عکس رهبر جدید

قضیه عکس

  فایلهای مرتبط
قضیه عکس
گاهی عکاس دست مخاطب را می‌گیرد و با خود به میان زندگی‌هایی می‌برد که هرگز ندیده و تجربه نکرده است. لحظه هایی را در عکس‌هایش منجمد می‌کند که داستانی اندازه یک قرن دارد. بی هیچ ادعایی بیننده را در دنیایی شریک می‌کند که شاید هرگز تکرار نشود. عکاسانی که امروز را برای فردا ثبت می‌کنند.
در این شماره مجله به سراغ یک عکاس 23ساله رفتیم تا در مورد رشته تحصیلیاش و تاثیرات این هنر در زندگی فردی و اجتماعی او آگاه شویم.

 

اول از همه خودتان را به خوانندگان عزیزمان معرفی کنید تا با آشنایی بیشتر نسبت به شما و کارتان به سراغ ادامه مصاحبه برویم.

فرشته یزدانی ابیانه هستم. تا همین امسال دانشجوی رشته عکاسی در مقطع کارشناسی بودم و امسال فارغ التحصیل شدم.

 

اگر موافق باشید به سراغ سوال اول برویم، چرا رشته عکاسی را انتخاب کرده اید، علاقه شما به دوربین عکاسی و ثبت لحظه ها از چه زمانی شروع شد؟

من بچهتر که بودم، از زمانی که حدود 7 یا 8 سال داشتم، با پدرم وقت زیادی میگذراندم. در آن زمان پدر من یک دوربین دیجیتال جدید خریده بود و زمانی که با هم به پارک یا برای تفریح به گشت وگذار میرفتیم، همیشه آن دوربین همراهمان بود و پدرم سعی میکرد تمام لحظه های کودکی مرا ثبت کند. این دوربین بعد ها به دست من رسید و وقتی 9 ساله بودم با پدرم برای عکاسی از مناظر به مکان های زیبا و طبیعت زیبای شهرمان می رفتیم.

 

آیا خانوادهات تو را در ادامهدادن این رشته به عنوان یک شغل حمایت میکنند؟

من بعد از دوره راهنمایی باید برای انتخاب رشته تصمیم میگرفتم. علاقه خودم به هنرستان بود و میخواستم از ابتدا در همان هنر بمانم چون نمیخواستم در آینده از رشته دیگری وارد هنر بشوم و عکاسی را به عنوان مسیر زندگی-ام انتخاب کرده بودم.

اما در اول مخالفت هایی از طرف مادرم بود. مادرم نمیتوانست به هنر عکاسی به عنوان یک حرفه و یک شغل برای کسب درآمد نگاه کند و از طرفی هم نمیخواست که من در رشتهای مشغول به تحصیل باشم که راغب به تحصیل در آن نیستم. از طرفی هم پدرم که شور و شوق هنر و ادامهدادن این مسیر را در من می دید، با صحبت هایش توانست مادرم را راضی کند که من در هنرستان ثبتنام کنم و اینگونه مسیر حرفهای من شروع شد.

 

از فضای هنرستان و محیط آموزشی در هنرستان به ما بگو. چیزی که فکرش را میکردی بود؟

من اول با مشورت پدر و مادرم تصمیم گرفتم در رشته گرافیک ثبتنام کنم و بعد از آن در دانشگاه سراغ عکاسی بروم. راستش فضای هنرستان با دبیرستان تفاوت چندانی نداشت. فقط صرفاً دروس را با علاقه بیشتری گوش میدادم و خودم با کتابخواندن سعی میکردم معلوماتم را کامل بکنم.

در مورد سال آخر اما باید بگویم که فضای به شدت سخت و رقابتی در میان متقاضیان کنکور سراسری وجود داشت و تمام معلم ها و استادان همه با هم کمک میکردند تا دانش اموزان ما موفق بشوند.

 

اینطور شد که کنکور دادی و وارد دانشگاه شدی؟

بله، بعد از اینکه جوابهای کنکور سراسری آمد و وارد دانشگاه شدم، دیگر فضا کاملا متفاوت بود. در اول برایم سخت بود چون پروژهها و کارهای عملی بسیار سنگینی به ما سپردند. کارهایی که همه آنها باعث شدند تا ما تجربه بیشتری وارد بازار بشویم.

در زمان دانشگاه من یک دوربین نیکون500 با یک لنز خریدم که آن زمان من تمام پس انداز 2 سالهام را دادم تا دوربین بخرم اما به شدت خوشحال بودم و هستم. دستاوردهای زندگی خودم را خودم ساختهام.

من در رشته عکاسی مفهومی، انتزاعی، طبیعت بیجان و خیابانی فعالیت کردم. در این 4 سبک، من عکاسی از طبیعت را از همه بیشتر دوست داشتم.

 

الان در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟

در حال حاضر به طور آزاد و غیررسمی عکاس تبلیغاتی و خبری هستم و در چندین پروژه فعالیت داشتهام. قبل از آمدن کرونا هم در سالنهای تئاتر بودم و عکاس تئاتر بودم اما خب با بستهشدن سالنها و اوجگرفتن شبکههای مجازی، نوع کار ما هم کمی تغییر کرده است.

 

برنامه های آیندهتان چیست، آرزوی بزرگی در سر داری؟

آرزو که نمیشود گفت؛ بیشتر رویایی هست که میخواهم رنگ حقیقت بگیرد اما دوست دارم که ایرانگردی کنم و با دوربینام از بهترین و زیباترین نقاط کشورم تصویربرداری کنم.

 

حرف آخرتون با مخاطبین.

حرف خاصی ندارم فقط میخواهم بگویم که رویاهایشان را دنبال کنند و تا زمانی که موفق نشدهاند از هیچ تلاشی دست نکشند.

۴۶۳
کلیدواژه (keyword): رشد هنرجو، هنرستانی دیروز
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید