عکس رهبر جدید

تعادل شرط تحول

  فایلهای مرتبط
تعادل شرط تحول
سـؤال مهمـی که در سالیان متمادی کمتر پاسخی عملیاتی بدان داده‌ایم، این است که واقعاً کارکرد اصلی مدرسه چیست؟

ما به‌عنوان معلم، مدیر، مسئول و والدین دقیقاً انتظاراتمان از مدرسه در قبال دانش‌آموزان چیست؟ و نسبت آنچه الان در مدرسه می‌گذرد. با این انتظارات چیست؟ به معنای دیگر، مـا مـی‌خواهیم فرزندانمان در فراینـد و براینـد حضـور در مدرسه به چه چیزی تبدیل شوند؟ در این میان نقش برنامه‌های درسی در تحقق این انتـظارات چیست؟ هر یک از محتـواهای رسمی و برنامـه‌های غیـررسمی و تجربه‌های برنامـه‌ریزی‌نشـده و پنهـان و بـرنامـه‌های درسـی پـوچ (اصطلاحی تخصصی در ادبیات برنامه درسی)، در آنچه در عمـل اتفـاق می‌افتد چه نقشی دارند؟

طبعاً بخش زیادی از انتظارات در اسناد بالادستی همچون اهداف دوره‌ها، سند تحول بنیادین، برنامه درسی ملی و اهداف هر درس، در هر دوره و کتاب، منعکس شده است. اما اینکه دستیابی به این اهداف و انتظارات در مدرسه و کلاس چه فرایندی را طی می‌کند و چقدر و چگونه تحقق می‌یابد، ممکن است الزاماً همان نباشد که از قبل برایش طراحی شده باشد!

مثلاً اینکه نظام تعلیم‌وتربیت و مدرسه باید برای تربیت انسان‌هایی باورمند و توانا و شهروندانی کارآمد و مؤثر اهتمام داشته باشد، در متن و فحوای اسناد بالادستی منظور شده است. اما اینکه آیا آنچه در عمل در مدرسه و کلاس‌ درس اتفاق می‌افتد، حصول این نتیجه را ممکن می‌کند، جای بررسی دارد!

بگذارید روشن‌تـر بیـان کنـم! اهدافـی همچون تربیت انسان‌هایی که «توانایی تعامـلات مؤثـر انسانی، باور به مبانـی و عمل آگاهانه به مناسک دینی، توانایی مدیریت خویشتن در حوزه‌های اندیشه، عمل، عواطف و احساسات، توانایی‌های مربوط به کسب‌وکار و مهارت‌های مـدیـریت مـالـی زنـدگی، مـهارت‌های سـواد فناورانه و رسانه‌ای، مهارت‌های مربوط به تشکیل و مدیریت خانواده» را داشته باشند، از مهم‌تـرین انتظارات افکار عمومـی جـامعه از نظام آموزش‌وپرورش است. این توقعات همه درست و عقلانی و بجا هستند و اتفاقاً اسناد بالادستی که مأموریت‌های آموزش‌وپرورش را ترسیم کرده‌اند، بر همه این موارد صحه گذاشته و تأکیـد می‌کنند. لیکن مسئـله اصلـی این‌ است که زمینه‌های تحقق این امور مهم چقدر فراهم می‌شود؟ به معنای دیگر، بعد از تدوین اسناد در مرحله طراحی برنامه‌ها، تدوین محتواها، اجـرای برنامـه‌های درسی و در جریان تدریـس، تـربیت و ارزشیابی، و در هنگام تحقق این برنامه‌ها در مدرسه و کلاس درس توسط کنشگرانی همچـون معلم، مدیر، مشاور و معاون، به چه میزان تمرکزها و حواس‌ها متوجه این معناست که رسالت اصلی مدرسه، در ضمن معرفت‌آفرینی و باسواد‌کردن بچه‌ها به معنای عام و مرسوم آن، آماده‌کردن آن‌ها برای زیستن در جامعه انسانی کنونی ما با تمام فراز و فرودهایش، با تمام فرصت‌ها و تهدیدهایش، با تمام برخورداری‌ها و نابرخورداری‌هـایش و در یک کلام با تمام واقعیت‌هـایش است؟

پرسش بنیادین بالا، نه بـرای لفاظی و قلـم‌فرسـایی و نه از منظر ارائه نقدی از جانب شخصـی نشسته در جـانب و فرمـانده که لنگش کن! مطرح می‌شود، بلکه پرسشی است اساسـی که اندیشه، گفت‌وگو، طراحـی و تصمیـم‌گیری درباره آن مـی‌تواند به‌طور جـدی زمینه‌های تحـقق اهـداف والای سنـد تحـول بنیـادین را در عمـل فـراهم کند! می‌تواند یک بار برای همیشه تکلیف بسیاری از امور را روشن کند و آغازگـر تغییرات بنیادین باشد. می‌تواند آغازگـر حل مشکلاتی باشد که لاینحل می‌نمایند؛ مسائلی همچون:

- سیطره اختاپوس‌وار کنکور بر تمام طراحـی‌ها و برنامه‌ریزی‌های خوب انجام‌شده؛

- محـوریت‌یافتن درس‌هـایـی کـه برای خـود بیش از اندازه جـا باز کرده‌اند؛

- به میدان‌آمدن و میدان‌داری درس‌هایـی که سال‌هاست با وجود تمام تأکیدها و تلاش‌ها، کماکان در حاشیه‌اند (درس‌هایی همچون هنر، انشا، تفکر، کار و فناوری، و سواد رسانه‌ای)؛

- انگیزه‌های آسـیب‌دیده، به حـدی که شـوق به مدرسه و درس به نگرانی و تشویش تبدیل می‌شود؛

- کنجکاوی‌های به‌محاق‌رفته، در حالـی‌که اساس یادگیری همین شوق به دانایی است که در کودکان در قالب کنجکاوی نمایان می‌شود؛

- ناتوانی‌های دانشی و معرفتی، با وجود این حجم از محتوا؛

- کمّی‌گرایی مطلق در ارزشیابی‌های دوره‌های متوسطه؛

- آسیب‌دیدن مفهوم ارزشمند ارزشیابـی کیفـی در دوره ابتدایی.

اگر به‌طور جدی تمام دست‌اندرکاران (از تصمیم‌سازان تا مجریان)، مدام به این سؤال‌های مهم بیندیشیم که بناست خروجی‌های ما در آمـوزش‌وپـرورش چـه بداننـد و چـه بتواننـد، بناست برای زیستن در جـامعه چـه دانش‌هـا و توانـش‌هایی داشتـه باشنـد، آن‌وقت هنگام مواجهـه با کودکـی که در مدرسـه برای حـل مشکل دوستش تلاش می‌کند، داشته‌های خود را با دوست دیگرِ کمتـر برخوردارش قسمت می‌کنـد، پشت هم سـؤالات فـراوان و عجیـب می‌پرسد، به‌سادگی قانع نمی‌شود، مدام امـور جـاری و سـاری را نقـد می‌کنـد، فراوان از آرزوهایش می‌گوید، در ظاهر حرف‌هایی می‌زند و طرح‌هایی می‌دهد که نشدنی هستند، احساسات خود را با سـادگی و بدون تعـارف اظهار می‌کند، حتی بدون ملاحظـه‌های بزرگ، سؤالاتی از وجود خداوند سبحان می‌پرسد، چگونگی آفرینـش را مورد کنکاش قـرار می‌دهد، به ظاهر بدیهیات را زیر سؤال می‌بـرد یا ... نه تنـها نگران، عصبی، بـی‌طاقت و جلـودار نمی‌شویم، که اتفاقاً اساس تحقق اهداف والای تعلیم‌وتربـیت را در همیـن اتفاقات به‌ظاهـر حاشیه‌ای یافته و اهتمام جدی خود را به تقویت همین محیط و تحقق هر چه بیشتر همین فضا مصروف می‌داریم. کارکرد اصلی مدرسه کمک به ساخته و پرداختـه و آماده‌شدن انسان‌ها برای زندگی در حال و آینده است و درس‌های به ظاهر مهمی همچون ریاضی، علوم و ادبیات نمک این جریان هستند. مراقب باشیم زیاد شورش نکنیم!




۸۸۴
کلیدواژه (keyword): رشد فناوری آموزشی، یادداشت سردبیر
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید