عکس رهبر جدید

هندوانه فروش در آیینه شعر حافظ

  فایلهای مرتبط
هندوانه فروش در آیینه شعر حافظ

راست گفته‌اند که شعرهای حافظ آیینه‌ای ‌درون‌نماست و هرکه آن‌را بخواند، حقیقت خویش را در آن می‌بیند. اما من این‌بار دیگری را، یعنی پیرمردِ هندوانه‌فروشِ محله را، در آیینه شعر حافظ دیدم و احوالش را شنیدم. حافظ ادعای عجیبی کرد و گفت که خوشی و آرامش این‌پیرمرد را کسی ندارد:

«به جز آن‌نرگس مستانه که چشمش مرساد

زیر این‌طارم فیروزه کسی خوش ننشست»

گفتم: «هندوانه‌فروشی و آسایش؟!»

پاسخ داد:

«کمر کوه کم است از کمر مور اینجا

ناامید از در رحمت مشو ای باده‌پرست»

بدان که همه خودپسندان و آن‌هایی که تکیه بر کوهِ ثروتشان زده‌اند و جز خود را نمی‌شناسند، مقامی بسیار پست‌ در مقایسه با این ‌هندوانه‌فروشِ عاشق‌وش دارند که برای خشنودی معشوق، آتشِ حراج به اندک‌مالش زده‌است!

این‌ لحظه‌ را ببین که پیرمرد چگونه به نماز قیام کرده و پشت ‌به ‌هندوانه‌ها درحال تکبیرگفتن است و با زبان دل می‌گوید:

«من همان‌دم که وضو ساختم از چشمه عشق

چار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست»

آیا لذت و آرامشی برتر از ترک ماسوا می‌شناسی؟ و آیا کسی را این‌ چنین دیده‌ای؟ پس بیا تا با تواضع و مریدانه در برابر او بخوانیم:

«غلامِ همتِ آنم که زیرِ چرخِ کبود

ز هرچه رنگِ تعلق پذیرد آزاد است».

۱۳۲۹
کلیدواژه (keyword): رشد جوان،‌مرغ آمین، شعر حافظ، هندوانه‌ فروش،شعر حافظ
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید