اگر گفتی این ردّپای کیست؟ ردّپای عجیبوغریبی
است. شاید باورت نشود؛ امّا این ردّپای غول فسقلی است. همان
که در قصّههاست
و خیلی کوچولو است. رنگارنگ است. مهربان است و بازی کردن را دوست دارد. همان که
دلش میخواهد بزرگ و ترسناک شود؛
امّا نمیشود.
قصّهی
بامزهی
او را بنویس و برای ما بفرست و جایزه بگیر.
خانم منظّم حواسش همیشه جمع است. همهچیز
را سر جـای خودش مـیگذارد؛
امّا حالا در دردسر بدی افتاده. چون اصلاً یادش نمـیآید
کتابی را که از دوستش امانت گرفته کـجا گذاشته است. هرچه فکر مـیکند
فایدهای ندارد. دوستش امروز مـیآید
تا کتاب را پس بگیرد.
به نظر تو در این قصّه چه اتّفاقی میافتد؟
آن را بنویس و برای ما بفرست و جایزه بگیر.