عکس رهبر جدید

از سکوت تا کلام

  فایلهای مرتبط
از سکوت تا کلام

تنها زبان نیست که حرف‌‌‌زدن میداند و میتواند. چه بسیار واژهها که در سکوت گفته میشوند. چه حرفهای جدی و تأثیرگذار، بی مدد واژهها، دل ما را میلرزانند و اندیشـهها را مجذوب میکنند.

چشمها بزرگترین سخنگویان خاموشاند! یک قطره اشک، کتابی است که پیش روی ما گشوده میشود. یک چشم بیاعتنا، یک چشـم خندان! یک چشـم گریان! یک چشـم معترض و یک چشــم بیروح و راکد، هر یک کتابی است، همه و همه کتابهایی هستند با حرفهایی که در سکوت گفته میشوند.

مصرف زیاد واژهها اسـراف نیست، بلکه هرزدادن خود است، بیاعتبارکردن کلام اسـت، ستم به واژههاست. چه خوب است نگفتن، وقتی گفتن کارا نیست. نه اشتباه نشـود، انکار تأثیر سخن نباید کرد. سخنی که از سـر سوز گفته شود، سخنی که سنجیده و شیرین باشد، سخنی که با پشتوانه عمل گفته شـود، تا ژرفای جانهـا راه مییابد.

سخنی که سـوز ندارد، آب و آبرو ندارد! به قول وحشی بافقی:

سخن کز سـوز دل تابی ندارد

چکد گر آب از آن، آبی ندارد

سکوت ما را عمیق میکند. سکوت واژههایی دارد که در درون مخاطب زمزمه میشـوند. گاه وقتی سکوت میکنیم، به مخاطب فرصت میدهیم تا در خودش فکر کند، تا جملههای ناگفته ما را خودش بجوید، خودش بخوانـد، نه اصلاً خـودش بگوید.

پیدرپـی گفتـن تعـداد اشتباهها را زیاد میکنـد. فرصت اندیشیدن، تحلیـل و هضـم جملهها را از شـنونده میگیرد. پس کم بگوییم و فرصت بدهیم تا مخاطب بیشتر فکر کند.

حرف مثل غذاست. آن قدر در کام دیگران نریزیم که خفه شوند. اگر بیش از اندازه غذا بدهیم، گاهی نفرت به غذا ایجاد میشود. پر گفتن و زیاد گفتن، مقدمه نفرت و گریز است. گفتهاند: غذا آنقدر بخورید که احساس کنید هنوز گرسنهاید.

خوب به این جمله گوش دهیم: «تا گرسنه نشدهاید، نخورید و هنوز سیر نشدهاید، دست از غذا بکشید.» صحبت کردن هم همینطور است. تا مخاطب احساس نیاز نکند، نگویید و هنوز اشتهای شنیدن دارد، تمام کنید!

خوب گفتن، زیاد گفتن نیست. هنر صرفهجویی در کلام هنر بزرگی است. گفتـن و گزیدهگفتن و انتخاب واژههای مناسب، هنر است. اما هنرمندانهتر از آن انتخاب کلمههایی است که نمیگوییم! حذف حرفهایی است که نباید بزنیم، و حتی گاه صرف نظرکردن از همه حرفهایی است که میخواهیم بزنیم؛ یعنی هنر سکوت!

سکوت گاه گویاتر از هر کلامی است: «رب سکوت ابلغ من الکلام.» سکوت گاه رساتر از همه فریادهاست (نهج البلاغه).

اما تا کجا باشـد و کی باشد؟ گاه فریاد لازم است. گاه سکوت ستم است و نگفتن خیانت.

اگر از سکوت میگوییم، سکوتی است که درسآموز باشد؛ راه را نشان بدهد. سکوتی که بهتر از کلمات حرف بزند.

در آموزههای دینی، کوتاهگویی یک ارزش است. مگر «قرآن»، کتاب عزیز و عظیم آسمانی ما، چنین نیست؟ کوتاه و گویا و رسا و زیبا؟ پس دانشمندی و ژرف فهمی، کوتاه کلامی را در پی دارد.

دیگر بار پای درس امام زیباگویی و کوتاهگویی ـ علی (ع)- بنشینیم که میگوید: «اذا تم العقل نقص الکلام»: هر چه عقل کاملتر میشود، کلام کوتاهتر میشود (نهج البلاغه، حکمت 68).

برای اینکه نوشته ما نیز دچار درازدامنی نشود، سخن را با جملهای کوتاه و شیرین در همین زمینه به پایان میرسانیم. این جمله را چند بار بخوانیم، و خوب و عمیق بخوانیم تا جایگاه سکوت را در دانش آموختن خوبتر بدانیم: «اول العلم الصمت و الثانی الاستماع و الثالث العمل به و الرابع نشره.» دانش چهار مرحله دارد: نخستین مرحله سکوت است. دومین مرحله گوشسپردن، سومین مرحله بهکاربستن و عملکردن، و چهارمین مرحله نشر و گسترش آن است (الحیاه، محمدرضا حکیمی، فصل علم و عمل، ترجمه احمد آرام).

سکوت بیاموزیم، تا زیباتر سخن بگوییم!

۲۳۴
کلیدواژه (keyword): رشد جوان، سفر زندگی، از سکوت تا کلام، محمدرضا سنگری
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید