درسی که با علی (ع) تمرین شد
۱۳۹۹/۰۲/۲۳
برش هایی از زندگانی حضرت زهرا (س) به مناسبت ایام فاطمیه
ثوابی به اندازه موهای بدن
پیامبر(ص) مهمان خانهشان بود. مهمان زودتر از موعد رسید. دختر و دامادش را دید که با هم نشستهاند به پاک کردن عدس. با لبخندی که نشان از خرسندی و خوشحالی بود، گفت: خدا به مردی که در کارِ خانه به همسرش کمک میکند، به اندازه موهایش، ثوابِ عبادت میدهد.
شوخی با مولا
چهره حسن(ع) بیشتر شبیه پدر بود و حسین(ع) شبیه مادر و پدربزرگ. آن روز، بچهها علاوه بر بازیهای سالم و درسهای زندگی، آموزش محبت و خنده حلال هم داشتند. حسن(ع) روی زانوی پدر نشسته بود، حسین(ع) هم در آغوش فاطمه(س). فاطمه(س)، حسین(ع) را نوازش میکرد و لبخندزنان میگفت: «انتَ شبیه باَبی، لَستَ شَبیه بِعَلی»؛ تو شبیه پدرم هستی، نه شبیه پدرت علی(ع). مولا هم شاد از شوخی زهرا(س)، حسن(ع) را نوازش میکرد و از شادی اعضای خانواده، لبخند بر لب داشت.
فاطمه(س) داور باشد
نخستین روزهایی بود که کودکان، تمرینِ نوشتن میکردند. حسن و حسین(علیهما السلام) هر دو، خطی نوشتند و نزد مادر آوردند. میخواستند مادر داوری کند که کدام بهتر است. هر دو خط، زیبا بود. مادر فرمود: نزد پدرتان بروید تا او داوری کند. پدر نیز برای آنکه رنجیدهخاطر نشوند، آنها را نزد جدشان، رسول خدا(ص) فرستاد. جد بزرگوار نیز، کار را به امر الهی واگذار کرد. خداوند گفت: داوری بر عهده فاطمه باشد. فاطمه(س) که تسلیم امر خدا بود، بند گردنبندش را برید و گفت: هر که دانه بیشتری جمع کند، برنده اوست. کودکان هر دو، به یک اندازه دانه آوردند؛ هر دو برنده شدند.
بچهها برایم گفتند
نماز ظهر تمام شده بود. اول، محضر پیامبر(ص) رسید و کسب تکلیف کرد. وقتی پیامبر(ص) اجازه مرخصی داد، راهی خانه شد. از مسجد تا خانه، راهی نبود. مولا(ع) به خانه که رسید، شروع کرد به تعریف کردن و از منبر پرفیض رسول خدا(ص) گفت و از وحیِ تازهای که جبرئیل برای پیامبر(ص) آورده بود. زهرا(س) در میان حرفها، پیش از آنکه مولا سخنی بگوید، مطالب را تأیید و تکمیل میکرد. علی(ع) با شگفتی پرسید: زهرا جان! امروز نماز ظهر، مسجد بودی؟ زهرا(س) که شگفتی و حیرت را در چهره مولا دید، گفت: نه! نماز را در خانه خواندم. بچهها که از نماز برمیگردند، خبر مسجد و سخنان پدرم را که در محضرش آموختهاند، موبهمو برایم بازگو میکنند. احادیثی که شنیدهاند را مرور و حفظ میکنند.
این پاسخ دخترتان است!
بهترین چیز برای زنان را بگویید؟ از مردان و زنان حاضر در مسجد، هیچ کس نتوانست پاسخی شایسته و درست به این پرسش پیامبر(ص) بدهد. علی(ع) پرسش را به خانه آورد و از زهرا(س) نظر خواست؛ بهترین چیز برای زنان آن است که [بیدلیل] در معرض اختلاط با مردان نباشند.
فردا علی(ع) پاسخ را در مسجد به محضر رسول مهربانی عرضه کرد. لبخند رضایت بر لبان نازنین ایشان نقش بست.
• علی جان! چرا دیروز این سخن را نگفتی؟
• این پاسخ دخترتان است.
پیامبر(ص) سرشار از شادمانی شد و گفت: فاطمه، پاره تن من است.
بهترینها برای همسر
بارها پدر را دیده بود؛ هنگامی که موهایش را شانه میزد، وقتی ظاهرش را مرتب میکرد، موهایش را خضاب میکرد، زمانی که مسواک و عطر میزد و انگشتر به دست راست میکرد. آموخته بود خودش را در خانه برای همسر بیاراید. آراستهترین لباس و خوشبوترین عطر را برای همسر استفاده کند. وقتی علی(ع) به خانه میآمد، دستبند و گردنبند را به دست و گردن میآویخت و انگشتر به دست میانداخت. عقیق را دوست میداشت و میگفت: هر کس انگشتری عقیق به دست کند، همواره با خیر روبهرو خواهد بود.
از این منزل به آن منزل
مهمانها که رفتند، علی(ع) عروسش را نگران دید. قلب سلیم و آرام مولا از نگرانی زهرا(س) به تپش افتاد. با آرامی و مهربانی، در حالی که دستهای فاطمهاش را در دست داشت، از او علت را پرسید. اوج معنویت و معرفت، در بلندای کلام عرفانی زهرا(س) پدیدار شد: «نیک به حال و وضع خودم اندیشیدم. با رفتن از خانه پدر و ورود به منزل خودم، پایان عمر و منزلگاه قبر را به یاد آوردم. این سفر، مرا یاد ورود به سرای آخرت انداخت. تو را به خدا، بیا در آغاز زندگی مشترک، امشب را به نماز بایستیم و تا سحر، به عبادت خدا بپردازیم». زهرا انگار داشت حرفهای دل علی را بر لب جاری میکرد. آن شبِ زیبای بندگان خوب خدا، با بندگی و عبادت به سحر رسید.
میرفت، حتی اگر نمیآمدند
منش همیشگی و خصلت ثابتش این بود. همه، این اخلاق او را خوب میشناختند؛ رفت و آمد میکرد؛ حتی با آنهایی که به دیدنشان رفته بود؛ اما به خانهاش نمیآمدند. بیشتر از این، به دلجویی و احوالپرسی بیماران، حساس و پایبند بود. موردی نبود که نرود. تا زنده بود، به ملاقاتشان میرفت و هنگامی که وداع میگفتند، بر سر مزارشان میرفت و برای گذشتگان، خیرات و ثواب آن را به ارواح مؤمنان و مؤمنات هدیه میکرد. امام صادق(ع) در این باره میگوید: مادرم فاطمه(س) بعد از رحلت رسول خدا(ص) روزهای دوشنبه و پنجشنبه به زیارت شهدای اُحد میرفت.
درسی که با علی(ع) تمرین شده بود
با جمعی از زنان مدینه، به گفتوگو مینشست. میآمدند تا از دختر پیامبر، خرد و دانش زندگی بیاموزند. بعد از پرسشها و پاسخهای فراوان، همه سراپا گوش بودند. فاطمه(س) برای آنها درسی میگفت که عمری در خانه، با همسرش تمرین کرده بود: بهترین شما کسی است که در رفتار با مردم، نرمخوتر و مهربانتر باشد و ارزشمندترین شما کسی است که با همسر خود، مهربان و بخشنده باشد.
بیشتر بخوانید: کتاب فاطمه علی است، علی قهرمانی، نشر جمکران.
۲۱۸