عکس رهبر جدید

یادگیری و هیجان

  فایلهای مرتبط
یادگیری و هیجان

مقدمه

تعریف دقیق مفاهیم مرتبط با حوزه عواطف1 همیشه با دشواری همراه بوده است. در واقع عواطف مجموعه‌ای از مفاهیم مانند هیجان2، انگیزه3، احساس4 و خلق5 را شامل می‌شود. در فرهنگ عامه، ما مفاهیم احساس و هیجان را بیشتر به کار می‌بریم. هیجان حاصل ارزیابی ناهشیار مغز از یک موقعیت یا رویداد است. این ارزیابی موجب شکل‌گیری حالت‌های هیجانی مانند شادی، غم و ترس می‌شود. برای مثال، در مواجهه با شرایط خوشایند، هیجان شادی را تجربه می‌کنیم. قرن‌ها تفکر را کاملاً جدا از هیجان تصور می‌کردند، اما امروزه ثابت شده است بدون هیجان تفکر ممکن نیست. هیجانات در نحوه تفکر و یادگیری و همچنین در موفقیت تحصیلی ما تأثیر عمده‌ای دارند. معمـولاً، در مدارس از دانش‌آموزان خواسته می‌شود هیجانات خود را سرکوب کنند تا بر درسشان تمرکز داشته باشند، چراکه آموزش را حوزه‌ای جدی و حرفه‌ای و هیجانات را مخرب آن تصور می‌کنند، اما امروزه با کمک یافته‌های علمی حاصل از علوم اعصاب، علوم تربیتی و روانشناسی، ثابت شده است که بدون هیجان یادگیری اتفاق نمی‌افتد. نواحی مغزی مرتبط با هیجان شامل نواحی قشری و زیرقشری مغز می‌شود. نواحی قشری مغز در عملکردهای شناختی سطح بالاتر در هیجان و برخی نواحی زیرقشری (مانند هیپوتالاموس) در تولید پاسخ کار اندام شناختی (فیزیولوژیک) مرتبط نقش ایفا می‌کنند. بنابراین در شکل‌گیری هیجان، نواحی زیرقشری و قشری مغز با هم همکاری می‌کنند.

 

هیجان و یادگیری

پیش از آنکه به ارتباط بین هیجان و یادگیری بپردازیم، باید عوامل مؤثر در یادگیری را بشناسیم. یادگیری نوعی فعالیت شناختی سطح بالا محسوب می‌شود که حاصل تعامل چندین مؤلفه از سامانه شناختی ماست. برای مثال، توجه، حافظه، تصمیم‌گیری و انگیزه از مهم‌ترین مؤلفه‌های شناختیِ دخیل در یادگیری محسوب می‌شوند که با کمک ارتباطات نورونی، بخش‌های گوناگون مرتبط با این مؤلفه‌ها در مغز با هم در تعامل و همکاری هستند تا یادگیری محقق شود. با کمک تصویربرداری‌های مغزی مشخص شده است، در حین یادگیری، نواحی مغزی مرتبط با هیجان هم واکنش نشان می‌دهند. همچنین، بین همه فرایندهای شناختی ما (مانند ادراک، توجه، تفکر، حل مسئله و تصمیم‌گیری) با فرایندهای عاطفی (مانند هیجانات و احساسات) و همین‌طور فرایندهای اجتماعی (مانند همدلی، پذیرش و همکاری) تعامل برقرار است. به‌طورکلی، این سه دسته فرایندهای شناختی، عاطفی و اجتماعی از هم تأثیر می‌پذیرند و بر هم تأثیر می‌گذارند. حال، به‌طور مفصل‌تر، مهم‌ترین مؤلفه‌های شناختی و اجتماعی وابسته به یادگیری و تعامل آن‌ها با هیجان را بررسی می‌کنیم:

توجه۶: سازوکار توجه این‌گونه عمل می‌کند که از میان محرک‌ها دست به انتخاب می‌زند و باعث می‌شود ما محرک خاصی را موردتوجه قرار دهیم یا از دیگری چشم‌پوشی کنیم. عامل هیجان در محیط یادگیری می‌تواند به‌طور مؤثری در هدایت توجه ما و اینکه کدام محرک را انتخاب کنیم اثرگذار باشد. برای مثال، هیجان موجب می‌شود ابتدا محرک‌های دیداری یا شنیداری را که بار عاطفی یا هیجانی بیشتری برای ما دارند، موردتوجه قرار دهیم. از سوی دیگر، القای هیجانات مثبتی مانند حس رضایت از خود یا امیدواری در کلاس درس می‌تواند توجه و تمرکز دانش‌آموزان بر محتوای درس را افزایش دهد. بنابراین، می‌بینیم که هیجان و توجه در تعامل با هم کار می‌کنند.

حافظه7: انواع حافظه تحت تأثیر هیجان قرار دارند. هیجان می‌تواند در شکل‌گیری حافظه و اینکه چه محتوایی را ذخیره کنیم دخالت داشته باشد. همچنین، هیجان می‌تواند در یادآوری محتوای ذخیره‌شده خاصی هم تأثیرگذار باشد. برای مثال، خاطره‌ای را که بار عاطفی بیشتری برایمان دارد، بهتر و دقیق‌تر یادآوری می‌کنیم. هیجان در ظرفیت حافظه کاری8 هم اثرگذار است (ظرفیت حافظه کاری تقریباً چهار تا هفت عنصر است). برای مثال، دانش‌آموزان در موقعیت استرس (هیجان منفی) تعداد عناصر کمتری را می‌توانند در حافظه کاری خود ذخیره کنند و سپس به حافظه بلندمدت بفرستند. همچنین، هیجان در حافظه رویدادی9 ما هم تأثیرگذار است. رویدادهای کلاس درس که بار عاطفی مثبت دارند، بهتر به یاد آورده می‌شوند.

انگیزه10: هیجان با انگیزه یادگیری نیز در تعامل است. هیجانات مثبت باعث می‌شوند انگیزه یادگیری در دانش‌آموزان افزایش یابد و آن‌ها راهبردهای یادگیری مؤثری را به کار گیرند که در نهایت به پیشرفت تحصیلی‌شان منجر می‌شود. به عبارت دیگر، هیجانات مثبتی مانند امیدواری، مثبت‌اندیشی، خودباوری و رضایت از خود، انگیزه یادگیری را در دانش‌آموزان افزایش می‌دهد و آن‌ها را به سوی آینده‌نگری، برنامه‌‌ریزی برای عمل و تحصیل، خودتنظیمی و خودنظارتی سوق می‌دهد که همه این مؤلفه‌ها در اثربخشی یادگیری بسیار اهمیت دارند.

محیط یادگیری11: انسان موجودی اجتماعی محسوب می‌شود و محیط اجتماعی در رشد و تربیت او تأثیرگذار است. بخش‌های ویژه‌ای در مغز انسان مختص پردازش محرک‌های اجتماعی هستند که متخصصان اصطلاح «مغز اجتماعی12» را برای آن به کار می‌برند. با کمک مغز اجتماعی است که ما قادر خواهیم بود با دیگران احساس یکدلی13 و همدلی14 داشته باشیم. کلاس درس به‌عنوان یک محیط اجتماعی کوچک می‌تواند به محیط یادگیری اثربخشی تبدیل شود، چنانچه در آن دانش‌آموزان و معلم به درک متقابلی از یکدیگر برسند و احساس یکدلی و همدلی داشته باشند. احساس یکدلی در کلاس درس زمانی بروز می‌یابد که دانش‌آموزان و معلم با هم احساس یگانگی کنند و بتوانند دیدگاه‌های خود را با دیگران به اشتراک بگذارند؛ درحالی‌که نظرات آن‌ها شنیده می‌شود و هیچ‌کس جایگاه خود را برتر و بالاتر از دیگری تصور نمی‌کند. با اینکه ممکن است از موقعیت‌های اجتماعی و فرهنگی متفاوتی برآمده باشند، ولی اکنون در کلاس درس در کنار یکدیگر در فرایند یادگیری سهمی بر عهده دارند. احساس همدلی در کلاس درس به دانش‌آموزان و معلم کمک می‌کند درک مشترکی از مشکلات و نیازهای یکدیگر داشته باشند و در صورت لزوم بتوانند در رفع مشکلات و نیازها به همدیگر کمک کنند.

 

اضطراب و یادگیری

همان‌طور که هیجانات مثبت در هدایت و پیشبرد یادگیری تأثیر مثبت دارند، هیجانات منفی هم می‌توانند در فرایند یادگیری تأثیرات مخرب داشته باشند. استرس15 از جمله هیجاناتی است که همگی ما به نوعی تجربه کرده‌ایم. تجربه حدی از استرس کاملاً طبیعی است و حتی می‌تواند برای پیشبرد و اقدام برای عمل ضروری باشد، اما وقتی استرس بیش از حد باشد، به گونه‌ای که فرد را از انجام فعالیت‌ها و وظایف خود بازدارد یا اختلالی در زندگی فرد ایجاد کند، حالت بیمارگونه به خود می‌گیرد و به اضطراب16 تبدیل می‌شود. تجربه‌‌های دوران کودکی و محیط اجتماعی و خانوادگی پرتنش می‌تواند به اضطراب منجر شود که تأثیرات بلندمدتی در زندگی فرد دارد.

ما معلمان حتمـاً تاکنون با دانش‌آموزانی مواجه شده‌ایم که از استرس زیاد و شدت اضطراب به‌درستی قادر به انجام تکالیف کلاسی خود نیستند. در حالت اضطراب، غدد فوق‌کلیوی هورمون استرسی به نام کورتیزول ترشح می‌کنند که می‌تواند طولانی‌مدت در بدن باقی بماند، از عملکرد دستگاه ایمنی بدن بکاهد و بر توانایی حافظه و تفکر، و در نتیجه یادگیری تأثیر مخرب بگذارد. از نظر دقت حافظه، اضطراب از ظرفیت حافظه کاری می‌‌کاهد. دانش‌آموز مضطربی که ظرفیت حافظه کاری او کاهش یافته است، در انجام تکالیف پیچیده دچار مشکل می‌شود، چراکه در حل یک مسئله چندمرحله‌ای نمی‌تواند مراحل رسیدن به پاسخ را به خاطر بسپارد.

اضطراب می‌تواند به‌صورت فراگیر در ابعاد گوناگون زندگی دانش‌آموز بروز پیدا کند یا در موقعیت‌های خیلی خاص نمود یابد. برای مثال، اضطراب ریاضی17 اصطلاحی است که به احساس ترس ناشی از مواجهه با تکالیف ریاضی اشاره دارد. چنین اضطرابی می‌تواند در سرتاسر زندگی فرد با او همراه باشد و نه تنها بر عملکرد ریاضی در مدرسه تأثیرگذار باشد، بلکه در زندگی روزمره فرد نیز اختلال ایجاد کند.

 

راهکارهایی برای ایجاد هیجان مثبت در دانش‌آموزان

- بازخورد دادن: بازخورددادن می‌تواند مناطق مغزی وابسته به هیجان را تحریک کند. در واقع می‌تواند مانند محرک مثبتی باشد که به بروز احساس خوشایند در دانش‌آموز منجر شود. هرچند بازخورددادن می‌تواند هم مثبت و هم منفی باشد، اما بازخورد مثبت است که می‌تواند به القای هیجان مثبت در دانش‌آموز کمک کند. این بازخورددادن می‌تواند به‌صورت کلامی باشد؛ یعنی تلاش یا رفتار دانش‌آموز ستایش شود. یا می‌تواند به‌صورت رفتاری باشد؛ مانند زمانی که معلم با لبخند یا حرکت سر یا دست رفتار دانش‌آموز را تأیید می‌کند. در بازخورد مثبت، از آنجا که دانش‌آموز با آن موافق است و احساس رضایت از خود می‌کند، به رفتار درست و خوشایندی در جهت رسیدن به هدف تشویق می‌شود. در واقع، در این حالت دانش‌آموز برای تلاش بیشتر یا رفتار موردنظر انگیزه بیشتری دارد. درحالی‌که در بازخورد منفی، دانش‌آموز از ادامه تلاش و رفتار دلسرد می‌شود و رغبتی برای ادامه فعالیت از خود نشان نمی‌دهد. همچنین، ممکن است استرس یا هیجانات ناخوشایندی را تجربه کند که می‌تواند در زندگی او تأثیر درازمدتی داشته باشد. با این همه، گاهی ناچاریم به دانش‌آموز بازخورد منفی دهیم؛ مانند زمانی که در حل یک مسئله عملکرد درستی نداشته است. در این موارد می‌توانیم ابتدا بر نکات مثبت در پاسخ یا بر تلاش او تأکید کنیم و او را در این باره تحسین کنیم. سپس بازخورد منفی را بیان کنیم. البته بازخورد منفی باید به تغییر عملکرد موردنظر معطوف باشد. در مرحله آخر هم دوباره نکات مثبت عملکرد دانش‌آموز را تکرار می‌کنیم. این شیوه انتقاد سازنده باعث می‌شود دانش‌آموز خود را در مقابل شما احساس نکند و برای تغییر عملکرد خود انگیزه داشته باشد.

- رابطه معلم و دانش‌آموز: رابطه مؤثر بین معلم و دانش‌آموز می‌تواند محیط یادگیری سرشار از هیجانات مثبتی خلق کند. منظور از رابطه مؤثر رابطه دوستانه‌ای همراه با درک، اعتماد و احترام متقابل است. در چنین محیطی، با حمایت‌های معلم و تلاش خود دانش‌آموز می‌توان به هدفی مشترک، یعنی موفقیت تحصیلی، دست یافت. در محیط یادگیری کلاس، معلم و دانش‌آموزان با هم همکاری می‌کنند و برای حفظ این رابطه هر دو طرف تلاش می‌کنند. رابطه مثبت بین معلم و دانش‌آموزان باعث می‌شود آن‌ها نسبت به محیط یادگیری و مدرسه احساس تعلق‌خاطر داشته باشند و فعالانه در این محیط مشارکت کنند.

- یادگیری همکارانه: مطالعات نشان داده است یادگیری همکارانه مناطقی از مغز را که مختص پردازش هیجانی و مغز اجتماعی هستند درگیر می‌کند. بنابراین، یادگیری همکارانه شکلی از یادگیری است که با ساختار مغز اجتماعی ما مطابقت دارد. یادگیری همکارانه نتایج مثبت بی‌شماری دارد؛ از جمله: پیشرفت تحصیلی، توسعه مهارت‌های اجتماعی، افزایش همدلی و انگیزه. کارکردن در گروه و به‌صورت مشارکتی باعث می‌شود افراد با دیدگاه‌های متفاوتی از سوی اعضای گروه آشنا شوند و بتوانند دیدگاه‌های مخالف را بپذیرند، مهارت‌های اجتماعی را از یکدیگر بیاموزند و در برابر محدودیت‌های یکدیگر احساس همدلی کنند. دانش‌آموزان در یک محیط یادگیری همکارانه کمتر تمایلی به رفتارهای پرخاشگرانه و مخرب از خود بروز می‌دهند. آنان رفته‌رفته می‌آموزند چطور در مقابل عقاید مخالف تاب بیاورند و توانایی حل مسئله را در خود توسعه دهند. همه این شرایط به ایجاد محیط یادگیری اثربخش می‌انجامد. با این همه، برای تشکیل گروه در یادگیری همکارانه باید ظرفیت‌ها و توانایی‌های افراد در هر گروه مدنظر قرار گیرد و با توجه به این ظرفیت‌ها و احیاناً محدودیت‌ها، اعضای گروه مشخص شوند. همچنین، معلم به‌عنوان ناظر باید بر فعالیت دانش‌آموزان نظارت داشته باشد.

- بازی: بازی پاسخ‌های هیجانی را در افراد ایجاد می‌کند و مناطقی از مغز را که مسئول پردازش هیجانی و مغز اجتماعی هستند درگیر می‌کند؛ به‌خصوص اگر گروهی باشد. معلمان می‌توانند بازی را به‌عنوان فعالیتی در کنار محتوای درسی در برنامه کلاسی خود قرار دهند. این امر مهارت‌های اجتماعی و هیجانی را در دانش‌آموزان توسعه می‌دهد؛ چراکه بازی می‌تواند ابزاری مناسب برای تشویق دانش‌آموزان به مشارکت و فعالیت گروهی باشد؛ به‌خصوص در دانش‌آموزانی که تمایل چندانی به مشارکت و کار گروهی ندارند. همچنین، می‌تواند با هیجان مثبتی که ایجاد می‌کند، احساس تعلق به گروه و فعالیت همکارانه را به دانش‌آموزان القا کند و این ویژگی با مغز اجتماعی ما مطابقت دارد.

 

نتیجه‌گیری

همان‌طور که بیان شد، فرایندهای شناختی، عاطفی و اجتماعی ما با هم تعامل دارند. یادگیری هم که یک فرایند شناختی سطح بالا محسوب می‌شود، با فرایندهای عاطفی ما، از جمله هیجان، در تعامل است. این تعامل به گونه‌ای است که بدون هیجان یادگیری اتفاق نمی‌افتد. در پایان، دو مورد از افسانه‌های عصبی رایج درباره هیجان و یادگیری را مطرح می‌کنیم و علت نادرستی آن‌ها را به‌طور دقیق‌تر توضیح می‌دهیم:

- یادگیری را می‌توان از بافت اجتماعی ـ هیجانی جدا کرد. این گزاره در دسته افسانه‌های عصبی قرار می‌گیرد و نادرست است. همان‌طور که بیان شد، یادگیری یکی از فرایندهای شناختی سطح بالا محسوب می‌شود که مؤلفه‌های شناختی بسیاری در آن مشارکت دارند. مطالعات علوم اعصاب، علوم تربیتی و روان‌شناسی ثابت کرده‌اند که سه‌دسته فرایندهای شناختی، اجتماعی و هیجانی در تعامل و همکاری با هم کار می‌کنند.

- استدلال و تصمیم‌گیری می‌تواند از هیجان و احساس جدا شود و انجام چنین کاری کیفیت تفکر فرد را بهبود می‌بخشد. این گزاره هم افسانه‌ای عصبی و نادرست است. استدلال و تصمیم‌گیری و به‌طورکلی تفکر از فرایندهای مهم شناختی محسوب می‌شوند و جدای از هیجان و احساس نمی‌توانند اتفاق بیفتند. در واقع، یافته‌های حاصل از مطالعات ذهن و مغز نشان می‌دهند، در حین تفکر و استدلال و تصمیم‌گیری، مناطق مغزی مختص هیجان و احساس واکنش نشان می‌دهند.



پی‌نوشت‌ها

 

1. affections

2. emotion

3. motivation

4. feelin

5. mood

6. attention

7. memory

8. working memory

9. autobiographical memory

10. motivation

11. learning environment

12. social brain

13. empathy

14. sympathy

15. stress

16. anxiety

17. math anxiety

 


منابع

1. تاکاهوما اسپینوزا، تریسی (1398). ذهن، یادگیری و آموزش. ترجمه محمود تلخابی، آزاده بزرگی و لاله صحافی. تهران: انگاره.

 

2. Li, Lu, Gow, Andrew D. I., and Zhou, Jiaxian (2020). The Role of Positive Emotions in Education. MIND, BRAIN, AND EDUCATION.

3. Immordino-Yang, Mary Helen, and Damasio, Antonio (2007). Relevance of Affective and Social Neuroscience to Education. MIND, BRAIN, AND EDUCATION 1(1).

 


 


۱۵۰۸
کلیدواژه (keyword): رشد معلم،علوم شناختی،هیجان،انگیزه،احساس،خلق، هیجان و یادگیری،توجه،حافظه،محیط یادگیری،اضطراب و یادگیری،یادگیری و هیجان، زهره فتحی،محدثه کشاورز اصلانی،
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید