عکس رهبر جدید

بهار طبیعت

  فایلهای مرتبط
بهار طبیعت

زلزله
آن روز روستا تب تندی داشت، در یک سکوت خالی دل‌مرده
انگار از حرارت تابستان، تفتیده می‌نمود و دل‌آزرده
انگار نبض تند زمین می‌زد، در انتظار واقعه‌ای مبهم
شاید حدوث ساده باران بود، در باغ‌های تشنه پژمرده
اما نه، آسمان سر دیگر داشت، آبی نه، رنگ خون کبوتر داشت
سرشار بغض‌های پریشان بود، در ژرفنای خاطر افسرده
از قیل و قال‌های کلاغان هم، شاید وقوع فاجعه پیدا بود
انگار حس کودک گریان هم، بر رویداد آتیه پی برده
با یک شتاب خاتمه پیدا کرد، آرامش مقدمه توفان
با لرزه‌های محکم و قدری بعد، اجساد زیر حادثه تاخورده
در یک نفس زمین که دهن وا کرد، با آن شکاف‌ها همه را بلعید
آوار سنگ و خاک و غم و وحشت، زیر هوار سقف ترک‌خورده
یک دم نگاه کودک نه‌ساله، بر یک خرابه تب‌زده بر جا ماند
تصویر چند کودک و یک مادر، بر روی آلبومی که ورق خورده
خیلی سریع واقعه پایان یافت، با ضجه‌های مردم آواره
پس‌لرزه‌های حادثه در جاده، یک شاپرک که روی زمین مرده



بهار طبیعت
بیا در اتفاقی نو لباسی تازه بر تن کن
دلم را با بهاری سبز بر دامان، مزین کن!


چه دلتنگیم در این روزهای سخت بی‌حاصل
به آن باران نم‌نم، دشت را سرگرم زادن کن!


زمین آشفته از بذر گیاه هرزه بیمار است
بکار آن دانه‌های عشق را مانند خرمن کن!


بیا باران بشو بر شهرهای مرده‌مان، جاری
بیا خورشید شو دنیای ما را شاد و روشن کن!


فقط بوی تعفن شهر را پوشانده، پاکش کن!
نفس حبس است، اکسیژن درون سینه من کن!


بیا آیین رستاخیز خوشحالان به پا برخیز!
و ما را از تمام رنج‌هامان دور و ایمن کن!

 

۷۵۷
کلیدواژه (keyword): رشد آموزش جغرافیا، اشعار جغرافیایی
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید