عکس رهبر جدید

بازی، بازوی تربیت

  فایلهای مرتبط
بازی، بازوی تربیت

بازی‌کـردن جـزو لاینفـک طبیعت و چه‌بسا فطـرت کودکان است. در بـازی است که رشـد کـودک از جنبه‌های گوناگون تسهیل، تسریع و به شکلی طبیعـی اتفـاق می‌افتـد. اگر آمـوزش و تربیـت در دوران کودکـی باعث اختلال در کودکی‌کردن (که بازی جزوی مهم بلکه مهم‌ترین جـزو آن است) بشود، آن تعلیم و تعلم خود مانعی است در مسیـر رشد طبیعـی و مذموم است از نظر فلسفه تعلیم‌وتربیت! اینکه امروزه موفق‌ترین نظام‌های آموزش‌و‌پرورش دنیا ابتنای تعلیم‌و‌تربیت خود را در دوران ابتدایی بر بازی نهاده‌اند و پاسخ نیز گرفته‌اند، حاوی پیام‌های مهمی برای هر نظام آموزشی از جمله ماست.

آیا تاکنون با اشتیاق کودکان پیش از دبستان برای رفتن به مدرسه مواجه شده‌اید؟ هنگامـی که به تقلیـد از برادر یا خواهر بزرگ‌تر خود کیف مدرسه می‌خرند و چند دفتر و قلم در آن جای می‌دهند و مشتاقانه انتظار دانش‌آموز شدن را می‌کشند! اما چه می‌شود که همین اشتیاق آن‌ها در کمتـر از چنـد هفته بعد از ورود به کلاس اول، به بی‌علاقگی یا حتـی انزجار از مدرسه تبدیل می‌شـود؟ در این تجربه کوتاه چه اتفاقی برای این کـودک می‌‌افتـد که چنیـن می‌شـود؟ اشکال کار کجاست؟ به محیط مدرسه و کلاس مربوط است؟ به معلم و تعاملات او مربوط است؟ به کتاب‌ها و محتواها و تکالیف مربوط است؟ یا ...

به‌نظـر نویسنده این سطور به همه این‌ها مربوط است و هر کدام از این‌ها در جـای خود مؤثرند، اما شاید مهم‌ترین عامل، گرفتن امکان کودکی‌کردن او در مدرسـه و کلاس درس اسـت! مجموعه اتفاقاتی که می افتند، اگرچه همه از سـر دغدغه تربیتی و دلسوزی هستند، در نهایت کودک را خیلی زود متوجه این معنا می‌کنند که اینجا نمی‌تواند یا نمی‌گذارند حیات کودکی‌اش را، آن‌طور که خود دوست دارد، ادامه بدهد! ابتدا عرض شد، حیات و رشد کودکان به بازی وابستگی جدی دارد و آزادی در انتخاب. طبیعـی است آنچه در مدرسه‌های ما برای کودکان اتفاق می‌افتد، با آزادی آن‌ها و حق انتخاب ایشان و امکان بازی‌کردنشان نسبتی ندارد! این نکات بیان شد تا اهمیت بازی در فرایند آموزش و تربیت روشن شود، اما آیا همه مطلب همین است که ما کودک را در بازی‌کردن آزاد بگذاریم؟ آن وقت چگونه می‌توان تعارض احتمالی میان چارچوب‌مندی تعلیم‌وتربیت را با بی‌ساختاری بازی‌کردن و کودکی‌کردن جمع کرد؟

نکته همین‌جاست که تصور عمده متولیان و معلمان آموزش‌وپرورش این است که جمع میان آزادی و بازی با آموزش و تربیت غیرممکن است! ما گمان می‌کنیم چون آموزش فعالیتی جدی و تربیت موضوعی دارای قاعده و قانون است، پس امکان هم‌زیستی این دو در یک زمان فراهم نیسـت! این درست نقطـه بزنگاه خطای شناختی ماست! باید بدانیم و بپذیریم که دنیای کودکی و اقتضائاتش از دنیای بزرگ‌سالی و قواعد حاکم بر آن متفاوت است. بدین معنی که در دنیای کودکی، نه‌تنها هیچ تناقض و تفاوتـی میـان بازی و آموختـن نیست، بلکه اسـاسـاً بهترین و ماناترین آموختنـی‌ها در دل بازی اتفاق می افتند؛ حتـی اگر این اهداف آموزشی و تربیتی در نظام رسمی تعلیم‌و‌تربیت تعریف شـده باشند. مگـر نه ایـن است که در دنیا نمونه‌های موفقـی از نظام‌های آموزشـی در دسترس هستند که توانسته‌اند به‌خوبی اهداف پیدا و پنهان تربیتی و آموزشی خود را در دل بازی در مدرسه و کلاس‌هـای درس محقق کنند! گذشته از موضوع فوق، که در عیـن اهمیــت و تعلـق بحـث به حوزه مبانـی و فلــسفه تربیـت، اگـــر در عمل بخواهیم شرایط مناسبی فراهم کنیم تا بازی بشود بازوی تربیت، باید به این نکته مهم التفات داشته باشیم که بازی به‌تنهایی برای تحقق اهداف تربیتی کافی نیست. ما برای تأثیرگذاری از منظر بازی به یک مثلث متشکل از بازی، هم‌بازی و اسباب‌بازی نیازمندیم. یعنی اگر این سه‌ضلعی به‌خوبی شکل بگیرد، می‌توان از دل بازی‌های کودکانه اهداف تربیتی را بیرون کشید و به مقصد رسید. اما توضیحی مختصر درباره هر یک از ضلع‌های این سه ضلعی:

بازی: مشغولیتی آزادانه و حاصل انتخاب و علاقه کودک که در آن غرق در لـذت و زنـدگی است. در آن واقعیـت هست، تخیل هست، تقلیـد هست، اغــراق هســت، خوش‌حالی و غمـگینی هست، اما آنچه در مدرسه باید بدان دقت شود، مفهومی است به نام بازی آموزشی. اگر معلمان و متخصصـان این مشغولیتِ آزادانه و حاصـل علاقه و انتخاب کودک را از سـر مهـارت و تسلط و دانایی طوری طراحی کنند که در عین حفظ همه این ویژگی‌ها بار تعلیمی یا تربیتی داشته باشد، حاصل آن می‌شود بازی آموزشی.

هم‌بازی: ضلـع دومی که بیشتـر فراموش می‌شـود. البته و متأسفانه اقتضائات جدید خانواده‌ها (از جمله تک فرزندی) بیشتر به آن دامن می‌زنـد. بازی‌کـردن هـم‌بازی‌ای می‌خواهـد از جنـس خـود کودک و هم‌سن خود کودک که زبانشان مشترک، دنیایشان مشترک و علاقه‌هایشان مشترک باشد. کودکان در میان هم‌سالان است که رشد طبیعی و اجتماعی را به‌خوبی تجربه می‌کنند. پدر و مادر یا مربی و معلم تا حد کمی توان و امکان هم‌بازی‌شدن با کودکان را دارند و حتی اگر مهارت این کار را داشته باشند، باز تا حدی به‌عنوان هم‌بازی مورد پذیرش کودکان قرار می‌گیرند. سپس با عبارتی شبیه «تو بلد نیستی بازی کنی» نارضایتی خود از هم‌بازی‌ بزرگ‌تر را بیان و عیان می‌کنند.

اسباب‌بازی: اسباب‌بازی وسیله‌ای است که کودکان در حین بازی از آن استفاده می‌کنند؛ از یک وسیله بسیار ساده تا پیچیده. در دوران معاصر، ما والدین گمان می‌کنیم همین که اسباب‌بازی کودکان فراهم شد، حتماً بازی و لذت از آن محقق خواهد شد! لذا عمدتاً کمد یا اتاق کودکان نسل جدید پر است از اسباب گوناگون بازی. اما غافلیـم از اینکه اولاً کثرت اسباب‌بازی الزاماً به ازدیاد لذت از بازی منجـر نمی‌شود و ثانیاً گاهی اوقات این اسباب ‌بازی، به دلیل انتخاب نامناسب، خود می‌شود مانع آزادی در بازی یا مانع لذت‌بردن از بازی!

اینکـه انتخـاب و استفـاده از اسباب‌بازی چه ملاحظات تربیتی و تخصصـی‌ای دارد و نقش اسباب‌بـازی در دوران تحصیـل کودکان چگونه است و چه اسباب‌بازی‌هایی منـاسب چه کودکانـی هستند و چه بهره‌هـایی آموزشـی و تربیتی می‌توان از اسباب‌بازی برد، موضوع محـوری برخـی از مقالات این شمـاره از مجلـه است کـه با کمک همکارانمان در بخش مربوط به حوزه اسباب‌بازی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آماده شده‌اند. امید که مورد استفاده معلمان، متخصصان، دانشجومعلمان و خوانندگان دیگر مجله واقع شود.

۴۹۲
کلیدواژه (keyword): رشد فناوری آموزشی،یادداشت سردبیر،بازی کودک،رشد کودک،فلسفه تعلیم و تربیت،بازی،بازوی تربیت،مهدی واحدی،
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید