عکس رهبر جدید

آموزش گویا

آموزش گویا
گفت و گو با ناصر ذاکری احسان، معلم نابینای همدانی

ناصر ذاکری‌احسان، دبیر نابینای مدرسه نابینایان موسی‌بن‌ جعفر(ع) همدان، متولد 1351 و دارای 28 سال سابقه خدمات ارزشمند در آموزش‌وپرورش است که 14 سال از آن در واحد اداری آموزش‌وپرورش گذشته است. وی دوره کارشناسی و کارشناسی‌ارشد را در رشته روان‌شناسی تربیتی گذرانده است. همسر وی نیز روشندل است و حاصل ازدواجشان دو فرزند دختر می‌باشد. البته یک نوه هم دارند. ذاکری‌احسان از سال 82 به‌عنوان معاون اجرایی وارد مدرسه استثنایی شد و از سال 96 نیز تدریس درس‌هایی چون کار و فناوری، تاریخ، دین و زندگی، آمادگی دفاعی، روان‌شناسی و مدیریت خانواده را آغاز کرد. وی همچنین در بخش کتابخانه گویا و نیز در زمینه آموزش خط بریل فعالیت‌ دارد. جالب‌تر اینکه این معلم روشندل و باانگیزه توانایی عیب‌یابی و تعمیر ماشین تایپ‌ بریل را نیز دارد. او می‌گوید که به‌طور خودجوش و ابتکاری این کار را یاد گرفته است و انجام می‌دهد تا نیاز نباشد ماشین‌ها برای تعمیر به تهران فرستاده شوند و زمان و هزینه اضافی صرف این کار گردد.

از دفتر رشد مدرسه فردا، به سراغ این معلم تأثیرگذار و کارآمد رفتیم تا از تجربه‌های او در زمینه آموزش نابینایان در ایام تعطیلات کرونایی مدارس بشنویم. آنچه در ادامه می‌آید خلاصه گفت‌وگوی ماست.

 

آموزش به گروه دانش‌‌آموزان نابینا چه توجهات خاصی را از سوی شما می‌طلبد؟
کسی که می‌خواهد به بچه‌های نابینا تدریس کند، باید صبر و حوصله بسیار زیادی داشته باشد. بچه‌ها دلتنگ می‌شوند و عصبانیت خاصی دارند که به دلیل مشکل دید است. اولین راهکار معلم چنین دانش‌آموزانی باید این باشد که با رفتار خود برای آن‌ها آرامش و امنیت ایجاد کند. معلمی از دید جامعه، رسالت پیامبری است. به نظر من، ما معلمان دانش‌آموزان نابینا علاوه بر رسالت پیامبری، باید دید پدری هم به دانش‌آموزانمان داشته باشیم. یعنی این شرایط دو رسالت برای ما ایجاد می‌کند؛ هم رسالت پیامبری و هم رسالت پدری. باید با صبر و طمأنینه به حرف‌های بچه‌ها گوش دهیم و در تدریس از مباحث روان‌شناسی کمک بگیریم تا جریان تدریس، برای بچه‌ها فرایندی خوشایند باشد. این طور نباشد که دانش‌آموز دائماً در فضای مدرسه استرس داشته باشد و دلتنگ شود. اکثر بچه‌ها از اقشار کم‌درآمد جامعه هستند و فقر فرهنگی دارند. دانش‌آموزانی که از شهرستان‌های اطراف همدان به مدرسه می‌آیند، مشکل رفت‌و‌آمد نیز دارند. ما به‌عنوان معلم سعی می‌کنیم ضمن درک این بچه‌ها، با آن‌ها همدردی کنیم؛ با شادی‌شان، شاد و با غم آن‌ها غمگین می‌شویم. همه تلاش ما این است که در مدرسه و کلاس محیط خوشایندی فراهم کنیم که برای دانش‌آموزان نابینا جذابیت داشته باشد.

واقعیت این است که سختی آموزش دانش‌آموزان نابینا بیشتر از دانش‌آموزان عادی است و تلاش نابینایان باید چند برابر باشد. من بین سال‌های 75 تا 79 هم‌زمان با کار در اداره، بعدازظهرها در مدرسه معلم پرورشی و دینی بودم. یکی از دانش‌آموزانم که دختری نابینا بود و اکنون دانشجوی دوره دکتری است، در مسابقات پرورشی کشوری رتبه آورده بود. پدرش به اداره آمده بود تا سکه‌ای را که آن دختر برنده شده بود از معاون پرورشی اداره تحویل بگیرد. به من گفت: نمی‌خواهم همکاران بدانند که دخترم نابیناست. من به او گفتم: «خدا کند ذهن افراد معلول نشود؛ این‌که دخترت نابیناست، قسمت و تقدیر بوده و نمی‌توان آن را تغییر داد اما استعداد فرزندت که کور نیست.» پدر آن دانش‌آموز از شنیدن این حرف‌ها بسیار خوشحال شد.

 

در روزهای تعطیلات کرونایی مدارس، آموزش به دانش‌آموزانتان را چگونه دنبال کردید؟
انسان با توجه به هوش سرشاری که خداوند به او داده است، می‌تواند در موقعیت‌های مختلف خلاقانه عمل کند. من سعی کردم در آموزشم به دانش‌آموزان نابینا، خلاقیتی را که دارای بیشترین ثمر و کارایی بود، انتخاب کنم. بعد از تعطیلی مدارس، دغدغه داشتم که چگونه با دانش‌آموزانم ارتباط برقرار کنم و تدریس را ادامه دهم. با توجه به شرایط بچه‌ها گزینه‌های مختلف را در نظر گرفتم.

تنها 20 تا 30 درصد از دانش‌آموزانم تلفن هوشمند داشتند. برای این گروه از دانش‌آموزان، از طریق پیام‌رسان‌ واتس‌اپ فایل صوتی ارسال می‌کردم و تدریس را در گروه کلاسی انجام می‌دادم. در این پیام‌رسان، نرم‌افزار تبدیل متن به گفتار که نابینایان از آن برای کار با گوشی استفاده می‌کنند، عمل می‌کرد و موارد ارسالی برای دانش‌آموزانم خوانده می‌شد.

برای گروهی دیگر از دانش‌آموزانم که به تلفن هوشمند دسترسی نداشتند، تدریس تلفنی انجام دادم. بسته مکالمه تلفنی چندماهه خریدم؛ به‌نوبت با بچه‌ها تماس می‌‌گرفتم و تلفنی برای آن‌ها تدریس می‌کردم. گاهی چند نفر را هم‌زمان روی خط می‌آوردم و به‌صورت کنفرانسی تدریس می‌کردم. هنگام تماس تلفنی از بچه‌ها می‌خواستم صدای مرا روی بلندگو قرار دهند و با استفاده از برنامه ضبط صدای گوشی خود یا یکی از اعضای خانواده و یا با ضبط صوتی قدیمی تدریسم را ضبط کنند تا بتوانند مجدداً به آن گوش دهند. ارزشیابی‌ام نیز به این صورت بود که از قبل، زمان ارزشیابی را اطلاع‌رسانی می‌کردم و با بچه‌ها یکی‌یکی تماس می‌گرفتم. اگر جواب را بلد نبودند، مجدداً آموزش تکمیلی می‌دادم و با در نظر گرفتن برنامه آن‌ها، روزی را برای ارزشیابی مجدد مشخص می‌کردیم.

برای آسان‌سازی کار، سعی می‌کردم زمان و موقعیت آموزش انعطاف‌پذیر باشد و آن را با در نظر گرفتن شرایط بچه‌ها تنظیم می‌کردم. معمولاً آموزش در بعدازظهر یا شب انجام ‌می‌شد. با این روش و با همکاری اولیای دانش‌آموزان توانستم دانش‌آموزانی را نیز که تلاش کمتری داشتند، با گروه همراه کنم؛ تا جایی که این دانش‌آموزان هم به‌تدریج علاقه‌مند شدند و خودشان پیگیر زمان بعدی کلاسشان بودند.

هزینه برقراری ارتباط با این روش‌ها زیاد بود. تقریباً در این مدت 500 هزار تومان برای خرید بسته‌های مکالمات تلفنی و همین‌طور اینترنت هزینه کرده‌ام، اما عیبی ندارد. من تحمل می‌کنم؛ فدای سر دانش‌آموزانم. آن‌ها برایم مهم‌تر هستند. من هیچ‌وقت نگذاشته‌ام که به بچه‌ها سخت بگذرد. در مورد بسته رایگان ویژه معلمان هم دیر متوجه شدم و این بسته به من تعلق نگرفت.

روش سومم هم این بود که محتواهای تدریسم را در گروه کلاس، در برنامه شاد نیز بارگذاری می‌کردم. البته این کار برای دانش‌آموزان نابینا کارایي نداشت.

 

چرا می‌فرمایید برنامه شاد برای نابینایان کارایی نداشت؟ در این مورد چه پیشنهادی دارید؟
زمانی که برنامه شاد راه‌اندازی گردید، کارم مضاعف شد؛ چراکه محتوای برنامه شاد برای نابینایان خوانده نمی‌شود. نرم‌افزارهای صفحه‌خوان در برنامه شاد عمل نمی‌کنند. به همین خاطر، برای مثال زمانی‌که من تدریس تاریخ داشتم، مجبور بودم محتوا را هم در برنامه شاد و هم در سایر پیام‌رسان‌ها ارسال کنم و همین کارم را سنگین‌تر می‌کرد. با واحد فناوری وزارت‌خانه تماس گرفتم و اطلاع دادم که این برنامه برای نابینایان قابل استفاده نیست. همچنین مدت‌ها عذاب کشیدم تا احراز هویت من در شاد انجام شد. من 25 بار کد احراز هویت فرستادم تا تأیید شد. البته هر برنامه‌ای در ابتدای کار نقایصی دارد و تا وقتی به عمل در نیاید، ایرادهای آن معلوم نمی‌شود و نمی‌توانیم در این زمینه از آموزش‌وپرورش خرده بگیریم. طراحی برنامه شاد باید به‌گونه‌ای باشد که صفحه این برنامه و محتواها به‌صورت گویا برای بچه‌های نابینا خوانده شود تا بچه‌ها را به خانواده وابسته نکند. در صورتی که این‌گونه آسان‌سازی شود، نابینا احساس کمبود نمی‌کند.

از طرفی، خوبی برنامه شاد این است که بچه‌ها فقط در گروه کلاس حضور دارند و تمرکز آن‌ها بالاتر خواهد بود. در سایر برنامه‌ها ممکن است حین کلاس حواس بچه‌ها به سایر گروه‌ها پرت شود اما شاد این مشکل را ندارد. البته بچه‌های من در برنامه‌های دیگر هم مشکلی ایجاد نکردند و حواسشان جمع گروه کلاس بود.

برنامه شاد در ظاهر برای بچه‌های نابینا کارایی نداشت اما من برای فعالیت در این برنامه علاوه بر وظیفه سازمانی، هدف دیگری را هم دنبال می‌کردم. می‌خواستم وقتی دانش‌آموز نابینای من در کنار دوستان خود قرار می‌گیرد، کمبودی نداشته باشد. دانش‌آموزان عادی در برنامه شاد بودند و دانش‌آموز من هم گوشی تلفنش را باز می‌کرد و به آن‌ها نشان می‌داد که او هم در برنامه شاد حضور دارد و معلمش برایش محتوا قرار می‌دهد، اما چون فایل‌ها برایش خوانده نمی‌شد، لازم بود از دوستان و خانواده کمک بگیرد. ذهنم به اینجا هم رسید و به این فکر کردم که دانش‌آموزم احساس کوچکی نکند.

کار معلم آسان‌سازی است و من سعی کردم از هر طریقی این کار را انجام دهم. برای آسان‌سازی سه گزینه را به کار بردم و با ارزشیابی و همین‌طور نظرخواهی‌ها متوجه شدم که هر سه روش در جایگاه خود جواب می‌دهد و دانش‌آموزانم هم خرسندند. آن‌ها با نمرات عالی قبول شدند و من نیز از کارکرد خودم رضایت دارم. بچه‌ها دوست داشتند بساط کرونا برچیده شود تا به مدرسه بازگردند؛ دلتنگی‌شان برطرف و فکرشان آزاد شود اما از اینکه می‌توانستند همگام با بچه‌های عادی، کلاس‌هایشان را ادامه دهند، حس خوبی داشتند و خوشحال بودند. ان‌شاءالله این بیماری برای کل بشریت از بین برود اما تا وقتی وجود دارد، باید برای آن برنامه‌ریزی شود.

 

در تدریس حضوری در مدرسه چگونه از فناوری‌های نوین بهره می‌گیرید؟ دانش‌آموزان نابینای شما چه اندازه توانایی کار با این فناوری‌ها را دارند؟
از آنکه من درس کار و فناوری نیز تدریس می‌کنم، تلاش می‌کنم تا بچه‌ها در کار با رایانه مهارت پیدا کنند. لپ‌تاپم را با خودم به کلاس می‌برم و نصب ویندوز، نرم‌افزار آفیس ازجمله ورد و اکسل، نصب برنامه و نحوه کپی سی‌دی و دی‌وی‌دی و کاربرد فلش را به بچه‌ها آموزش می‌دهم. البته این کار برای نابینایان راحت نیست. برای کار با لپ‌تاپ از نرم‌افزارهای متن‌خوان استفاده می‌کنم. 80 درصد کتاب‌های درسی متوسطه اول و دوم به‌صورت فایل صوتی است و مهم است ‌که بچه‌ها بتوانند خودشان این فایل‌ها را روی رایانه باز کنند. سعی کرده‌ام تایپ کردن را هم به آن‌ها آموزش دهم تا کارشان را خودشان انجام دهند و متکی به دیگران نباشند. صفحه‌کلید مخصوص نابینایان هم وجود دارد اما من سعی کرده‌ام کار با صفحه‌کلید معمولی را هم به آن‌ها آموزش دهم تا اگر مثلاً وارد جایی شدند و خواستند با رایانه کار کنند، بتوانند. بچه‌ها جایگاه حروف صفحه‌کلید را در ذهنشان ثبت می‌کنند و تشخیص می‌دهند. اولیای دانش‌آموزی می‌گفت مگر می‌شود نابینا بتواند در برنامه ورد تایپ کند و پرینت بگیرد. گفتم فرزندتان آموزش دیده است. بعد هم فرزندش را صدا کردم تا پشت رایانه بنشیند. متنی را برایش خواندم. او نوشت و پرینت گرفت. مادرش اشک شوق می‌ریخت و دیدن این توانمندی فرزند برایش خوشایند بود.

 

سخن آخر
آرزو دارم بچه‌های نابینا به جایگاهی برسند که اولین تکیه‌گاه آن‌ها خدا و دومین تکیه‌گاهشان توانمندی‌های خودشان باشد. دوست دارم در فرایند آموزش، توانمندی بچه‌های نابینا افزایش یابد. همچنین فناوری‌های روز نیز در اختیارشان قرار گیرد تا خودکفا شوند و برنامه‌هایشان را هم‌سطح بچه‌های عادی جلو ببرند. از شما برای اینکه در مجله‌تان علم و تجربه نابینایان را به جامعه می‌شناسانید، سپاسگزارم. مجلات رشد پنجره‌ای به‌سوی امید است.

 

۶۶۱
کلیدواژه (keyword): رشد مدرسه فردا,گفت و گو
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید