجزه داشت و به آنها پایبند بود. با توجه به تحولات عظیمی که هر لحظه در کشور ما رخ میدهد، آموزش و پرورش به ویژه هنرآموزان باید هماهنگ و همسو با تحولات کشور گام بردارند و در این میان روشها، رویکردها و نگرشهای آموزش خود را متناسب با تحولات کشور و پیشرفتهای جهان تعليم و تربیت نوسازی کنند.»
دایانا دلاوری، کارشناس ارشد گرافیک نویسنده این مقاله است. متن کامل این مقاله در فصلنامه رشد آموزش هنر، شماره 43، پاییز 1394 منتشر شده است.
کلیدواژه: آسیب شناسی، گرافیک، آموزش فنی و حرفه ای، رسمی و غیر رسمی