کنار دریا روی شنهای ساحل ایستادن را تا حالا تجربه کردهاید؟ برای من همیشه این صحنه پر از رمز و راز بوده است. افق دریا را میبینم و چشمم را از چپ به راست روی آبها میدوانم تا ببینم این صحن زیبا کجا تمام میشود! زیر این دریا چه خبر است؟ چه مخلوقاتی این پایین هستند که هنوز بشر از آنها بیاطلاع است؟ اصلاً از کجا معلوم آدم دریایی نداشته باشیم؛ مثل آدم فضایی؟! بالاخره زیر این دریاها و اقیانوسهای جهان که بسیاری از آنها را انسانها ندیدهاند و به عمق آنها نرسیدهاند، ممکن است هر خبری باشد! یا اینکه جنس شنها و سنگهای زیر این حجم از آب چگونه است که این همه آب درون آن نفوذ نمیکند و پایین نمیرود؟! خلاصه، روبهروی دریا که میایستم، مرغ خیالم حسابی برای خودش این طرف و آن طرف میرود!
اگر دریا پر است از فرصت و جنوب و شمال کشور عزیز ما پر است از این ساحلها و دریا، چرا ما به فکر بهرهبرداری از این فرصتها نباشیم؟ کشورهای زیادی در دنیا اقتصادشان را از راه دریا میگذرانند و آباد میکنند؛ از طریق گردشگری، تجارت کالا، محصولات غذایی، محصولات دارویی و صنایع فنی که به امور دریا میپردازد و حتی صنایعدستی و جواهرسازی! اینها گنجهایی هستند که خدا به ما داده است. از همه این گنجها مهمتر، دانش آموزان و هنرجوهای هنرستانی هستند که میتوانند این فرصتها را نقد کنند و کشورمان را آباد.
در تقویم آذرماه، تا چشمم بهروز نیروی دریایی افتاد، خواستم در این شماره از مجله، هم به این دلاورمردان خداقوت بگویم و هم به هنرستانیها خبر از یک گنج بدهم؛ گنج دریا.