امنیت ملی از دیدگاه جغرافیای سیاسی یکی از مقالههای صد و دوازدهمین شماره فصلنامه «رشد آموزش جغرافیا» میباشد که در این مقاله علیرضا سلیمانی و اعظم السادات سید موسوی، به دو رویکرد امنیت ملی از منظر جفرافیای سیاسی ـ رویکرد کارکردگرایی و رویکرد نمادنگاری ملی ـ پرداختهاند
در ابتدای مقاله میخوانیم: «جغرافیای سیاسی علمی است که به مطالعه روابط جغرافیا با سیاست و تبیین پدیدههای ناشی از تاثیر این دو بر یکدیگر میپردازد. پیدایش جغرافیای سیاسی به عنوان رشتهای مستقل به قرن نوزدهم، یعنی زمانی که راتزل با انتشار کتاب جغرافیای سیاسی، توجه به رابطه دو جانبه فضا و سیاست را مطرح کرد، باز میگردد. در جغرافیای سیاسی بیشتر نظریهها معطوف به بررسی عوامل موثر در پیدایش و فروپاشی دولتها با توجه به گوناگونی فضایی و محیطهای امنیتی آنان است. در جغرافیای سیاسی، دولت عبارت از فضای سیاسی سازمانیافتهای است که حکومتی آن را اداره میکند. این فضا متشکل از سه عنصر سرزمین، جمعیت و حکومت است.»
رویکرد کارکردگرایی (هارتشورن) و رویکرد نمادنگاری ملی (جان گاتمن) دو رویکردی هستند که نویسندگان مقاله درباره رابطه میان امنیت و جغرافیای سیاسی به آنها پرداختهاند. در توضیح رویکرد نمادنگاری ملی میخوانیم: «منظور از نمادنگاری ملی توجه به کلیه نمادها و آرمانهای مشترک میان مردم یک کشور است که به آنها وحدت میبخشد. این نمادها و آرمانهای مشترک گاهی پدیدههای فرهنگی مورد اعتماد مردم است که در پیدایش ملت موثر بودهاند. برای مثال یگانه علت وجودی پاکستان در 50 سال اخیر، «مسلمان بودن» است و تا زمانی که تهدید هندوستان غیرمسلمان را احساس کند، این علت وجودی تک پایه خواهد ماند.»
در ادامه آمده است: «گاتمن عوامل تضعیف ناسیونالیسم ملی را «نظام گردشی» میداند. نیروهای گریز از مرکز، مانند تفاوتهای قومی و مذهبی، موجب پراکندگی ملتها و در نتیجه فروپاشی دولتها میشود. برای مثال علت فروپاشی برخی کشورها مثل شوروی و یوگسلاوی و چکسلواکی در سالهای اخیر را باید متاثر از تکیه آنها بر عامل سوسیالیسم به عنوان ایده فراگیر (تنها علت وجودی) دانست. هارتشون همانند گاتمن نیروهای گراینده به مرکز را علت وجودی کشورها میداند. در عین حال، وی این نیروها را مشخصات مادی موجودیت سرزمینی میداند. در حالی که گاتمن، علت وجودی کشورها را نمادنگاری و معنویت میداند. در واقع اکثر جغرافیدانان معتقدند که عوامل مادی به همان اندازه عوامل معنوی اهمیت دارند هر چند که درجات این اهمیت متفاوت است.»
نویسندگان مقاله پس از پرداختن به رابطه میان هویت و دولت ملی چنین نتیجهگیری کردهاند: «مفهوم امنیت ملی پیشینهای به عمر پیدایش دولت دارد، اما چون نیاز انسانها در طول زمان متحول شده است، مفاهیم امنیتی ابعاد دیگری یافتهاند. حکومتها همواره در تلاش بودهاند تا با یافتن وجوه اشتراک میان فرهنگهای نواحی مختلف سرزمین خود، دولت و هویت ملی استواری بسازند. جهانی شدن و تقویت نیروهای مرکزگریز، جهانگرا و بازیگران متعدد، موجب به چالش کشیده شدن مرزهای سیاسی و به چالش راندن دولت – ملت شده است. از این رو عوامل اثرگذار در مقوله امنیت، جهانی شدهاند. در طول قرن بیستم، اثرگذاری و اثرپذیری نمادنگاریهای ملی واحدهای سیاسی متناسب با سطح توسعه یافتگی و عقب ماندگی آنان شتاب بیشتری یافته است. فرایند جهانی شدن ناموزون است. به عبارت دیگر با نوعی «واهمگرایی» مواجهیم. زیرا از یک سو در اروپا دولتها در یکدیگر ادغام میشوند و از سوی دیگر در نواحی کمتر توسعه یافته، خرده دولتها شکل میگیرند. امروزه با توجه به گسترش مفهوم امنیت، دیگر دولتها تنها مسئول تامین آن نیستند و ناچارند بخشی از اقتدار خود را به نهادهای بینالمللی و جهانی واگذار نمایند. از نظر جغرافیای سیاسی، آن دولتهایی فرومیپاشند و امنیت سرزمینی خود را از دست میدهند که نتوانند متناسب با تحولات شتابدار جهانی و شناوری هویتها، نمادنگاریهای ملی را بازتعریف کنند.»
متن کامل این مقاله در فصلنامه رشد آموزش جغرافیا، شماره 112، پاییز 1394 منتشر شده است.
کلیدواژه: جغرافیای سیاسی، دولت، ژئوپولیتیک، امنیت ملی، جهانی شدن، هویت، همبستگی