عکس رهبر جدید

از بگو مگو تا دعوا: موانع و راهکارهای تحقق حیات طیبه از منظر قرآن

  فایلهای مرتبط
از بگو مگو تا دعوا: موانع و راهکارهای تحقق حیات طیبه از منظر قرآن
در بخش پیش درباره آنچه باعث می‌شود اذن الهی جاری نشود و تبعات این اتفاق حاصل نشود، به موضوع «فشل» پرداختیم. در این بخش به موضوع «تنازع» خواهیم پرداخت. برای یادآوری بهتر موضوع، آیه ۱۵۴ سوره مبارکه آل عمران را در ابتدای مطلب ذکر می‌کنیم: «وَلَقَدْ صَدَقَکمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَعَصَیْتُم مِّن بَعْدِ مَا أَرَاکم مَّا تُحِبُّونَ ...» خداوند وعده خود را به شما (درباره پیروزی بر دشمن در احد به اذن خداوند) تحقق بخشید تا آن هنگام که تنبلی کردید، با یکدیگر به نزاع پرداختید و از فرمان رهبران خود سرپیچی کردید.

نزاع، تنازع
 همان‌طور که گفته شد، تنبلی باعث می‌شود شرایط احراز اذن تحصیل نشود و به‌تبع آن ایمان شکل نگیرد. در نهایت زندگی چند جانبه و الهی حیات طیبه به وجود نیاید. دومین شرط اذن و رسیدن به ایمان و حیات طیبه، اجتناب از نزاع و تفرقه است.در این بحث تلاش می‌کنیم در دو حیطه بحث کاربردی داشته باشیم:
اول: شبکه مفهومی نزاع
دوم: مفهوم مخالف نزاع (این موضوع را در شماره بعد بررسی می‌کنیم.)

 

اول: شبکه مفهومی تنازع
نزاع در لغت به معنی خصومت، مشاجره، دعوا، مخالفت، ستیزه‌گری، کشمکش و جدال آمده است. تنازع یعنی دو یا چند گروه بر سر چیزی یا به دست آوردن چیزی با هم دعوا، مشاجره، پیکار، کشمکش، ستیزه و مخالفت کنند. به نظر می‌رسد نزاع و تنازع می‌تواند از یک سو رقیق شود و تا حد بگو مگو تقلیل یابد و از سوی دیگر تا حد جنگ و قتال غلظت پیدا کند و پیش برود. بنابراین، نباید اهمیت و جایگاه این موضوع را کم انگاشت و از ریشه‌ها و دلایل این اتفاق با سهل‌انگاری و بی‌تفاوتی عبور کرد. با توجه به اهمیت بالای این موضوع، به ریشه‌های نزاع اشاره می‌کنیم.

 

ریشه‌های نزاع
افلاطون منازعه را تلاشی برای به دست آوردن قدرت ثروت و فضیلت در جوامع بر شمرده است و آن را طبیعی می‌داند. ارسطو منازعه را تلاش برای رفع نابرابری و تحقق مساوات در جامعه می‌داند. ابن‌خلدون ریشه منازعه را در کینه‌توزی و انتقام می‌داند و ریشه انتقام و کینه‌توزی را در غیرت، حسد، تفاخر، تجاوز، خشم در راه خدا یا اقدام برای حفظ تاج و تخت می‌داند. ابن‌خلدون از چهار نوع منازعه یاد می‌کند: منازعه بین قبایل همجوار؛ منازعه ملت‌های وحشی؛ منازعه در راه خدا؛ منازعه‌های مقدس و عادلانه. توماس هابز ریشه منازعه را در رقابت ترس و کسب عزت و افتخار می‌داند. کارل مارکس ریشه منازعه را در اقتصاد می‌داند.

از مجموع این نظریات و آرا می‌توان برای منازعه چند دسته علل و عوامل را یادآوری کرد؛ منازعه با ریشه و علل اعتقادی؛ منازعه با ریشه و علل اخلاقی؛ منازعه با علل و عوامل طبیعی و غریزی. در عین حال، می‌توان برای تنازع ریشه‌های فردی و اجتماعی نیز در نظر گرفت، اما به نظر می‌رسد باید برای رسیدن سریع‌تر به محل اصلی بحث، به ریشه‌های مثبت و منفی که در بر گیرنده همه این موارد هستند، اشاره کنیم:

 

ریشه‌های منفی و مذموم تنازع
• نبود ایمان و اطمینان به رزق مقسوم و تقدیر الهی؛
نبود ایمان و اعتقاد به پروردگار توانا، قادر و مالک آسمان‌ها و زمین و دارنده هر آنچه در دنیا و آخرت وجود دارد؛
نبود ایمان به قضا‌های الهی؛
نبود ایمان به عقاب الهی در صورت ظلم و تعدی؛
رذیله اخلاقی کینه؛
رذیله اخلاقی حسد؛
رذیله اخلاقی حرص و آز و طمع؛
رذیله اخلاقی زیاده خواهی؛
کینه‌توزی و انتقام؛
تفاخر و تجاوز؛

 

ریشه‌های ارزشمند و مثبت تنازع
 نابرابری؛  بی عدالتی؛  نارضایتی  شکاف طبقاتی؛  اقدامات پیش‌دستانه و پیشگیرانه؛  کسب منزلت؛  کسب عزت و افتخار ملی؛  احقاق حق؛  نزاع مقدس و الهی؛  نزاع میهن‌دوستانه.

 

تقسیمات منازعه
مخاطب منازعه: ۱. با دوستان؛ ۲. با دشمنان.
در ادبیات دینی، تنازع با دوستان، نزدیکان، هم‌کیشان و هم‌وطنان از ریشه‌های منفی تنازع نشئت می‌گیرند و تنازع با دشمنان خارجی و داخلی از ریشه‌های مثبت تنازع الهام می‌گیرد.

موضوع منازعه: ۱. بر سر دنیا؛ ۲. بر سر آخرت
در ادبیات دینی، نزاع بر سر آنچه به آخرت و حیات ابدی انسان است، مقدس و پسندیده است، اما تنازع بر سر دنیا، اگر با دوستان باشد، مذموم و ناشی از فقر و نبود ایمان است و اگر با دشمنان باشد، جزئی از جهاد و مقدس و پسندیده است؛ به شرطی که دارای شرط حقانیت باشد. تنازع با دشمن، در حالی‌که بر حق نباشیم هم ناپسند و مذموم است.

شکل منازعه: ۱. عادلانه؛ ۲. ظالمانه.
منازعه، در صورتی‌که عادلانه و بر حق باشد، دیگر منازعه محسوب نمی‌شود و در زمره جهاد در راه خدا قرار می‌گیرد و ارزش و مرتبه بلندی خواهد داشت. اما اگر منازعه شکل ظالمانه به خود بگیرد، باید به آن توجه خاص داشت. لذا ما در بحث تنازع به موضوع ظلم وارد می‌شویم؛ مطلبی که باعث می‌شود کشمکش بین انسان‌ها با هر علت و منشأیی حق باشد و یا باطل اعلام شود. در خصوص حق و باطل به طور مفصل و مبسوط به آن می‌پردازیم، اما به طور اجمال می‌توان گفت ملاک حق و باطل بودن منازعه، ظالمانه یا عادلانه بودن آن است.

 

ظلم
 عمل بر دو گونه است؛ عملی که بر مدار حق باشد و عملی که در دایره باطل قرار گیرد. عملی که از جایگاه حق خارج شود ظلم است. ظلم به معنای تاریکی و سیاهی نیز آمده است که در آن حق پنهان و از دید خارج می‌شود. در نهایت می‌توان گفت، وضع شیء در غیر موضع آن معنای مناسبی برای ظلم محسوب می‌شود.

 

اقسام ظلم
تقسیمات متداول و رایج ظلم از این قرارند:
 ۱. ظلم به خداوند متعال، با نادیده گرفتن دستورات و فرمان‌های پروردگار
۲. ظلم به دیگران که شامل دوستان، دشمنان و همه موجودات جهان هستی می‌شود.
۳. ظلم به خود که خروج از طریق هدایت و از بین بردن فرصت زندگی و به گمراهی و آتش رفتن انسان است.

 

ظلم در قرآن
قرآن آیات فراوانی را به ظلم اختصاص داده است. در این آیات جنبه‌های مختلف ظلم و تبعات آن یاد شده‌اند. که به برخی از آن‌ها می‌پردازیم:

پروردگار عالم خود را از هر ظلمی مبرا می‌داند:
وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَى کلُّ نَفْسٍ بِمَا کسَبَتْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ. (جاثیئ/ ۲۲)؛
وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا (نساء/ ۴۹)؛
وَلَا یُظْلَمُونَ نَقِیرًا (نساء/ ۱۲۴)؛
وَلَا یُظْلَمُونَ شَیْئًا (مریم/۶۰)؛

افترا و کذب به پروردگار بالاترین ظلم است:
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کذِبًا أَوْ کذَّبَ بِآیَاتِهِ (أنعام/ ۲۱).
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کذِبًا أَوْ کذَّبَ بِآیَاتِهِ (أعراف/ ۳۷).
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کذِبًا أَوْ کذَّبَ بِآیَاتِهِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ (یونس/ ۱۷).
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کذِبًا أُولَئِک یُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ (هود/ ۱۸).
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کذِبًا أَوْ کذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُ (عنکبوت/ ۶۸).

ظالم هدایت نمی‌شود:
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کذِبًا أَوْ کذَّبَ بِآیَاتِهِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (أنعام/ ۲۱)

کتمان حق و اعراض از یاد خدا ظلم بزرگ است.

جهل، ظلم بزرگ نفسانی است و انسان جاهل با نادانی خود زمینه را برای تباهی خود فراهم می‌سازد.

قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّئً وَکشَفَتْ عَن سَاقَیْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِیرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (نمل/ ۴۴).

اقرار به ظلم به خود مقدمه اسلام آوردن و هدایت است:

قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (قصص/ ۱۶).

ممانعت از یاد خدا ظلم بزرگ محسوب می‌شود:
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ : (کهف/ ۵۷).
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَاللَّهِ أَن یُذْکرَ فِیهَا اسْمُهُ وَسَعَی فِی خَرَابِهَا (بقره/ ۱۱۴).

ظالم از یاری و نصرت الهی محروم است و هیچ امداد و یاری نصیب او نمی‌شود:

وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّه وَاحِدَه وَلَکن یُدْخِلُ مَن یَشَاءُ فِی رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمُونَ مَا لَهُم مِّن وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ (شوری/ ۸).

خداوند ظالمان را در دنیا و آخرت عذاب خواهد کرد:

إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَیَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولَئِک لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیم (شوری/ ۴۲).

ولایت کافران نشانه ظلم است و حتماً رستگاری در آن نخواهد بود:
یَا أَیُّهَاالَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَکمْ وَإِخْوَانَکمْ أَوْلِیَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکفْرَ عَلَى‌الْإِیمَانِ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکمْ فَأُولَئِک هُمُ‌الظَّالِمُونَ. (توبه/ ۲۳).

ظالم طغیانگر هم هست:    
وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى (نجم/ ۵۲).

خداوند حتماً مراقب ظالمان است و آنان را به حال خود وا نمی‌گذارد: وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصَارُ (ابراهیم/ ۴۲).

به این ترتیب ظلم می‌تواند در یک جامعه به حذف ایمان بینجامد و تبعات فراوان ناشی از نداشتن ایمان و نرسیدن به حیات طیبه را در جامعه گسترش دهد. متأسفانه اقسام ظلم در جامعه ‌اسلامی در حال گسترش است و سکوت در برابر ظالم نیز که مشوق ظلم و شریک در تبعات آن شناخته نمی‌شود.

در این خصوص، نکاتی آموزشی و تربیتی را که مربیان و معلمان به آن باید توجه کنند، ذکر می‌کنیم:

۱. میل به تعدی و ظلم در کودکان و نوجوانان با شیطنت و بازی‌های کودکانه ترکیب می‌شود. مربیان مدرسه‌ها باید با تمام تلاش خود این موارد را از هم تمیز دهند و از شیوع بیماری ظلم و تعدی در بین کودکان دوره‌های گوناگون تحصیلی، اعم از پیش‌دبستانی تا دبیرستان، جلوگیری کنند. شیوع ظلم در جامعه باعث می‌شود ظالم‌های کوچک و معصوم به ظالم‌های بزرگ گنهکار تبدیل شوند، از ظلم لذت ببرند، به آن عادت کنند و آن را حق خود بدانند. در این شرایط مظلوم‌هایی شکل می‌گیرند که یا خودشان به کسانی که می‌توانند ظلم می‌کنند و یا اینکه انسان‌هایی بی‌خاصیت و سر بار جامعه را شکل می‌دهند.

۲. مربیان و والدین باید مراقب باشند رفتار‌های الزام‌آور آنان برای دانش‌آموزان به تعدی و ظلم تعبیر نشود، زیرا این اتفاق عامل شیوع ویروس ظلم از ناحیه الگو‌های مؤثر دانش‌آموزان می‌شود و شدت این شیوع بسیار فراوان‌تر از موارد دیگر است. برای رفع این شبهه‌ها برای کودکان، رفتار‌های الزام‌آور خود را با منطق و استدلال کودک فهم به آنان تفهیم کنیم و از صرف وقت لازم برای این موضوع کوتاهی نکنیم.

۳. مربیان باید در خصوص برخورد با رفتار مظلومانه و تعدی پذیرانه دانش‌آموزان به اندازه رفتار ظالمانه و تعدی‌گرانه آنان واکنش نشان دهند.

۴. مربیان در خصوص تبیین موارد رفتار تعدی‌گرایانه و ظالمانه کودکان از معیار‌های کودکانه و قابل‌فهم استفاده کنند.

۵. از آنجا که بیشتر رفتار‌های متعدیانه در ارتباط روزانه و در مدرسه بچه‌ها شکل می‌گیرد، داشتن آیین‌نامه ارتباط مربی با دانش‌آموز و دانش‌آموزان با یکدیگر، بسیار راهگشاست و بستر بسیاری از رفتار‌های ناشایست را به‌صورت ساختاری و سازمان‌یافته از بین می‌برد.

۶. رفتار‌های حاوی درخواست، خواهش، قرض، امتناع، امانت گرفتن و امانت دادن برای ایجاد مهارت مدیریت بحران‌های جزئی و تعمیم آن به بحران‌های بزرگ‌تر تمرین شود.

۷. رفتار‌های حاوی مقاومت کف نفس، مخالفت با لذت، مخالفت با دوست‌داشتنی‌های مجاز به‌طور موقت، و تأخیر در استفاده از دوست‌داشتنی‌های مجاز تمرین شود.

۸. مشاهده و برآورد تبعات اعمال ما برای شبیه‌سازی رفتار دنیا نسبت به آخرت تمرین و بازی شود. ایجاد مهارت برآورد تبعات احتمالی و چند لایه رفتار‌های مناسب و نامناسب کودکان؛ یکی از مهم‌ترین مهارت‌هایی است که سلامت زندگی آینده فرزندان را تأمین می‌کند.

۹. آموزش و تمرین رفتار‌های مقابله با ظلم و تعدی دیگران برای متوقف کردن رفتار‌های ظالمانه کودکان با یکدیگر و واکنش هوشمندانه به آزار و اذیت‌های معمولی دانش‌آموزان با یکدیگر لازم است.

۱۰. الگوی ارزشی احتمالی کودکانی که قدرت بدنی رتبه اصلی ارزش‌گذاری آن‌ها شده است، تغییر یابد. اگر این الگوی ارزشی در مدرسه نیز وجود دارد، باید به سرعت اصلاح شود. لازم به ذکر است، این الگوی ارزشی با تحسین بی‌رویه، قدرت بدنی، سکوت در برابر رفتار‌های قلدر مآبانه و ایجاد کلونی‌هایی که افراد ضعیف اطراف فرد قوی تشکیل می‌دهند، رشد پیدا می‌کند.

در نهایت می‌توان گفت، روح غالب بر منازعه، ظلم است که مصداق‌ها و تبعات آن در آیات قرآن بیان شده‌اند. اهمیت موضوع منازعه و ظلم بسیار بیشتر از آن است که در این مقوله به آن پرداخته شد. به‌طور اجمالی باید گفت بلای بزرگ دوران ما گسترش مصداق‌های متنوع و متعدد ظلم است که متأسفانه در جامعه ما هر روز شاهد گونه‌های مختلف آن هستیم. بستن راه دیگران، تضییع حقوق دیگران، آلوده کردن فضا و محیط‌زیست، سیگار کشیدن در اماکن عمومی، پارک خودرو در جلوی منازل، گران‌فروشی‌های فرصت‌طلبانه و موارد فراوان و متعدد آن در جامعه، همچنان در حال رشد است. بدون تردید آغاز اصلاح و ترمیم این معضل عظیم دوران معاصر از مدرسه است و مربیان و معلمان در این خصوص نقش حیاتی دارند. جامعه‌ای که منازعه را مدیریت نکند، باعث می‌شود انبوهی از مردم به خاطر ظلم دوزخی شوند و عده‌ای فراوان‌تر، به خاطر سکوت در برابر این ظلم، به سرنوشت خسارت دنیا و آخرت دچار شوند.

در قسمت بعد درباره مفهوم مخالف تنازع صحبت خواهیم کرد.
ان‌شاء‌الله

 

موانع و راهکارهای تحقق حیات طیبه از منظر قرآن

 

 

۴۳۵۵
کلیدواژه (keyword): مقاله
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید