عدالت در چیست؟
از عدالت تعریفها و توصیفهای زیادی شده است؛ از توجه به تفاوتها تا دوغ و دوشاب را با هم یکسان ندیدن! اما آنچه در تعریف عدالت کمتر بدان اشاره شده است، دادن اولویت به دیگران در انتخاب سهم تقسیم شده است. مهم نیست کیک یا سیب را تا چه میزان مساوی تقسیم کردهایم، مهم آن است که وقتی آن را در معرض انتخاب و مصرف دیگران قرار میدهیم، چه میزان حاضریم از منافع خویش بگذریم و ابتدا به دیگران (دوستان، خویشان، فرزندان و همکاران) اجازه و حق تقدم دهیم که آنها ابتدا سهم خویش را بردارند.
اینجاست که عدالت از لابهلای سخن و کتابها بیرون میزند و وارد زندگیمان میشود. چقدر حاضریم از منافع خود، به نفع همنوعان خویش، جدای از رنگ، نژاد، قبیله، مذهب و دین، بگذریم. چه اندازه گذشت داریم و چه اندازه به این اصل و کلام طلایی امام علی(ع) باور داریم که: آنچه برخود روا نداریم یا نمیپسندیم، بر دیگران هم مپسندیم.(نامه ۳۱ نهجالبلاغه) اینکه طعم شیرین عدالت را در زندگیمان نمیچشیم، بدان علت است که تعریفی بسیار انتزاعی از آن ارائه میکنیم. توسعه عدالت پروژهای نیست که به تأمین اعتبار نیاز داشته باشد. برای اجرای آن کافی است اندکی گذشت و ازخودگذشتگی داشته و برای گسترش آن گشوده دست باشیم. آن وقت «چیزی را به دست میآوریم که حاضر شدهایم آن را ببخشیم.»
مهمتر از عذرخواهی
در همه جوامع، مذاهب و مسلکها، عذرخواهی عملی پسندیده و قابل احترام است. اگر اشتباهی مرتکب شدیم و از طرف مقابلمان عذر خواستیم، بسیار شایسته و پسندیده است و بیشتر مورد احترام و پذیرش دیگران قرار خواهیم گرفت. برای همه ما در زندگی شخصی و کاری اتفاقاتی از این دست افتاده است که به خاطر ارتکاب اشتباهی عمدی و غیرعمدی از طرف مقابلمان عذرخواستهایم. در اعتقادات و باورهای دینیمان نیز عمل عذرخواهی را بزرگ و با ارزش شمردهاند. اینکه همه ما در شبها و ایام زیارتی و آیینهای مذهبی و دینی یا در نمازهای یومیه، پیشانی به درگاه الهی مینهیم و از او میخواهیم ما را ببخشد، البته این کار بسیار پسندیده و قابل ارزش و احترام است. هم کار با ارزش است و هم شخصی که عذرخواه است.
اما آنچه از عذرخواهی مهمتر است، جبران اشتباه یا گناه یا ارائه راهحل بهطرف مقابلی است که در حقش کم گذاشته یا مرتکب کمکاری شدهایم. بهطور مثال، اگر به یک خریدار لباسی نامناسب فروختیم، حاضر شویم آن را تعویض کنیم و اگر به دانشآموزی به اشتباه نمرهای کم دادیم، آن را جبران کنیم. بهجای عذرخواهی برای قضاوت غلطمان، به فرد کمک کنیم و به او فرصت دهیم خود را برای انتخاب شغل بهتر آمادهتر کند.
«زمانی که از لفظ و معانی عبور کردیم و به اجرا و عمل رسیدیم، ما را خواهند بخشید.»
اشاعه معروف
وقت و انرژی بسیاری از مدیران و نیز منابع سازمان برای برخورد با تنبلی، غیبت، کمکاری، بدکاری، بیتفاوتی، بیاخلاقی و از زیر کار دررفتن کارکنان در سازمانها صرف میشود. مدیر ارشد و دفترهای ذیربط از جمله دفترهای رسیدگی به تخلفات و شکایات، حراست و غیره بسیاری از انرژی خود و سازمان را صرف مبارزه و آموزش اینگونه مسائل و این نوع افراد میکنند. در حالیکه به تجربه بارها ثابت شده است، در سازمانها، بهویژه سازمانهای دولتی، این شیوه کارساز و مؤثر نیست و به جز گسترش بدبینی، نارضایتی و بهانهجویی، سرانجام دیگری ندارد. اگرچه لازم است در برخورد با مشکلات و مسائلی از این دست تا حدودی جدیت داشت، اما یادمان باشد این روش اثربخش نخواهد بود. آنچه میتواند در فرصت کم و با شیوه مناسب و دغدغههای کم در کاهش مشکلات و مصائب سازمانی به ما کمک کند، ارائه راهحل و فراهمکردن زمینههای مناسب کار و دادن پاداش به نیروهای پرتوان و کارآمد است. با تشویق چشمگیر و چشمنواز نیروهای پرتلاش و متعهد، و توسعه مناسبات انسانی و عاطفی بیشتر، میتوان بدون بیاحترامی به بقیه، راه مقصد را بهتر و راحتتر طی کرد.
بهعبارت روشنتر، بهجای نهی از منکر، اشاعه معروف کنیم. به این ترتیب، بهتر و آسانتر و بیدغدغهتر به نتیجه خواهیم رسید. همچنین، از اینگونه بهانهجوییها کاسته میشود و انتظارات بیمورد را به کار و تلاش بیشتر خواهند داد.
مسابقه دو یا کوهنوردی
اینکه مسابقه دو مهمتر است یا کوهنوردی و اینکه ما شبیه دوندگان مسابقه دو هستیم تا اعضای تیم کوهنوردی، به کارکرد سازمان و اهداف آن بستگی دارد. اگر صاحب یک شرکت تجاریِ خصوصی در میدان رقابت ملی و جهانی هستیم، این یعنی در یک مسابقه دوی ماراتن شرکت کردهایم و این مسابقه کماکان ادامه دارد. هر یک از ما و نیز همه تیم باید بکوشیم از رقیب عقب نمانیم.
رویکرد حضور در مسابقه دو متوجه و مراقب بیرون از شرکت و سازمان و رقبای آن است؛ یعنی سازمان و شرکت باید چنان بدود که زودتر از بقیه به هدف و مقصد برسد. حال آنکه رویکرد حضور در مسابقه کوهنوردی نیز چنان است که در درون شرکت یا سازمان کاربرد دارد و چهبسا اگر چنین نگاه و رویکردی درون سازمان حاکم نباشد، از موفقیت در بیرون از سازمان و غلبه بر رقبا خبری نیست.
در داخل نظام قرار نیست هر بخشی به خودش و رسیدن خود بهتنهایی، به پایان راه یا مقصد بیندیشد و بر آن مبنا برنامهریزی و هدفگذاری کند. در داخل نظام، نگاهی بهسان یک تیم کوهنوردی لازم است. در تیم کوهنوردی، سرعت نفر اول را نفر آخر تعیین میکند. تیمی برنده است و میتواند در قله سرود فتح سر دهد که همه اعضای آن به قله و هدف برسند. لذا با هم بودن و با هم کارکردن و مشارکت و همدلی داشتن نیازی مبرم و ضرورتی اجتنابناپذیر است. بله، برای اینکه موفق و مؤثر باشیم و شرکت و سازمانمان در رتبههای اول قرار گیرند، باید در درون، نسبت به خودمان همچون تیم کوهنوردی عمل کنیم و در بیرون و در رابطه با رقبا و رسیدنِ پیش از دیگران به هدف، بهسان دوندگان مسابقات دو باشیم.