عکس رهبر جدید

بهار

بهار

بهار / علیرضا قزوه

دو کوچه بالاتر از تماشا بهار شد بال و پر تکاندم

نماند از این خانه جز غباری و خانه را آن‌قدر تکاندم

و چشم‌ها را دوباره شستم و مثل ماهی از آب رستم

و سقف دل را سپید کردم و فرش جان را سحر تکاندم

نفس‌تکانی نکرده بودم چه بی‌هیاهو نفس کشیدم

جگرتکانی شنیده بودی؟ صدف شکستم جگر تکاندم

پر از شکوفه‌ست شانه‌هایم میان توفان و باد و باران

به دامنم ریخت یک جهان جان چو شانه را بیشتر تکاندم

لباس چرک نگاه خود را ز مردم دیده دور کردم

چه سخت بود این نظرتکانی به چوب مژگان نظر تکاندم

پرم شکستند پر کشیدم دلم شکستند دل سپردم

سرم بریدند خنده کردم سرم بریدند سر تکاندم

نه چپ نوشتم نه راست خواندم نه شرق گفتم نه غرب رفتم

تهی‌ست از هرچه جز بهاران دلی که از خشک و تر تکاندم

بهار / سعید بیابانکی

ناگهان

شیشه‌های خانه بی‌غبار شد

آسمان نفس کشید

دشت بی‌قرار شد

بهار شد!

بهار / دکتر علی سلطانی گرد فرامرزی

تا باد نوبهار ز هر سو وزان شود

آفاق جلوه گیرد و دنیا جوان شود

در باغ و بوستان، گل زیبا به کبر و ناز

بر شاخسار، خرم و خندان، عیان شود

بلبل چو عاشقی که ز کف داده دین و دل

بر گرد یار، چهچهه زن، نغمه‌خوان شود

سنبل، چو زلف یار، دمد از نقاب خاک

سوسن، طرب فزا، چو رخ دلِستان شود

سازند سبزه و گل و ریحان چو انجمن

بید کُهن به محفلشان سایه‌بان شود

هر سو نوای شادیِ مرغان ز شاخسار

از سینه می‌برد غم و دل شادمان شود

بر روی غنچه، گاهِ سَحَر، باد صبحگاه

هی بوسه‌زن لبش چو لبِ عاشقان شود

چون موسم بهار طرب‌زا فرا رسد

بیدار، هر گیاه ز خوابِ گران شود

از امر حق، دوباره گل و سبزه می‌دمد

تا باد خوش نسیم بهاران وزان شود

«سلطانیا»، به چشم دل خود نظاره کن

تا نور حق بتابد و غفلت نهان شود


۱۷۲۶
کلیدواژه (keyword): رشد آموزش زبان و ادب فارسی، معلمان شاعر،
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید