عکس رهبر جدید

غرق در شادی

  فایلهای مرتبط
غرق در شادی

حامد دستش را روی چشمش گذاشته بود و بلندبلند میشمُرد. هدی هم پشت کمدِ اتاقش قایم شده بود و مُدام سَرک میکشید. بابا وارد اتاق شد. انگشتش را روی بینیاش گذاشت و گفت: «هیس! یواشتر... پدربزرگ خواب است.»

هدی که صدای بابا را شنیده بود، همانجا پشت کمد نشست. با ناراحتی گفت: «حالا چهکار کنیم؟»

حامد با لب و لوچهی آویزان گفت: «مجبوریم یک بازی بیسروصدا انجام بدهیم. توی این مُدّت که پدربزرگ و مادربزرگ خانهی ما هستند، نمیتوانیم هر بازیای که دلمان خواست، بکنیم.»

وقتِ شام شده بود. بچّهها تندتند سفره را چیدند. دیسِِِ غذای باباپَز را وسطِ سفره گذاشتند. بابا دور از چشم مامان با غذای جدیدش گُل کاشته بود. حامد و هدی اسم غذای اختراعی بابا را «ذّرت‌‌‌‌پلو» گذاشتند. آن شب جای مامان و مادربزرگ کنارِ سفره خالی بود. آنها برای تولّد ریحانه به بیمارستان رفته بودند.

بچّهها  از دوری مامان خوابشان نمیبُرد. پدربزرگ نگاهی به صورت گرفته و ناراحت آنهـا انداخت و بـا صدای بلند خندید. حامد و هدی با لب و لوچهی آویزان و چشمهای از تعجّب گرد شده، به او نگاه کردند.

پدربزرگ با خنده گفت: «فردا که مـامـان بـا ریحانه بیاید خانه، قیافههایتان یک جورِ دیگر است. چشمهای غمگینتان از خوشحالـی مثل چشمهای بچّـه آهـوی بـازیگوش و لبهـای آویـزانتان مثـل پستهی خندان مـیشود.»

هدی گفت: «اووو ... حالا کو تا فردا. برایم صبر کردن تا آن موقع سخت است.»

پدربزرگ هدی را روی زانوهایش نشاند و گفت: «دخترکم! میدانم که صبر کردن برایت سخت است، امّا بعضی از سختیها نشانهی اتفّاقات خوب است. نبودن مامان یعنی اینکه خواهر کوچولویتان که این همه منتظرش بودید، دارد به دنیا میآید. تازه، این دلتنگی شما نشانهی این است که شما مادر مهربانتان را یک عالمه دوست دارید.»

دل بچّهها از حرفهای پدربزرگ قدری آرام شد. از فکر بغل کردن خواهر کوچولو غرق شادی شدند.

پدربزرگ گفت: «بیایید کنار هم بنشینیم و برای سلامتی مامان و سالم به دنیا آمدن ریحانه، با هم سورهی حمد را بخوانیم.»                        

بعد از خواندنِ سورهی حمد، پدربزرگ گفت: «بچّهها، یک چیز جالب! مفهوم اسم هر دوی شما در سورهی حمد است.»

هدی ذوق زده پرسید: «چه خوب! من چندین بار این سوره را خواندهام، امّا اسم خودم را ندیدهام. اسم من کجای سورهی حمد آمده است؟»

پدربزرگ گفت: «در آیهی (اهدنا الصّراط المستقیم) از خدا میخواهیم که ما را به راهِ راست هدایت و راهنمایی کند. هدی هم به معنای راهنمایی به سوی راه درست با لطف و مهربانی است.»

هدی خندید. حالا احساس میکرد اسمش را بیشتر از قبل دوست دارد. حامد قبل از آنکه پدربزرگ معنی اسمش را بگوید، با عجله گفت: «من قبلاً از بابا شنیده بودم که حامد یعنی پسری که خدا را حمد و ستایش میکند.»

پدربزرگ گفت: «درست است! حامد یعنی پسری که به نعمتهای خدا توجّه میکند و به خاطرِ داشتن آنها خوشحال و شکرگزار است.»

 

 

فعّالیت

ستاره‌های دنباله‌دار

 

تا به حال دربارهی ستاره‌‌‌های دنبالهدار چیزی شنیدهای؟ یا در آسمانِ پُر ستاره، آنها را دیدهای؟

زندگی ما هم مثل آسمان، پر از ستاره‌‌های درخشان است. ایـن ستاره‌‌ها همان نعمتهای خداوند هستند کـه زنـدگی ما را زیبا کرده‌‌اند. بعضی از این ستاره‌‌‌ها دنباله دارند. دنبالهای که شاید ما از آن خوشمان نیاید و باعث سختی‌‌‌‌‌هایی برایمان بشود. امّا این ستاره‌‌ها آن قدر نورانی هستند که دنبالهی خود را هم روشن می‌‌کنند. ما می‌‌توانیم با دیدن این نعمتها و توجّه به آنها، پر از شادی و لذّت بشویم. آنقدر که سختی‌‌‌هایشان را تحمّل کنیم و احساس بدی نداشته باشیم.

در این آسمانِ زیبا، ستارهها را میبینی. درون هر کدام از آنها، بعضی از نعمتهای خداوند در زندگـی ما نوشته شده است. همان‌‌‌‌‌‌‌‌‌طور که گفتیم، بعضـی  از ستارههـا دنباله دارند. دنبالهها را جدا کن و به ستارهی مخصوص خودش بچسبـان. بعد از انجام فعالیت، ادامهی ماجرای حامد و هدی را در صفحه بعد بخوان.

 

 

- کاربران گرامی؛ برای مشاهده متن کامل این مطلب به فایل PDF پایین همین صفحه مراجعه فرمایید.

۶۶۷
کلیدواژه (keyword): رشد نوآموز، همراه شو، غرق در شادی، سعیده روح‌نواز، محبوبه پورجم
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید