عکس رهبر جدید

ضرورت عقل معاش

  فایلهای مرتبط
ضرورت عقل معاش
امروز ذهن بچه‌های ما ذهن رقمی (دیجیتال) و فراگیر است و در این دنیا که همه یک گام جلوتر از جامعه خود را می‌بینند، معلمان باید کانون آماده‌کردن بچه‌ها برای آینده باشند. متولیان تعلیم‌وتربیت باید معاش را جدی بگیرند. عقل را دارای ده جزو می‌دانند که نه جزو آن در تجارت حاصل می‌شود، در حالی‌که آموزش‌های ما بریده از زندگی هستند. در حال حاضر ما در جامعه خود سرمایه‌های راکد هنگفتی داریم. مطالب فوق بخش‌هایی از سخنان دکتر عادل پیغامی، استاد دانشگاه و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفت‌وگو با خبرنگار ماست. بخش اول مصاحبه با این مؤلف کتاب درسی اقتصاد را با هم پی بگیریم.

داشتن عقل معاش یکی از مهارتهای مورد نیاز جامعه است. مدیران برای رسیدن به این مهارت چه برنامههایی را میتوانند در مدرسه اجرا کنند؟

معمولاً برنامه درسی عهدهدار زندگی مردم است؛ بهخصوص بخش عمومی زندگی مردم. عهدهدار مسائل مبتلابه زندگی روزمره مردم است. مسائل مبتلابه زندگی مردم از منطقی ثابت متغیر برخوردار است. برخی از نیازها ثابت هستند و در طول زمان و مکان تغییر نمیکنند: اینکه مردم باید مفهوم صرفهجویی و کارایی را بفهمند، مفهوم اثربخشی و تبذیر را بفهمند، شاکر باشند و اخلاق مصرفیشان درست باشد، اینها مواردی هستند که در طول زمان و مکان تغییر نمیکنند و ثابتهای زندگی و عین منطق هستند. اما بعضی چیزها متغیرند، چون سبک زندگی انسان پویایی دارد. طبیعی است برنامه درسی هم باید این پویایی را داشته باشد. موضوعات اقتصادی هم همینطورند.

مسائل اقتصادی ثوابتی دارد و پویاییهایی. وقتی از عقل معاش صحبت میکنیم، کلمه معاش آن برمیگردد به معیشت زندگی روزمره و حیات ما. صحبت از عقل هم که میکنیم، معمولاً به عقل نظری و عملی توجه میکنیم. یعنی چیستیها و چگونگیها و چگونه رسیدن به مطلوبها. عقل به ما قدرت شناسایی واقعیت موجود و قدرت ساختن واقعیت مطلوب را میدهد. پس عقل معاش میگوید زندگی موجودمان در عرصه اقتصادی چیست و چگونه میتوانیم به زندگی مطلوب اقتصادی برسیم.

این چیستی و چگونگی یک ثابتهایی دارد و یک متغیرهایی. ما معمولاً در برنامه درسیمان، هم در بخش اینکه برنامه درسی پوشش کاملی از مقولههای ثابت بدهد ضعف داریم و هم پویایی زندگیهای روزمره را در برنامه درسی نمیبینیم. زندگی امروز ما با زندگی 20 سال پیش یا چهل سال پیش ما خیلی فرق میکند. امروز مردم ما مثل دنیای 40 سال پیش و 20 سال پیش نیستند. در دنیای 40 سال پیش انسانها تقریباً در زندگی روزمره تعاملی نداشتند. یعنی من، پدر و مادرم، چهل سال قبل، صبح که از خواب بیدار میشدیم، تا شب مراوده بینالمللی نداشتیم، ولی امروز همین که شما بیدار میشوید و تلفن همراه خود را روشن میکنید، مراودههای بینالمللی دارید. بخشی از شبکههای اجتماعی مراودههای بینالمللی هستند. «رایانامه» (ایمیل) که میفرستید، از آن طرف جهان پیام دریافت میکنید. وارد متاورس و دنیای فراملیتیها که میشویم، مراوده است. آیا برنامه درسی ما سواد تعاملات بینالمللی را ارائه میکند؟ همینطور است درمسائل اقتصادی. ما از خواب که بیدار میشدیم، با یک پول مواجه میشدیم به نام پول ملی. ولی الان طرف از خواب که بیدار میشود، با گوشی تلفنش وارسی میکند ارزش بیتکوین چقدر شده است؟ یعنی دقیقاً ما از دنیایی که فقط پول ملی را میشناسد وارد دنیایی شدهایم که با پولهای بینالمللی و رمزنگارهای فراملی و فرامرزی زندگی میکنیم.

 

آیا برنامه درسی پویایی لازم را دارد؟

من یادم میآید، پنجشش سال پیش، وقتی کتاب درسی اقتصاد را مینوشتم، اولین بار کلمه بیتکوین را مطرح کردم تا دانشآموزان بشنوند. بهزعم خودمان این کلمه هنوز عمومی نشده بود. قصدمان این بود که دانشآموزان زودتر متوجه شوند و معلمان زودتر به آن بپردازند. خیلیها معترض بودند بیتکوین یعنی چه؟ شما چرا این مفهوم را وارد کتاب درسی کردهاید؟

در حالیکه به زعم من، کتاب درسی باید یک گام جلوتر نیازهای افراد را پیشبینی کند. آموزشی که ما به بچههای امروز میدهیم برای مصرف امروز و فردا نیست. ما امروز بچهها را آموزش میدهیم برای زندگی دهپانزده سال بعد. اگر کتاب درسی محتوای پیشدستانه و پیشبینیهای لازم و آیندهشناسی لازم را نداشته باشد، قطعاً بچهها را برای زندگی آینده آماده نمیکند. کتاب درسی ما الان باید ببیند شبکههای اجتماعی دنیای آینده چیستند تا بچهها را برای آنها دنیا آماده کند. عقل معاش من 50 سال 40 سال یا 30 سال پیش این بود که دم در مغازه پدرم چگونه بایستم. در فلان واحد اداری چگونه کارمند شوم یا کسب و کارهای سنتی راهاندازی کنم. ولی عقل معاش بچههای ما در دنیای آینده اینها نیست. یکی از اتاقهای فکر اندیشکدههای حوزه تعلیموتربیت خارجی گزارش داده بود که 60 درصد بچههای اول ابتدایی در آینده در مشاغلی کار خواهند کرد که هنوز خلق نشدهاند و ما آنها را نمیشناسیم. این موضوع چقدر حساسیت عقل معاش را در برنامه درسی بالا میبرد!

برنامه درسی، به شکل سنتی رایج، محکوم به انقراض است. همین الان بالغ بر 60 تا 70 درصد محتوای کتابهای درسی ما منقرض شدهاند. بچهها از این کتابهای درسی و از این نظام تعلیموتربیت برای همین زندگی پشت دیوار مدرسه خود نیز استفاده نمیکنند. یعنی کتابهای درسی برای آنها نوشته نشدهاند. بچهها از مدرسه که بیرون میآیند، سواد رسانه حضور در کلاب هاوس را لازم دارند. در متاورس میخواهند ورود پیدا کنند، کتاب درسی چه کمکی به آنها میکند؟ اینها برای مواجهه با این فضای جدید چه آموزشی دیدهاند؟ با انواع شبکههای اجتماعی و اقتصادی که در فضای عمومی مطرح هستند و بیش از 46 شبکه ماهوارهای و هزاران پیج و کانال فضای مجازی که دارند به او مطلب منتقل میکنند، از کتاب درسی چه بهرهای میگیرد؟ تقریباً هیچ. پس باید قبول کنیم، تعلیموتربیت ما الان منقرض شده است.

چهار یا پنج سال پیش در مصاحبهای که با شما داشتم، درباره لزوم آموزشوپرورش اقتصادی سخن گفتم که سند تحول بنیادین هم بر آن تأکید کرده است. یعنی سند تحول فهمیده است که چه چیزی لازم داریم. ما مسلمان هستیم. قرآن داریم. سیره اهل بیت هم بر این موضوع تأکید میکند. وقتی حضرت محمد(ص) میفرمایند اگر عقل ده جزء باشد، نه جزء آن در تجارت حاصل میشود، من سؤال میکنم که مگر قرار نیست نظام تعلیموتربیت بچههای ما را عاقل بار بیاورد؟ پیامبر فرمودند 90 درصد این نظام در تجارت است. پس این 90 درصد در برنامه درسی کجاست؟ امامان معصوم (علیهمالسلام) احادیثی فرمودهاند1 و در آن گفتهاند «ایمان شخص و کمال شخص به سه چیز است. یکی از این سه چیز تقدیر معیشت است که اندازهنگهداشتن و اندازهگیری در حوزه معیشت است.»

 

در برنامه درسی ما این خواسته امامان معصوم (علیهمالسلام) وجود دارد؟ برنامه درسی ما به کجا دارد سیر میکند و در چه دنیایی قرار دارد؟ چه تصوری از جریانهای حال و شرایط آینده دارد؟

به معضلات اقتصادی خود میرسیم. مثلاً میگوییم بالغ بر ۱۸ میلیارد دلار ارز در خانههای مردم نگهداری میشود. صدها میلیارد دلار و طلا در کشور فریز شده است. در کشورهای پیشرفته اینطور نیست. ممکن است طلا داشته باشند، ذخیرههایی در بانک مرکزی خود داشته باشند، ولی به این شکل ذخیرههای طلای فریزشده در خانههای خود ندارند. سنت تاریخی زینت را برای زنان در طلا دیده است. آن موقع چون بازارهای مالی، بازارهای سرمایه و بیمه به این شکل بودند، برای مصرف احتیاطی در روز مبادا، خانمها النگوی طلا به دستشان میانداختند و میگفتند این هم زینت است و هم سر بزنگاه پساندازی است که از آن استفاده میکنم. ولی الان دنیا عوض شده و ابزارهای خیلی نوینی پیدا شدهاند. این النگو به جای اینکه به سرمایهای جامد تبدیل شود، میتواند تبدیل شود به سرمایه روان، یا از یک سرمایه خشتی به گلی. سرمایه باید گلی باشد. گل روان است و به شکلهای متنوع در میآید، ولی خشت سفت و ثابت است. ما در جامعه خود سرمایههای راکد داریم. برنامه درسی را ورق بزنیم، ببینیم نسبت به این فرهنگ سرمایهگذاری مردم چه رویکردی اتخاذ کرده است؟ به نظر میرسد ما هم از آن فعالیت انسانی که در دنیا مطرح است و هم از توصیههای دینی و شرعی خود عقب افتادهایم.

 

با توجه به ساحت تربیت اقتصادی سند تحول بنیادین، چگونه میتوانیم این ساحت را به شکل غیرمستقیم و برنامهای در مدرسه آموزش بدهیم؟

اصل تعلیموتربیت در پویایی و واقعیت انسان اتفاق میافتد. نظامهای تعلیموتربیت پیشرفته اساساً تربیت را موجودی خشک، مرده و جدا از زندگی روزمره تعریف نمیکنند. تأکید ما این است که اقتصاد بخشی از زندگی است. آموزش آن هم باید حین زندگی اتفاق بیفتد. به این دلیل، بیش از آنکه ما به کتاب درسی جداگانه و وقت جداگانه نیاز داشته باشیم، به فوق برنامههای تعلیموتربیت نیاز داریم. به برنامههای درسی تلفیقی نیاز داریم. من بهعنوان کسی که بیش از ۲۱ سال است در تعلیموتربیت کار میکنم و کتاب اقتصادی برای دانشآموزان و بزرگسالان نوشتهام، میگویم بالغ بر 70 درصد از آنچه ما در حوزه اقتصادی باید به بچهها یاد بدهیم و بیش از 70 درصد آنچه در سند تحول بنیادین برنامه درسی برای اقتصاد دیده شده است، باید در ضمن کتابهای دیگر تعیین شود. یعنی در ضمن کتابهای ریاضی، زبان انگلیسی، فارسی و دینی. اتفاقاً اینها درسها را معنادار میکنند. من اگر بدانم مثلاً برای مشتق یک معادله درجه دو که میخواهم نمودار خطی افقی به علاوه عمودی بکشم، این مثالی از بودجه من و مصرف من است و مثالی از تغییرات درآمدی پدر من است، اصلاً ریاضیات زنده میشود. ریاضیات جاندار میشود. ما ریاضیات را بهصورت مرده به بچهها آموزش میدهیم. گچکارها بعضی از گلها را که درست میکنند، میگویند مرده است و گچ مرده دیگر به درد نمیخورد. درس هم باید همینطور باشد. درس را باید زنده آموزش داد. باید تلفیقی باشد (ادامه دارد).

 

 

پینوشت:

1. امام رضا (علیهالسلام): هیچ بنده به حقیقت کمال ایمان نرسد تا سه خصلتش در او باشد: بینائى در دین،اندازهداری در معیشت و صبر بر بلاها (تحفالعقول، ترجمه جعفری، ج ۱، ص٤۲۰).

امام محمدباقر (علیهالسلام): کمال کامل فهم در دین است و صبر بر ناگواری و اندازهگیری خرج زندگانی(تحفالعقول، ترجمه جعفری، ج ۱، ص273).

امام جعفرصادق (علیهالسّلام): انسان مسلمان، صالح نشود مگر به سه چیز: دانایی به احکام و دستورات دین، حدّ نگهداری در امر معیشت و پایداری در مصیبتها (من لا یحضرهالفقیه، ترجمه بلاغی و غفاری، ج ٤، ص۲۲۳).

۷۹۳
کلیدواژه (keyword): رشد مدیریت مدرسه، گفت‌و‌گو، عقل معاش، اقتصاد، برنامه درسی، تجارت، تربیت اقتصادی، ضرورت عقل معاش،دکتر عادل پیغامی، هوشنگ غلامی
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید