عکس رهبر جدید

لبخند نی‌نی

لبخند نی‌نی

مامانمورچه صدا کرد: «زود بیایید! در گوشهی انباری برای ما گندم ریختهاند.» مورچههای کوچولو فریاد زدند: «اِی وای! پس کی بازی کنیم؟»

مامانمورچه خندید و گفت: «با هم که کار کنیم، زودِ زود تمام میشود.»

مورچههای کوچولو دانه بردند و غُر زدند. دانه بردند و اخم کردند. به نینیمورچه گفتند: «تو خیلی کوچولویی، فقط یک ذرّه کار میکنی. برو کنار!»

کمکم گوشهی انبار خالی شد. مامانمورچه گفت: «آفرین به شما که اینقدر تند و تند کار کردید!» بعد به نینیمورچه گفت: «آفرین به تو!»

مورچههای کوچولو گفتند: «چرا به نینیمورچه آفرین میگویی؟»

مامانمورچه گفت: «به خاطر لبخندش. یاد حرف امام حسن مجتبی(ع) افتادم که گفته است: بهترین خوبی خوشاخلاقی است.»*

بچّه مورچهها به هم نگاه کردند. اَخمهای همدیگر را که دیدند، همگی زدند زیر خنده.

 

* ناصر پاک پرور. گل واژه‌های پاکان. انتشارات مدرسه، سال نشر: 1394

۸۸۶
کلیدواژه (keyword): رشد کودک،حرف‌ های گل‌ گلی،قصه کودکانه،لبخند نی نی،کلر ژوبرت،
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید