عکس رهبر جدید
آشنایی با نظریه‌های انتقادی در تعلیم‌وتربیت
منبع: «رشد آموزش علوم اجتماعی»

تعلیم‌وتربیت انتقادی یکی از رویکردهایی است که به نظام‌ تعلیم‌وتربیت به‌گونه‌ای متفاوت می‌نگرد. فصل‌نامه ‌رشد آموزش علوم اجتماعی در جدیدترین شماره خود مقاله‌ای را به این موضوع اختصاص داده است.
این مقاله به قلم روح‌ا... عزیزی منتشر شده است. وی پس از اشاره به تقابل نظریات نظریه‌پردازان انتقادی با کارکردگرایان چنین نوشته است: «نظریه‌پردازان انتقادی با توجه به زمینه‌ها و خاستگاه‌های فکری خود در سه گروه اصلی قابل طبقه‌بندی هستند. گروهی از آن‌ها بر اهمیت و تأثیرات «برنامة درسی صریح و آشکار» در «بازتولید آگاهی» تأ‌کید کرده‌اند؛ مانند پائولو فریره و ایوان ایلیچ. گروهی دیگر با تأکید بر «برنامة درسی پنهان» به اتخاذ دیدگاهی که به آن «نظریة تطابق» یا «نظریة بازتولید» می‌گویند پرداخته‌اند؛ مانند ساموئل بولز و هربرت جینتیس. گروه آخر نیز در زمینة اندیشه‌های پست‌مدرن به‌سوی دیدگاهی با عنوان «نظریه‌های مقاومت» روی آورده‌اند؛ مانند هنری ژیرو و مایکل اپل.»
نویسندة مقاله در ادامه به توضیح دیدگاه‌های هر یک از این گروه‌ها پرداخته است.
در توضیح نظریه‌های بازتولید می‌خوانیم: «براساس دیدگاه نظریه‌پردازان این گروه، مشکلات موجود در نظام آموزشی یک جامعه ناشی از ساختار تضاد طبقاتی آن است که نظام آموزشی به آن ساختار تداوم می‌بخشد و آن را بازتولید می‌کند. نظریه‌پردازان این دیدگاه باور دارند که نظام آموزشی و مدرسه‌ای لایه‌ای از «روبنای» اجتماعی هستند که زیربنای آن را اقتصاد جامعه تشکیل می‌دهد. از نظر آن‌ها، مدارس با آماده‌سازی دانش‌آموزان برای ورود به نظام اقتصادی جامعه، سعی در ارتباط و انطباق دادن ساختار مدرسه با ساختار اقتصادی حاکم بر جامعه باشد. این نظریه قشربندی اقتصادی و تربیتی را با یکدیگر مقایسه و بر نقش مدارس در بازتولید روابط طبقاتی و نظم اقتصادی تأکید می‌کند.»
در توضیح نظریه‌های مقاومت نیز آمده است: «این نظریه با نگاهی نقادانه به نظریات قبلی، اعتقاد دارد که حتی اگر بازتولید اجتماعی و فرهنگی نیز در نظام آموزشی اتفاق بیفتد، این کار ساده و آسان نیست و دانش‌آموزان در مقابل تقاضاها و فشارهای مدرسه از خود مقاومت نشان می‌دهند. مدرسه نهاد نسبتاً مستقلی است که نه‌تنها امکان بروز رفتار مخالفت‌آمیز را فراهم می‌سازد بلکه نوعی منبع تناقض نیز هست؛ یعنی گاه برخلاف علائق و منافع گروه حاکم عمل می‌کند.
معلم در اینجا می‌باید با ایجاد رابطه‌ای انتقادی به ترویج «تفکر انتقادی» و «سواد انتقادی» بپردازد. ژیرو معتقد است که کارکرد سواد انتقادی این است که به‌عنوان یک ابزار نظری به دانش‌آموزان کمک کند، نوعی رابطة انتقادی با شناخت و دانش‌ خود برقرار کنند و بدین‌ ترتیب، دانش‌آموز را یاری خواهد کرد که دریابد جامعه چه تأثیری بر او داشته است. پس بین سواد انتقادی و توانمندسازی پیوند نزدیکی وجود دارد.»
متن کامل این مقاله در فصل‌نامه رشد آموزش علوم اجتماعی، شماره 64، پاییز 1393 منتشر شده است.

تعداد بازدید : ۲,۱۵۳
کد خبر : ۱,۷۷۷
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 10000
نظر خود را وارد کنید