لحظه های امن و آرام/ زهرا عراقی
مثل موجی پر خروشی
مثل رعدی، مثل طوفان
در لطافت، مهربانی
همنشین ابر و باران
در خیابانهای شهرم
ردّ مهرت خوب پیداست
زیر چتر امن و پاکت
رویش گلها چه زیباست
تا تو هستی توی این خاک
میتوان آرام خوابید
شادی و لبخند را هم
میشود هر گوشهاش دید
لحظههای امن و آرام
میدهد از تو نشانی
پر غرور و استواری
یک پلیس قهرمانی
ماه و مادر/ غلامرضا بکتاش
هر دو مثل همکار
ماه و مادر من
باوجود آنهاست
شب همیشه روشن
من مریضِ مادر
شب مریضِ ماه است
رنگ من سفید است
رنگ شب سیاه است
ماه و مادر من
نیمهشب سر کار
ماه و مادر من
هر دوتا پرستار
رهایی/ مریم زرنشان
هم درخت
با سکوت روشنش
هم نسیم
موقع عبور
هم ستارههای دور
وقت سر زدن
با من از تو گفتهاند
هر نفس
نام تو
بال میدهد به من
میرهانَدَم ازاین قفس
لحظه های زندگی/ اکرم السادات هاشمی پور
پاییز فصل خوبیست
هرچند بیقرار است
من دوست دارم او را
چون خواهر بهار است
مثل بهار سرشار
از لحظههای رنگیست
شاداب و باطراوت
لبریزِ از قشنگیست
هو هو صدای باد است
پیچیده در تن او
نارنجیاند و زردند
گلهای دامن او
او یک کتاب زیباست
با درسهای تازه
هر بار میرسد با
یک ماجرای تازه
قلک خوب خدا/ فاطمه غلامی
قدِّ تو خیلی بلند است
میرسی تا آسمانها
مثل دریا، حفظ هستی
شعر خیس ابرها را
میرسد مهمان برایت
دانهدانه، نرمنرمک
برف میبارد به رویت
مثل پنبه، گرد و کوچک
قلّک خوب خدایی
سکّههای برف داری
فصل گرما، با درختان
چشمهچشمه، حرف داری
کوه جان! تو بینظیری
محکم و زیبا و ساده
تو همان کوه بلندی
که همیشه ایستاده