عطر فروردین / اکرم السادات هاشمی پور
می‌وزد عطر شاد فروردین
خانه از بوی عید سرشار است
مادرم فکرهای نو دارد
تا سحر با سپیده بیدار است
دوست دارد که حال پنجره‌ها
مثل حال پرنده‌ها باشد
پرده‌ها هم بدون گرد و غبار
ساده و روشن و رها باشد
مادرم بذر مهر می‌کارد
با نگاهش شکوفه می‌روید
عطر لبخندهای تازه او
شعر تحویل سال می‌گوید
بی قرار / علی اصغر نصرتی
دشت منتظر
باغ منتظر
روی شاخه یک کلاغ منتظر
بید بی‌قرار
تاک بی‌قرار
دانه‌های مانده زیر خاک بی‌قرار
ای امید باغ و بید و بوته‌زار
ای بهار
کی می‌آیی بر سر قرار
پشت پنجره / مریم زندی
هیچ‌وقت این همه
با تو در دلم
گرم گفت‌وگو نبوده‌ام
هیچ‌وقت این همه بهانه‌جو نبوده‌ام
من تمام لحظه‌های روشن طلوع را
پشت پنجره
خیره مانده‌ام
از تمام راه‌ها که بگذری
از تمام اشتباه‌ها که بگذری
می‌رسی به چشم‌های منتظر
پشت پنجره ...
شوق دیدار / طیبه شامانی
درخت‌ها
پر از گل و شکوفه‌اند
درخت سیب سرخ و به
نگاه کن!
درخت‌ها
به شوق دیدن بهار
ـ درست مثل من ـ
که مانده‌ام در انتظار دیدنت
چقدر عاشق‌اند و بی‌قرار
آواز / بابک نیک طلب
آمد آمد از آسمان‌ها باران
مهمان زمین مهربان‌ها باران
آواز زلال زندگی را یکریز
ریزد به گلوی ناودان‌ها باران
آشنایی / بابک نیک طلب
آمد آمد به روشنایی خورشید
لبخند زد از چشم طلایی خورشید
درباغچه، با سلام گل‌ها را داد
پیغام شروع آشنایی خورشید
بهار با یک گل / بابک نیک طلب
آمد آمد برای من گل آورد
عطرش همه اتاق را خوش بو کرد
خندان خندان روز زمستانی من
انگار شده بهار با یک گل زرد
آیه ها / عبدالرضا صمدی
آیه‌های سبز تو
جنگل و دشت و درخت
آیه‌های محکمت
صخره‌های سفت و سخت
لطف تو جاری شد از
رشته‌کوه آیه‌ها
چشم من گل می‌دهد
در شکوه آیه‌ها
باد و باران و نسیم
از تو می‌گوید سخن
آیه‌های روشنت
می‌شود خورشید من
بیشتر بخوانیم
هیچ کس همه چیز را نمی‌داند
مؤلف: سید مهدی شجاعی
ناشر: کتاب نیستان
سال چاپ: 1399
داستان از زبان حضرت سلیمان (ع) روایت می‌شود. او تمامی حیوانات را نزد خود جمع می‌کند تا از آن‌ها درباره خوردن آب حیات توسط خودش، نظرخواهی کند. همه حیوانات جز یکی با این موضوع موافقت می‌کنند و همان یکی درنهایت موفق می‌شود نظر حضرت سلیمان (ع) را برای این موضوع تغییر دهد.
