عکس رهبر جدید

گمشده در مجاز

  فایلهای مرتبط
گمشده در مجاز

آموزش‌محوری یکی از بیماری‌های مزمن نظام تربیتی ماست. ده‌ها سال است که وظیفه اصلی متولیان پرورش نسل آینده و از جمله سازمان آموزش‌وپرورش، تعلیم و انتقال دانش به کودکان و نوجوانان دانسته شده است. این معضل تنها متوجه مدرسه نیست، بلکه در سطوح گوناگون نهاد‌های تربیتی کشور و ساختارهای متناسب با آن تبعات بسیاری دارد.

همین‌که برنامه اصلی مدرسه در «کلاس» صورت می‌گیرد، این رویکرد را نشان می‌دهد. «کلاس» جایی است که دانش‌آموزان در آن به «یادگیری درس» می‌پردازند. همین‌که متربیان را دانش‌آموز می‌نامیم، گواه بر اصل بودن «دانش» و «آموختن» آن در فرایند رشد است. همین‌که افرادی را که درگذشته از آنان با عنوان «فرهنگیان» یاد می‌کردیم، امروزه «معلم» خطاب می‌کنیم، بیان‌کننده محوریت یافتن «تعلیم» در تربیت است. همین‌که محل تربیت را «مدرسه» می‌نامیم، نشان می‌دهد ازنظر ما اصلی‌ترین روش تکامل و تعالی متربیان «درس» است. همین‌که نظام ارزیابی رسمی و غیررسمی ما «دانسته‌ها»ی افراد را می‌سنجد، گویای جایگزینی «دانایی‌های ذهنی» با «دارایی‌های روحی» در این نظام تربیتی است. همین‌که مهم‌ترین وظیفه مهم‌ترین بخش وزارت آموزش‌وپرورش که عبارت است از سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی، تدوین کتاب درسی است، کتاب‌محوری، آموزش‌محوری، دانش‌محوری، حفظ‌محوری و آگاهی‌محوری را در تربیت رسمی کشور فریاد می‌زند. همین‌که برای اجرایی شدن سند تحول بنیادین آموزش‌وپرورش، سندی با نام «سند برنامه درسی ملی» نوشته شد، مفروض‌های ذهنی سیاست‌گذاران تربیتی کشور را ظاهر می‌سازد. همین‌که یکی از اولین معیارهای خانواده‌ها در هنگام مشورت برای ثبت‌نام فرزند خود در مدرسه و همچنین پایش میزان موفقیت فرزندان، معدل آنان در آزمون پایان سال است، عمق رسوخ این فرهنگ را در جامعه پدیدار می‌سازد.

نتایج این نگاه در شرایط بحرانی نیز قابل‌مشاهده است. وقتی به دلیل شرایط کرونا مدرسه‌ها تعطیل شدند، همه نگران عقب‌ماندگی درسی دانش‌آموزان شدند. مدرسه‌های پیشرو و وزارتخانه به‌سرعت بسترهای مجازی را برای آموزش خانگی فراهم کردند. معلمان باسابقه و نظریه‌پرداز، بلافاصله تجربه‌های خود و بایسته‌های آموزش مجازی را در اختیار همکاران قرار دادند. خانواده‌ها در حد توان خود روش‌های جایگزینی برای جبران آموزش امتحان کردند، اما دریغ و دریغ از توجه کافی به بعد تربیتی و پرورشی موضوع.

به‌راستی در دوران کرونا تکلیف تربیت چه می‌شود؟ آیا همان‌طور که برای «آموزش مجازی» برنامه‌ریزی کردیم، می‌توانیم از «تربیت مجازی» هم گفت‌وگو کنیم؟! اساساً تربیت به‌صورت مجازی امکان‌پذیر و معنادار است؟! محدوده و قلمرو آن کجاست؟ چه روش‌ها و فنونی دارد؟ آسیب‌ها و آفاتش چیست؟ شاید اینکه این پرسش قدری عجیب و خام به نظر می‌رسد، به همان دلیل آموزش‌محوری نظام تربیتی ماست! اما احساس نیاز ما در دوران کرونا، اندیشیدن و یافتن پاسخ به سؤالاتی شبیه به آنچه گفته شد را ناگزیر می‌سازد.

به نظر می‌رسد تأمل در نقش محیط در تربیت، ما را برای رسیدن به پاسخ بخشی از پرسش‌های فوق یاری می‌کند. آنچه مسلم است اینکه یکی از مهم‌ترین کارکردهای تربیتی مدرسه، ایجاد محیطی متشکل از تعدادی همسال زیر نظر معلمان است. بچه‌ها با هم‌نشینی و هم‌صحبتی با دوستان، علاوه بر مؤانســت و بــازی در جهـــــت شکوفایی استعدادهـای خود، مهارت‌های روابط اجتماعی و نقش‌پذیری در آن، و مدیریت عواطف و احساسات را به دست می‌آورند. آن‌ها از این طریق با کم کردن تدریجی وابستگی به خانواده، برای ورود مستقل به جامعه آماده می‌شوند. مدرسه‌ها نیز با برگزاری برنامه‌های فرهنگی مانند اردو، مراسم مذهبی، توصیه‌های اخلاقی و تربیتی، برنامه‌های مهارت افزایی و...، آنان را در این مسیر یاری می‌کنند. اما آیا این کارکردها را در دوران کرونا می‌توان انتظار داشت؟

اگرچه روشن است که بیشتر برنامه‌های فرهنگی مدرسه‌ها در این شرایط امکان برگزاری ندارند، اما این به معنای حذف آن‌ها نیست. اتفاقاً شاید بتوان گفت کاهش محدودیت‌های حضور در مدرسه فرصتی قابل‌استفاده برای اجرای داوطلبانه و ارادی این‌گونه برنامه‌هاست. می‌توان برای سیرهای منظم مطالعاتی، تلاوت روزانه قرآن، حضور دانش‌آموزان در مسجد، فعالیت‌های مهارتی، هنری و اجتماعیِ متناسب باسلیقه‌های گوناگون، اقداماتی به‌منظور تحکیم روابط خانوادگی، و رویدادهایی برای تقویت ابتکار و خلاقیت دانش‌آموزان طراحی کرد و از طریق بازخوردگیری و ارتباط دوسویه رسانه‌ای، چنین برنامه‌هایی را سامان داد.

اما آیا همین کافی است؟ مسلماً خیر. از فضای مجازی به طرق دیگری نیز می‌توان برای تربیت استفاده کرد. البته باید در نظر داشت که اصل استفاده از فضای مجازی نیز تأثیرات تربیتی دارد. مثلاً باید در نظر داشت که امروزه همین حضور در دنیای مجازی به بخشی از زندگی بشر تبدیل‌شده و کسانی که در این دنیای دیجیتالی غایب‌اند، از این بخش از زندگی فاصله گرفته‌اند. یکی از نتایج ضمنی حضور دانش‌آموزان در این فضا به بهانه یادگیری و تربیت، کسب مهارت‌های موردنیاز در این عرصه و ارتقای طبیعی سطح سواد رسانه‌ای آن‌هاست. از سوی دیگر، ورود بی‌محابا و بدون آمادگی به این فضا ممکن است تأثیرات بسیار مخربی در روح فرزندان داشته باشد و مانعی بسیار جدی درراه رشد و تکامل آن‌ها ایجاد کند. هرچند ما دانش‌آموزان را با انگیزه آموزش و تربیت مجازی وارد این فضا کنیم، ولی معمولاً چگونگی ادامه حضور آنان از دسترس ما خارج است. به هر حال درست است که از فضای مجازی هم استفاده مثبت می‌توان کرد و هم منفی. اما متأسفانه امروزه فضای غالب این رسانه در دستان ما نیست و جوی بسیار مسموم و خطرناک دارد. همین امر لزوم فراهم کردن محیط کم‌خطر را برای دانش‌آموزان بی‌دفاع یادآوری می‌کند.

اما چطور می‌توان از ارتباط مجازی به‌عنوان وسیله‌ای برای تربیت استفاده کرد؟ به نظر می‌رسد، باید میان «فضای مجازی» و «رسانه مجازی» تفکیک قائل شویم. باید دید منظورمان از «تربیت مجازی» ورود دانش‌آموز به فضای مجازی به‌عنوان محیطی جایگزین محیط طبیعی است، یا ابزاری برای ایجاد ارتباط میان دو نفر یا دو گروه؟ واقعیت این است که فضای مجازی نه‌تنها توان جایگزینی و پاسخگویی نیاز نوجوانان به محیط طبیعی و همسالان را ندارد، بلکه زیستن در این محیط، به‌جای تعالی یافتن زندگی انسان از «حیات دنیا» و پست به «حیات طیبه»، موجب فروکاست آن از «طبیعت» به جهانی «پست‌تر» و «مجازی‌تر» می‌شود. اما اگر از این بستر به‌عنوان ابزار و رسانه‌ای برای برقراری ارتباط استفاده کنیم، می‌توان امیدوار بود از این طریق مربی بتواند از راه دور بر فرایند رشد متربی نظارت داشته باشد و برای آن برنامه‌ریزی کند.

اگر «فضای مجازی» را محیط و فضایی در نظر بگیریم که نوجوان در آن زیست می‌کند و هویتی از خود در آن می‌سازد و از جهان و هویت اصلی خود غافل می‌شود، مسلماً تهدیدهای فراوانی در کمین فرایند رشد واقعی و تکاملی او خواهد بود. اما اگر «رسانه مجازی» ابزاری برای پایش رفتار، ارتباط متقابل، نظارت اجتماعی، گفت‌وگوی تربیتی و تبادل اندیشه باشد، مربی می‌تواند آن را مانند دیگر وسایل و ابزارهای آموزشی و تربیتی در اختیار گیرد و از آن در راه پیشبرد اهداف پرورشی خود بهره ببرد.

البته باید توجه داشت، چنین ارتباطی بیشتر در دوره‌هایی از زندگی کارآمدی خواهد داشت که متربی به استقلال نسبی در زندگی رسیده باشد. به‌عبارت‌دیگر، در دوره‌های اول و دوم زندگی و تا پیش از مرحله بلوغ، که مربی نقش قیمومیت و مستقیم دارد و متربی کاملاً وابسته به اوست، برقراری ارتباط مستقیم، اهمیت و لزوم بیشتری دارد، ولی پس از این دوره، زمانی که این نیاز به‌تدریج کمرنگ‌تر شد، امکان تربیت مجازی بیشتر حاصل خواهد شد. در شماره بعدی در این زمینه بیشتر سخن خواهیم گفت.

 

۴۱۰
کلیدواژه (keyword): رشد معلم,تربیت مجازی
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید