دوستان عزیزم سلام
این روزها خیلی جاها برف و باران میبارد. راستی تا حالا توی برف و سرما زمین خوردهای؟
یادم میآید یک روز که از مدرسه برمیگشتم، زمین یخ زده بود. من سُر خوردم و تالاپ افتادم. دوستم به من خندید، من خیلی ناراحت شدم. کیف خیس و گِلیام را برداشتم و جلوجلو رفتم. وقتی به خانه رسیدم، فکری به سَرم زد. وسایل نقّاشی را آوردم. آسمان برفی و یک بچه کشیدم. بچه زمین خورده بود و دست و پایش به هوا رفته بود. همهاش چندتا خط کجوکوله بیشتر نبود. فردای آن روز، نقّاشیام را به مدرسه بردم و قصّه اش را توی کلاس تعریف کردم. چون معلّم ما گفته بود یک نقّاشی زمستانی بکشیم.