عکس رهبر جدید

چشم در چشم دنیا

  فایلهای مرتبط
چشم در چشم دنیا
رؤیایش معلمی نبود. از همان کودکی رنگ‌ها را دوست داشت و می‌خواست نقاش شود. سال‌ها گذشت و اتفاق یا سرنوشت او را به مسیر دیگری هدایت کرد. اکنون ۱۷ سال است معلمی می‌کند و به قول خودش عاشقی. حالا دیگر شغل رؤیایی او معلمی است. ویدا نصیری مدرک فوق‌لیسانس رشته تاریخ و فلسفه تعلیم‌‌و‌تربیت دارد. در شاهین‌دژ ساکن است و هر روز به میاندواب می‌رود تا رؤیاهایش را دنبال کند. هنوز رنگ‌ها را فراموش نکرده است. اکنون در و دیوار کلاس بوم نقاشی‌اش و رؤیای کودکی او نیز وسیله‌ای برای تحقق اهداف آموزشی شده است. گفت‌وگوی مجله رشد معلم را با ایشان بخوانید.

اولین روز معلمی‌تان چگونه گذشت؟

اولین روز معلمی‌ام در مدرسه طوبی در منطقه انزل ارومیه بود. چهره تک‌تک دانش‌آموزان را با نگاه‌های معصوم و حتی نام آن‌ها به یاد دارم. با شوق و اشتیاق به من چشم دوخته بودند. من هم کمتر از آن‌ها مشتاق نبودم؛ هرچند بی‌تجربه بودم و اضطراب داشتم. از طرف دیگر، از شهر خود دور شده بودم و احساس غریبی می‌کردم. ولی وقتی مقابل آن 22 نفر ایستادم و چشم در چشمشان دوختم، انگار تمام دنیا را یکجا به من داده بودند.

 

چگونه توانستید از شغلی که رؤیایش را در سر نداشتید، شغلی رؤیایی بسازید؟

وقتی به دلایل متعدد نتوانستم در رشته هنر تحصیل کنم، معلمی را انتخاب کردم. همان‌طور که گفتم، نگاه مشتاق بچه‌ها مرا مشتاق‌تر کرد و هر روز بیش از پیش به این شغل علاقه‌مند شدم. کم‌کم چیزی بیشتر از علاقه‌مندی در قلبم احساس کردم؛ عاشقی. چرا که تنها عاشق است که می‌تواند تمام ایرادهای معشوق را ببیند و باز هم عاشقی کند. خودم را عاشقی می‌دیدم که دور مشکلات می‌گردد تا از آن‌ها فرصتی بسازد.

 

آیا نقاش ‌شدن را به فراموشی سپردید؟

خیر. یکی از دغدغه‌های من در تعلیم‌و‌تربیت فراهم‌کردن کلاسی پر از شور و شوق بود. نقاشی این فرصت را به من داد و ابزاری شد در رسیدن به اهدافم. به کمک نقاشی سعی کردم کلاس را برای بچه‌ها جذاب و خوشایند کنم. روی دیوارهای کلاس، در و دیوار مدرسه و هر جا که امکانش باشد، نقاشی می‌کنم. مثلاً در درس فارسی فعالیتی هست به نام: «گوش کن و بگو». برای جذاب‌شدن این فعالیت تصمیم گرفتم این فایل صوتی را به‌صورت یک ویدئو در بیاورم. یکی از شخصیت‌های داستان را انتخاب و شروع به نقاشی کردم و از روند نقاشی فیلم گرفتم. هدف، بالابردن دقت و تمرکز دانش‌آموزان در گوش دادن بود ولی من علاوه‌بر گوش دادن، مهارت‌های دیگری هم به آن‌ها آموختم. با تمام‌شدن فایل صوتی، نقاشی من هم به پایان می‌رسید. دانش‌آموزانم با ذوق و شوق فیلم را می‌دیدند و داستان را می‌شنیدند. می‌توانستند آرام‌آرام تمام مراحل کشیدن یک تصویر را ببینند. هم با علاقه به درس گوش می‌دادند و هم در کنارش نقاشی یاد می‌گرفتند. در زنگ هنر هم که ساعت مورد علاقه من است، من هم همراه بچه‌ها نقاشی می‌کشم. آن‌ها روی برگه‌های سفید و من روی دیوارهای کلاس. گاهی در زنگ هنر ابزار و وسایل کمک‌آموزشی مورد نیاز درس ریاضی را می‌ساختیم و جعبه‌های میوه را به قفسه‌های زیبای کتاب تبدیل می‌کردیم. خلاصه دورریزها به داد کمبودهای کلاس می‌رسیدند.

 

چگونه از یکنواختی فضای درس جلوگیری می‌کنید؟

خودم را به مجموعه‌ای مقررات خشک و کسل‌کننده مقید نمی‌کنم. گاهی با نمایش فیلمی غیردرسی با محتوای آموزشی، جو کلاس را تلطیف می‌کنم. گاهی برای تنوع بچه‌ها را به حیاط مدرسه می‌برم و کلاس را آنجا تشکیل می‌دهم. گاه ساعتی را به بحث آزاد اختصاص می‌دهم تا بچه‌ها بتوانند سؤالات خود را مطرح و احساساتشان را بیان کنند. در خلال این گفت‌وگوها تفکر شکل می‌گیرد. مثلاً در همین دوران آموزش از راه دور، انیمیشنی با محتوای آموزشی به اشتراک می‌گذاشتم تا بچه‌ها ببینند. چندی پیش هم مدیر مدرسه پیوندی (لینکی) در اختیارم گذاشت که با آن می‌توانستم بچه‌ها را به بازدیدهای مجازی ببرم. سعی می‌کنم شور و شوق بچه‌ها حفظ شود.

 

آموزش از راه دور را موفق می‌دانید؟

تعلیم‌وتربیت تنها آموزش نیست، بلکه پرورش هم هست و این در کلاس حضوری بهتر محقق می‌شود. آموزش از راه دور به‌تنهایی برای دانش‌آموزان ابتدایی کافی نیست. دانش‌آموزان ابتدایی نیاز دارند از نزدیک کلاس درس را لمس کنند. آن‌ها در کنار هم‌کلاسی‌هایشان روابط اجتماعی را یاد می‌گیرند. در آموزش مجازی معلم بر دانش‌آموزان و محیط کنترل کامل ندارد. به نظر من آموزش مجازی در کنار آموزش حضوری است که می‌تواند مفید باشد.

 

در آموزش از راه دور آیا فرصت‌هایی برای تعامل حرفه‌ای و اجتماعی بین همکاران وجود دارد؟

بله. تعامل بین همکاران نسبت به قبل بیشتر شده است. معلمان به‌راحتی می‌توانند از فکر، اندیشه و تجربه‌های دیگر همکاران استفاده کنند، چون در این نوع ارتباطات دیگر مشکلات مسافت و زمان را نداریم و به‌راحتی می‌توانیم در مسائل و مشکلات با همکاران دور و نزدیک هم‌فکری کنیم.

 

شیوه شما برای برنامه‌ریزی کلاستان چیست؟

برای اینکه برنامه‌ریزی درست و مناسبی برای کلاسم داشته باشم، باید شناخت درستی از دانش‌آموزان داشته باشم. چون این برنامه‌ریزی برای پیشرفت تحصیلی و تربیتی آن‌هاست و شناخت آن‌ها می‌تواند در تنظیم برنامه‌ای مناسب و منسجم به من کمک کند. تفاوت‌های فردی را باید در نظر داشته باشم. محتوایی که در کلاس‌های روستایی ارائه می‌شود، نسبت به کلاس‌های شهری باید متفاوت باشد. این موضوع به‌خصوص در مورد مسائل پرورشی بیشتر اهمیت دارد. برای مثال، بچه‌های روستا با انتخابات شورای دانش‌آموزی آشنا نیستند. امسال تعرفه‌ تهیه کردیم، میز گذاشتیم و رأی‌گیری کردیم. شاید در شهر این موضوع مهم نباشد، چون بچه‌ها بارها آن را دیده‌اند، اما برای بچه‌های روستایی، آشنایی با این مقوله لازم و مهم است. بنابراین، لازم است متناسب با نیازهای دانش‌آموزان برنامه‌ریزی شود و سعی کنیم این خلأها را پر کنیم.

 

گفتید به مسائل پرورشی هم به اندازه آموزش اهمیت می‌دهید. چگونه؟

سعی می‌کنم بچه‌ها را به سمتی هدایت کنم که غیر از یادگرفتن خواندن و نوشتن، انسان‌های بهتری باشند. نه اینکه بد باشند؛ نه. آن‌ها معصوم و بی‌آلایش‌اند و فقط باید راه را نشانشان داد؛ نه با حرف‌زدن، که با عمل‌کردن. مثلاً به بچه‌ها نمی‌گویم بروید نماز بخوانید. خودم وضو می‌گیرم و می‌روم نماز می‌خوانم. وسط حرف بچه‌ها نمی‌پرم و به آن‌ها احترام می‌گذارم. اگر هم ناخودآگاه حرفشان را قطع کردم، از آن‌ها عذرخواهی می‌کنم. هر کسی که وارد شود، جلوی پایش بلند می‌شوم. وقتی به اردو می‌رویم، همراه بچه‌ها زباله‌ها را جمع می‌کنم. کلاس را مرتب و زیبا می‌کنم تا چشم بچه‌ها به زیبایی عادت کند. وقتی بچه‌ها در عمل این رفتارها را ببینند، بیشتر تأثیر می‌گیرند.

 

با مثالی زمانی را توصیف کنید که احساس کردید یک دانش‌آموز شما را به چالش کشیده است.

در کلاس‌هایم ساعتی را برای بحث آزاد و گفت‌وگو با دانش‌آموزان تعیین می‌کنم. در این جلسات سؤالات دانش‌آموزان چالش‌برانگیز است. ممکن است سؤالی بپرسند که من جوابش را ندانم و این مرا مضطرب نمی‌کند، چراکه بچه‌ها باید بدانند معلم همه‌چیز را نمی‌داند. ولی می‌تواند بگوید نمی‌دانم و برود تحقیق کند و جواب سؤالاتشان را پیدا کند. حس اعتمادی که با پاسخ‌دادن به سؤالاتشان در چشمان آن‌ها می‌بینم، خیلی برایم ارزش دارد.

 

وقتی روز بدی داشته‌اید، با دانش‌آموزانی که شما را ناراحت می‌کنند چگونه رفتار می‌کنید؟

بیشتر سعی می‌کنم مشکلاتم را پشت در بگذارم. از طرف دیگر، به ندرت عصبانی می‌شوم. ولی معمولاً سعی می‌کنم مشکلم را با بچه‌ها در میان بگذارم. مثـلاً من مشکل قلبی دارم و گاهی موقع بلند حرف‌زدن نفس کم می‌آورم. یک روز که بچه‌ها سر و صدا می‌کردند و صدا به صدا نمی‌رسید، مشکل را مطرح کردم. آن روز دیگر لازم نبود من تلاشی کنم. بچه‌ها به هم تذکر می‌دادند و همدیگر را ساکت می‌کردند تا مجبور نشوم بلند صحبت کنم. گاهی هم که مشکلی دارم، ابتدای کلاس می‌گویم بچه‌ها ببخشید که امروز مثل روزهای قبل نیستم! به کمک شما احتیاج دارم تا فردا خوب و سرحال به کلاس برگردم. این ابراز صمیمت خیلی روی بچه‌ها تأثیر مثبت دارد.

 

فکر می‌کنید در آموزش‌وپرورش چه زمینه‌هایی به بهبود نیاز دارند؟

تحول نیروی انسانی؛ تحول در فناوری؛ رسیدگی به وضع اقتصادی معلمان؛ بالابردن ارزش و مقام معلمان؛ بهداشتی‌کردن مدرسه‌های مناطق محروم؛ ایجاد فضای آموزشی با مدل‌ها و معیارهای منطقه‌ای و اقلیمی؛ مجهزکردن همه مراکز آموزشی به وسایل کمک‌آموزشی.

 

چه طرز فکری برای معلمی نیاز است؟

معلمی شغل ماست و طبیعی است به‌عنوان منبع درآمد به آن توجه کنیم، ولی اگر تنها انگیزه ما فقط درآمد باشد، عمر خود را تباه کرده‌ایم. پیش از آن، نگاه معلم باید این باشد که به‌خوبی و شایستگی فرزندانی را که به او سپرده‌اند، بپروراند و آن‌ها را فرزندان خود و آینده این آب و خاک بداند. عاشقانه و با تمام توان برای آموزش‌وپرورش آن‌ها تلاش کند و در قلب خود واقف باشد که با تعلیم‌وتربیت هر دانش‌آموز، خانواده و ده‌ها فرد دیگری که در آینده با او در ارتباط خواهند بود، تأثیر می‌گیرند.

 

۵۷۴
کلیدواژه (keyword): رشد معلم،گفت و گو،ویدا نصیری،چشم در چشم دنیا،اعظم لاریجانی،
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید