عکس رهبر جدید

گنج زری بود در این خاکدان

  فایلهای مرتبط
گنج زری بود در این خاکدان
وقتی خبر درگذشت استاد احمد مهدوی دامغانی را شنیدیم، از دکتر حسن ذوالفقاری خواستیم مطلبی درباره ایشان بنویسد. بعد از اینکه دکتر ذوالفقاری این مطلب را نوشت، خود در ۱۷ تیر ۱۴۰۱ به رحمت ایزدی پیوست. ایشان از استادان برجستۀ زبان و ادبیات فارسی بودند. یادشان گرامی.

دعوی چه کنی داعیهداران همه رفتند

شو بار سفر بند که یاران همه رفتند

آن گرد شتابنده که در دامن صحراست

گوید چه نشینی که سواران همه رفتند (ملکالشعرا بهار)

 

استاد دانشمند و توانمند، جناب جلالت مآب، حضرت استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی (طاب ثراه) در آدینه 27 خرداد 1401 در سن 96 سالگی رفت؛ خبری ناخوش در پایان بهار. دفتر دانایی و خردمندی و مهرورزی استادی یگانه بسته شد.

او معلمی توانا بود. از گنجینه ذهن وقاد و تیز و گسترده خود برای معانی یک واژه دهها شاهد مثال میآورد. گویی دانشنامهای متحرک بود. کافی بود چند بیت از یک غزل یا قصیده را میخواندی. او تمام را از حفظ میخواند؛ بهخصوص متون عربی. دکتر فضلالله رضا میگفت استاد مهدوی در کسوت معلمی با حافظه شگفتانگیز و سرعت انتقال مفاهیمی که دارد، همتای یک دایرةالمعارف زنده و جوشان فرهنگ ایران است.

استاد دانای ما بسیار خوشسخن بود و البته با ذهنی ورزیده و حاضر جواب. هیچ نکتهای را بدون استشهاد به شعر فارسی و عربی بیان نمیکرد. این چیرگی تنها به بیان شیرین و پرمغز و نغز ایشان منحصر نمیشد، بلکه آثار پرمحتوا و عالمانه او گویای این واقعیت است که قلمی استوار دارد. مقدمههای او بر کتابهای «الوحشیات، دیوان خازن و اخبار النحویین البصریین سیرافی» دامنه آشنایی و تسلط او را بر فنون ادب عرب نشان میدهد. در سال 1388 درباره شهربانو، والده امام علی بنالحسین (ع)، مقاله مبسوطی نوشتند که در ضمیمه شماره 16 آینه میراث مؤسسه میراث مکتوب منتشر شد. استاد کتاب «دیوان خازن» انصاری (نسخه 481 آستان قدس رضوی) را تصحیح کردند و مقدمهای عالمانه بر آن نوشتند. همچنین، بر «نسخه 637 هجری» الوحشیات (حماسه صغرا) ابیتمام طائی (شیعی) که بهصورت نسخهبرگردان منتشر شد، مقدمهای محققانه نگاشتند. بر «اقدم نسخ» صحیفه سجادیه آستان قدس رضوی (کتابت 416 هجری) و مجموعه رسائل عربی شامل ادبالصغیر و... (نسخ نفیس 420 هجری) کتابخانه ملک نیز مقدمهای درخور به رشته تحریر درآوردند. بر نسخه خطی «خطبه قاصعه امام علی علیهالسلام» به خط قونوی مقدمهای رهگشا و آموزنده نوشتند که مورد توجه محققان قرار گرفت. صوابنامه تفسیرکشفالاسرار میبدی و شرح ابیات عربی کلیله و دهها اثر دیگر وی حاکی از فضل و دقت نظر ممتاز وی است. تصحیح کتاب «کشف الحقائق» عزیز نسفی با مقدمه جامع و مفید ایشان کار را برای محققان سهل کرده است. تصحیح کتاب «المجدی» تألیف ابن الصوفی العمری که با همت محقق طباطبایی و با کوشش استاد مهدوی دامغانی با مقدمهای به فارسی و مفصل منتشر شد، مورد اقبال اهل فضل قرار گرفت.

وی در 13 شهریور 1305 در مشهد مقدس متولد شد و در پنجسالگی به مکتب رفت. درباره تولدش میگوید: «من در خانه کوچک 120 متری در محله نوقان مشهد که در تلفظ عامیانه آن را تپل محله (ته پل محله، محله انتهای بالا) میگویند، در خانهای که مال مادرم بود، متولد شدم؛ چون پدرم داماد سرخانه بود. زمانی که پدرم طلبه 14 سالهای بود، با پای پیاده (صدای ضبط شدهاش هست) از دامغان به مشهد آمد؛ برای پناهبردن به آستان مقدس علی بن موسیالرضا (علیهالسلام) و 70 سال بقیه عمرش را در آن جا طی کرد. وقتی با مادر من ازدواج کرد، جوانی بود به نام آقا شیخ کاظم یا شیخ محمدکاظم دامغانی. آن وقتها هنوز در نام خانوادگی ما مهدوی نبود. بعد نام خانوادگی مهدوی دامغانی را انتخاب کردند. من در آن خانه متولد شدم؛ در ظهر روز 27 صفر. من از دو سالگی خودم چیزهایی به یاد دارم؛ مثلاً تولد خواهرم حاجیه بتول خانم به یادم هست. توی حیاط بودم و مرا یکی از بستگان مادریام نگهداری میکرد و یک دفعه شنیدم که الحمدلله دختری متولد شد»

درباره سالهای ابتدایی تحصیلش در مشهد گفته است: «در ششسالگی مرا به مدرسه ابتدایی فرخی گذاشتند و معلمان آن مدرسه من را از همان سال به کلاس دوم نشاندند. از کلاس سوم «قرآن مجید» جزو مواد درسی بود و معلم ما جوانی بلندبالا و لاغراندام و ظریف و بسیار خوشصدا بود که با لحنی دلنشین قرآن را تلاوت میکرد و ما شاگردان که همگی کودکانی نهساله و دهساله بودیم، در سکوت محض به تلاوت او (آقای حافظیان) گوش میدادیم و مبهوت آن صوت خوش میشدیم. در کلاسهای پنجم یا ششم بودم که برای اولینبار داستان موسی و شبان مثنوی را از همین آقای حافظیان شنیدم که با لحن گیرای مثنویخوانی، پس از پایان درس و پیش از آنکه زنگ بزنند، با ما کودکان خواند و چه خواندن با حال و هوایی! با اینکه قریب 80 سال از آن روز میگذرد، هنوز آن صدای ملیح در گوشم هست.»

پس از طی دبستان و دبیرستان، در دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی به تحصیلات خود ادامه داد و لیسانس و فوق لیسانس و دکترای خود را در محضر استادان بزرگ در سال 1342 و زیر نظر استاد سید محمد تقی مدرس رضوی از دانشگاه تهران اخذ کرد. از 1327 تا سال 1342 به تدریس در دبیرستانها اشتغال داشت. پس از اتمام دوره دکترا در سال 1342 به تدریس در دانشکده الهیات و معارف اسلامی و همزمان تدریس در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول شدند. به دلیل تسلط بر حدیثشناسی، در سال 1350 از علامه سمنانی اجازه روایت دریافت کرد. دو سالی هم پس از انقلاب اسلامی، در دانشگاه تربیت مدرس تدریس کرد.

خوشبختانه در زمان حیات علامه مهدوی دامغانی، چندین یادنامه به افتخار ایشان ترتیب یافت؛ از جمله کتاب «دکتر احمد مهدوی دامغانی و میراث ادبی و فرهنگی» به کوشش دکتر منصور رستگار فسایی (سال 1394) که در این کتاب به زندگی، تحصیلات، استادان، آثار، سبک و شیوه نگارش، ویژگیهای اخلاقی و فهرست آثار او پرداخته است. جشننامه استاد مهدوی دامغانی با نام «سایه سرو» به کوشش میثم کرمی در سال 1392 و در سال 1381 و نیز کتاب «حاصل اوقات» به اهتمام دکتر سیدعلی محمد سجادی، شامل مجموعه مقالات استاد، منتشر شد. در سال 1396 هم کتاب «در برف پیری» به اهتمام سعید واعظ و علیمحمد سجادی گردآوری شد و انتشارات اطلاعات آن را منتشر کرد. «آینه در برابر خورشید» عنوان کتابی است حاصل گفتوگوهای چندساله سیدحسین حسینی نورزاد و سید محسن علویزاده با استاد مهدوی که در سال 1399 و در نشر نی منتشر شد. انتشارات دی گرویتر کتابی به مناسبت 90 سالگی پرفسور مهدوی دامغانی در برلین، پایتخت آلمان، چاپ کرده است. نیز شبی هم از شبهای بخارا و ویژهنامهای برای ایشان ترتیب یافت.

دکتر شفیعی کدکنی در مدح دانشمند فاخر ایرانی، حضرت مهدوی دامغانی، سروده است:

 

استاد راد، مهدوی دامغانیا،

بسیار مهربانی و بسیار دانیا

در پارسی و تازی، بر مرکب سخن

امروزِ روز، فارِسِ هر دو زبانیا

بر گنج باستانی فارسی دری،

کنون گنجور رهشناسی و هم پاسبانیا

گر دو بدیع مشرق و مغرب نماندهاند

یا رب تو مانیا که هم این و هم آنیا

با این سرشت خاکی و خوی فرشتگی

تو در زمین نشسته و بر آسمانیا

در راه مهرورزی و آیین دوستی

چون جویبارِ جاری و نهرِ روانیا

یک پاره از بهشتی و افتاده بر زمین

وز فرط لطف و مهر، تو گویی روانیا

سختی به کار دین و در اخلاق مردمی

گویی که در نسیم سحر پرنیانیا

ای ننگشان که قدر تو نشناختند و رفت

بر جان تو ستم که چنین و چنانیا....

خداوند این استاد عالیمقام را در اعلا علیین جای و درجات عالی دهاد که هم افتخار دامغان بود و هم ایران و هم عالم تشیع.

۲۱۶
کلیدواژه (keyword): رشد معلم، پاسداشت فرهنگ، گنج زری بود در این خاکدان، ستاد احمد مهدوی دامغانی، دکتر حسن ذوالفقاری
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید