عکس رهبر جدید
۰
سبد خرید شما خالی است.

گل سرم افتاده توی آب

پروانه تشنهاش بـود. آمـد سرِ چشمه آب بخورد که یکدفعه عکسِ خودش را در آب دید. داد زد: «های... وای... گلِ سرم افتاده توی آب.»

قورباغه که روی سنگی نشسته بود، گفت: «گل سر؟»

پروانه گفت: «بله. یـک گلِ سر قرمـز. امروز زدم به موهایم؛ ولی حالا نیست. افتاده توی آب. های... وای...»

و زد زیـر گریـه. همه دورِ او جمـع شدند و گفتند: «گریه نکن. پیدا میشود.»

پروانـه با گریـه گفت: «افتاده توی آب. چهطـوری پیدا میشود؟»

قورباغـه خندیـد و گفت: «یک بپَر، دو بپَر، سه بپَر میکنم، گل سر را پیدا میکنم.»

و روی برگ، سهتا پرید و شیرجه زد توی آب چشمه.

قورباغه کمی بعد، از آب  بالا آمد. با چی؟ با گلِ سر؟ نه. با یک لنگه کفش.

سنجاب قهوهای با خوشحالی فـریاد زد: «وای، لنگه کفش من! هفتهی قبل گمش کرده بودم.»

پروانه جیغ زد: «های... وای... پس گل سرِ قرمزم کو؟»

قورباغه گفت: «یک بپر، دو بپر، سه بپر میکنم، گلِ سر را پیدا میکنم.» و سـه تـا پرید و رفت توی آب. کمی بعد بالا آمد. این دفعه با چـی؟ با یک لیوان. خرگوش گفت: «لیوانِ من! دیروز گمش کرده بودم.»

پـروانه باز هـم زد زیر گریه و قورباغه دوباره بپربپر کـرد و دوبـاره و دوبـاره رفت توی آب و هر بار با یک چیز بالا آمد. یک دمپایی، مدادرنگی، گوشــواره و...

صـدای گـریهی پروانه، بلند و بلندتر شد.

در همین موقـع لاکپشتی سـرش را ازآب بیرون آورد و  گفـت: «چـهخـبراست؟ چهقدر سر و صدا مـیکنید؟»

همه با تعجّب به او نگاه کردند. لاک پشت گفت: «چرا اینطوری به من نگاه میکنید؟»

و به عکس خودش در آب چشمه نگاه کرد و زد زیرِ خنده: «هـاهـاهـا. این خالِ قرمز را روی دماغِ من ببینید. این از کجا آمد؟ هاهاها...»

پروانه جیغ زد: «پیدا شد. ایـن گـلِ سر مـن است.» و زود پرید و گلِ سر را از روی دماغِ لاک پشت برداشت. لاک پشت گفت: «چی شد؟»

قـورباغه گفـت: «هیچی. چشـمه تمیـز شد. برو راحت بخواب.»

پـروانه خـندید و به هوا پرید.

 

گل سرم افتاده توی آب

 

۱۶۳۱
کلیدواژه (keyword): رشد نوآموز، قصه
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید

۱۵۷ نفر
۳۰,۶۰۳,۳۸۳ نفر
۱۹۷ نفر
۱۷,۸۵۰ نفر
۲۰,۸۷۱,۶۴۴ نفر