عکس رهبر جدید

میم مثل مسئولیت پذیری

  فایلهای مرتبط
میم مثل مسئولیت پذیری

اولین نشانه‌ای که با دیدن آن احساس می‌کنیم فرزندمان دارد کم‌کم بزرگ می‌شود و می‌توان به تدریج به او استقلال عمل بیشتری داد، مسئولیت‌پذیر شدن است. فرزندی که بدون نیاز به تذکرهای گاه و بی‌گاه کارهای شخصی خود را انجام می‌دهد،‌ خودش اتاقش را مرتب می‌کند، نسبت به خواندن درس‌ها و انجام وظایف تحصیلی از خود پشتکار و پیگیری نشان می‌دهد و تصمیم‌گیری‌های بی‌نقص یا کم نقص دارد، در انتخاب دوستان و مدیریت روابط دوستانه‌اش منطقی تصمیم می‌گیرد، اشتباهاتش را بدون توجیه کردن یا پشت گوش انداختن به گردن می‌گیرد و برای جبران آن‌ها به صورت واقعی عذرخواهی و تلاش می‌کند و... اعتماد والدین خود را جلب می‌کند. در این لحظات است که پدر و مادر احساس می‌کنند فرزندشان «مسئولیت‌پذیر» شده است! اگر کودک یا نوجوانی به این مرحله برسد، مؤثرترین گام را در راه استقلال برداشته و والدین خود را مجاب کرده است تا دیگر مثل گذشته خیلی نگران او نباشند!

 
فوت مسئولیت‌پذیر کردن
مسئولیت‌پذیری، عزت‌ نفس (احساس ارزشمندی درباره خود) را در فرزندان بالا می‌برد؛ زیرا کودک و نوجوانی که مسئولیت‌پذیر است، از سوی اطرافیان درباره خود و رفتارهایش با بازخوردهای مثبت مواجه خواهد شد و همین مطلب به مرور، احساس عزت‌ نفس را در او پرورش داده و مستحکم‌تر می‌سازد.

اما چگونه می‌توان فرزندانی مسئولیت‌پذیر تربیت کرد؟ می‌توان در پاسخی کوتاه به این پرسش مهم گفت: «مسئولیت‌پذیر شدن فرزندان نیازمند مسئولیت‌دهی و سپس پاداش‌‌دهی به آن‌ها است. این کار سبب می‌شود فرزندان مسئولیت‌های سپرده شده را درست انجام دهند یا در برابر شکست‌های احتمالی، اقدام به اصلاح و جبران کنند».

 
چند نکته مهم
• ایجاد حس مسئولیت‌پذیری در کودک و نوجوان به معنای ایجاد احساس بدهکاری افراطی به دیگران و جامعه و شکل‌دهی احساس گناه بی‌مورد در آن‌ها نیست.

مسئولیت‌پذیری به معنای تقلید کورکورانه و بدون حق انتخاب از بزرگ‌ترها نیست؛ بلکه باید خود کودک برای نحوه انجام وظایفش در حد ممکن اختیاراتی داشته باشد تا احساس نکند صرفاً ماشین کوکی بزرگ‌ترهاست.

از قانون توان+۱ برای دادن مسئولیت‌ها به فرزند خود استفاده کنید. این قانون هم به مسئولیت‌پذیر شدن فرزندتان کمک می‌کند و هم حس عزت نفس او را به صورت بسیار مناسبی افزایش می‌دهد. تصور کنید فرزند سه چهار ساله شما برای کمک در محیا کردن سفره، به آشپزخانه می‌آید. شما به او چه می‌دهید که سر سفره ببرد؟ معمولاً والدین می‌گویند: «این قاشق، چنگال، یک لیوان، یک سبد سبزی و ...را ببر». این والدین از قانون معیوب توان-۱ استفاده می‌کنند؛ یعنی کمتر از آنچه توان فرزند است، در این همکاری به او مسئولیت می‌دهند. این باعث می‌شود، فرزند به صورت ناخودآگاه تصور کند ماهیت تکالیف زندگی هم همین است؛ یعنی «توان-۱»، یعنی آسان. از این رو به محض سخت شدن تکلیف، از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کند؛ اما اگر به جای این وسایل به آن‌ها چهار، پنج بشقاب چینی بدهید که وقتی سر سفره می‌برند، دستشان بلرزد، ولی بشقاب‌ها نیفتند؛ یعنی توان+۱. چنین فرزندانی از درون متوجه می‌شوند که این تکلیف سخت است و وقتی که بشقاب‌ها را سر سفره می‌گذارند، فکر می‌کنند قله قاف را فتح کرده‌اند و از درون احساس توانمندی بسیار زیادی می‌کنند. این نحوه مسئولیت‌دهی سبب می‌شود هم عزت‌ نفس (من می‌توانم) در آن‌ها خیلی خوب، مؤثر و درونی رشد کند و هم وقتی که کمی تکالیف زندگی (مثلاً تکالیف مدرسه در مقاطع بالا‌تر تحصیلی) سخت شد، به این راحتی‌ها از زیر بار انجام مسئولیت‌ شانه خالی نکنند.

اشتباه یک بخش جدا نشدنی از ما انسان‌های معمولی است. فرزندان ما نیز همین‌گونه‌اند و هرچند بخواهند طبق انتظارات معقول والدین عمل کنند، اما دچار اشتباهات ریز و درشت خواهند شد. این اشتباهات کلاس سرزنش نیست؛ بلکه کلاس فرصت است برای آموزش مجدد و عمیق‌تر؛ بنابراین با این دید به اشتباهات فرزند خود نگاه کنید تا فشار روانی کمتری را متحمل شوید و در نتیجه بتوانید به جنبه‌های آموزشی اتفاقی که افتاده است، توجه داشته باشید. آنچه در اینجا مهم است، ارائه روشن و واضح دلایل شکست در فضایی محترمانه و همراه با هم‌فکری به فرزندان است. همچنین در صورت ناکارآمد بودن راه نخست برای انجام انتظارات، بررسی راهکارهای ممکن و احتمالاً مؤثر دیگر نیز باید در دستور کار قرار گیرد.

مسئولیتِ مسئولیت‌پذیر کردن فرزند خود را قبول کنید. مسئولیت‌پذیر کردن فرزند نیاز به صبر و حوصله دارد. والدینی که می‌گویند: «مالیات اعصاب! اصلاً خودم انجام می‌دم، این‌طوری راحت‌ترم»؛ در واقع به صورت غیرمستقیم می‌پذیرند که فرزندشان وظایفش را انجام ندهد. البته این کار دو ضرر مهم دارد: الف) به مرور حس تنفر و سردی را در والدین نسبت به فرزند ایجاد می‌کند. این احساس تلنبار می‌شود و می‌تواند در موقعیت‌های غیرقابل پیش‌بینی در قالب چالش‌های شدید والد-کودک خود را نشان دهد. ب) به مرور فرزندان را به فرار از مسئولیت عادت می‌دهد. آن‌ها یاد می‌گیرند باید منابع قدرت را به ستوه بیاورند تا بتوانند از زیر کارها در بروند!

خودتان مسئولیت‌پذیر باشید! والدینی که در منزل به گونه‌ای غیرمسئولانه، از قبول تکالیفی که از نقششان انتظار می‌رود، شانه خالی می‌کنند، در واقع الگوی عملی فرار از مسئولیت‌ برای فرزندان خود هستند. سفارشات دینی ما هم روی این مطلب صحه می‌گذارند که با عمل دیگران را به مسیر خیر دعوت کنید و نه صرفاً زبان.

یکی از دروازه‌های غیرمستقیم و مؤثر برای آموزش مسئولیت‌پذیری به فرزندان، «بازی» است. این روش به خصوص برای فرزندان پیش‌دبستانی مؤثر و کاربردی است و به تناسب موقعیت، برای کودکان ابتدایی نیز قابل اجرا است. مسئولیت جمع کردن اسباب‌بازی‌ها بعد از بازی را در نظر بگیرید. به جای بیان انتظار خود در مرتب کردن اتاق، به کودک خردسالی که انجام این مسئولیت برایش سخت است، بگویید: «الان وقت خونه‌بازیه! هر اسباب‌بازی‌ای باید بره خونه خودش. هر کی بتونه زودتر اسباب‌بازی‌ها رو به خونه‌شون برسونه، برنده است و جایزه داره». بعد از مدتی می‌توان از کودک خواست همین بازی را نه فقط برای لذتش، بلکه برای کمک به مادر انجام دهد؛ چون مادر گرفتار است و الان نمی‌رسد همراه شما بازی کند. بعد از مدتی که کودک به این کار عادت کرد و سنش بالاتر رفت، می‌توان این کار را به عنوان یکی از مسئولیت‌های او معرفی کرد و از او خواست که آن را انجام دهد. از بازی برای القای قدرت تصمیم‌گیری که الفبای مسئولیت‌پذیری است هم می‌توان استفاده کرد. برای مثال می‌توان به کودک گفت: «الان دوست داری در حمام چه بازی کنی؟ یا حالا که می‌خواهیم خاله‌بازی کنیم، دوست داری کدام لباس را بپوشی؟ یا الان که می‌خواهم برایت قصه بخوانم، دوست داری چه قصه‌ای برایت بخوانم؟»

۷۲۹
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید