عکس رهبر جدید

آفت تنبلی: موانع و راهکارهای تحقق حیات طیبه از منظر قرآن

  فایلهای مرتبط
آفت تنبلی: موانع و راهکارهای تحقق حیات طیبه از منظر قرآن
در بخش گذشته درباره معنای ایمان، ضرورت بحث ایمان، نشانه‌های ایمان، متعلقات ایمان، دلایل خروج از ایمان و ورود با کفر و حاصل بی‌ایمانی مطالبی بیان شد. در این بخش تلاش می‌کنیم براساس روایت و آیات کریمه قرآن، چگونگی ورود به عرصه ایمان را بررسی کنیم. بی‌تردید ایمان ماهیتی آسمانی دارد که برای ورود به آن باید از خداوند متعال کمک گرفت. بدون اذن پروردگار این ورود غیرممکن خواهد بود.

شرایط و ضوابط ایمان
کلمه ایمان در آیات متعدد قرآن کریم آمده است. در بسیاری از این آیات درباره متعلقات ایمان و بایدها و نبایدها و نتایج و ثمرات آن صحبت شده است. اما در آیه ۱۰۰ از سوره مبارکه یونس نگاه خاصی به بحث ایمان شده است که می‌توان محل ورود مناسبی برای فهم بهتر این کلمه باشد. این آیه می‌تواند پایه مهم و اساسی برای ارائه مناسب و فراگیر بحث ایمان باشد.

«وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللهِ وَیَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ» «سوره یونس آیه ۱۰۰»: اما (هیچ‌کس نمی‌تواند ایمان بیاورد، جز به فرمان خدا (و توفیق و یاری و هدایت او)! و او پلیدی (کفر و گناه) را بر کسانی قرار می‌دهد که نمی‌اندیشند.

عبارت این آیه بسیار محکم و به‌طور دقیق، یک مطلب مهم و خدشه‌ناپذیر دین اسلام را بیان می‌کند: هیچ کس نمی‌تواند ایمان بیاورد، مگر به اذن خداوند متعال. اگر این آیه در همین‌جا ختم می‌شد، نگرانی وجود جبر در ایمان به وجود می‌آمد. یعنی اگر کسی ایمان نمی‌آورد، به خاطر نداشتن اذن از طرف خداوند است و لذا مقصر نیست و لذا داشتن یا نداشتن ایمان ارزش محسوب نمی‌شود و مستوجب پاداش و عقاب نیست اما قسمت دوم آیه این مسئله را منتفی می‌کند، زیرا خداوند پلیدی را برای کسانی قرار داد که عقل ندارند. اگر این آیه را از آخر به اول بخوانیم، محتوای آیه بهتر فهمیده می‌شود: اگر عقل نداشته باشیم، پلید می‌شویم و به اذن خدا هرگز ایمان نمی‌آوریم. به‌عبارت دیگر، اگر عاقل باشیم، پاک می‌شویم و به اذن خدا ایمان خواهیم آورد. چنین است که این آیه می‌تواند رازگشای فهم انبوهی از آیات قرآن مجید باشد. مطالبی که از این آیه می‌توان متوجه شد، به این شرح هستند:

۱. ایمان متوقف بر اذن خداوند متعال است.

۲. پلیدی و ناپاکی مفهومی در برابر ایمان است و مانع ایمان آوردن انسان‌ها خواهد بود.

۳. رابطه پاکی و عقل رابطه‌ای کاملاً برقرار و متناظر است.

۴. پلیدی باعث بی‌عقلی خواهد شد.

به‌طور خلاصه می‌توان گفت، ایمان آوردن انسان متوقف بر چند موضوع است: اول اذن، دوم پاکی و سوم عقل. ما در این بحث تلاش می‌کنیم هر کدام از این موضوعات را به‌طور مستقل بررسی کنیم.

 

اذن
در نگاه اول، اذن به معنای اجازه و مجوز فرمان است. برای پی‌ بردن بهتر به معنی کلمه اذن، به قرآن مراجعه می‌کنیم. در آیات کریمه قرآن هفتاد و یک بار کلمه اذن آمده است. این کلمه در موارد متعددی به‌کار برده شده است:

۱. به سود و ضرر رسیدن به مؤمنان متوقف بر اذن خداست.

وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ: (مجادله/ ۱۰).

۲. پیروزی در جنگ با وجود تعداد کم، متوقف بر اذن خداست.
کَم مِّن فِئَئٍ قَلِیلَئٍ غَلَبَتْ فِئَئً کَثِیرَئً بِإِذْنِ اللهِ وَاللهُ مَعَ الصَّابِرِینَ (بقره/ ۲۴۹).
فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللهِ (بقره/ ۲۵۱).
وَإِن یَکُن مِّنکُمْ أَلْفٌ یَغْلِبُواْ أَلْفَیْنِ بِإِذْنِ اللهِ وَاللهُ مَعَ الصَّابِرِینَ (انفال/ ۶۶).
 

۳. خلق متعارف و غیرمتعارف به اذن خداست.
أَخْلُقُ لَکُم مِّنَ الطِّینِ کَهَیْئَئِ الطَّیْرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللهِ (آل عمران/ ۴۹).


۴. شفای بیماران به اذن خداست.
وَأُبْرِئُ الأکْمَهَ والأَبْرَصَ (آل عمران/ ۴۹).
 

۵. زنده شدن مردگان به اذن خداست.
وَأُحْیِی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللهِ (آل عمران/ ۴۹).


۶. میراندن زندگان به دستور و اجازه خداست.
وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ الله (آل عمران/ ۱۴۵).
 

۷. معجزات مختلف پیامبران به اذن و اجازه خداست.
وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَن یَأْتِیَ بِآیَه إِلاَّ بِإِذْنِ اللهِ (رعد/ ۳۸).
وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ (سبا/ ۱۲).
وَمَا کَانَ لَنَا أَن نَّأْتِیَکُم بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللهِ (ابراهیم/ ۱۱).
 

۸. شفاعت به اذن و فرمان خداست.
لَا تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن یَأْذَنَ اللَّهُ (نجم/ ۲۶).
یَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَئُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا (طه/ ۱۰۹).
مَا مِن شَفِیعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ (یونس/ ۳).


۹. رسیدن مصیبت به انسان‌ها به فرمان و اجازه خداست.
مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَئٍ إِلَّا بِإِذْنِ (تغابن/ ۱۱).
 

۱۰. رفتارهای چندگانه انسان‌ها هم منوط به اذن خداست.
فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ (فاطر/ ۳۲).
 

۱۱. برگزیدگی و انتخاب پیامبران، امامان و اهل بیت معصوم هم به اذن خداست.
فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ (نور/ ۳۶).
فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللهِ (بقره/ ۹۷).


۱۲. تقدیر و قطعی شدن همه امور به اذن خداست.
تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَئُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ (قدر/ ۴).


۱۳. فرمان و اجازه جهاد و قتال به اذن خداست.
أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ (حج/ ۳۹).
 

۱۴. اجرای قوانین طبیعی در جهان آفرینش به اذن پروردگار است.
أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی الْأَرْضِ وَالْفُلْکَ تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَیُمْسِکُ السَّمَاء أَن تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ (حج/ ۶۵).
 

۱۵. هدایت به اذن و فرمان خداست.
کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ (ابراهیم/ ۱).
یَهْدِی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (مائده/ ۱۶).
 

۱۶. حرمت و حلیت به اذن و اجازه خداوند متعال است.
فَجَعَلْتُم مِّنْهُ حَرَامًا وَحَلاَلًا قُلْ آللّهُ أَذِنَ لَکُمْ (یونس/ ۵۹).

در کل، از این آیات می‌توان فهمید هر اقدام عملی در آفرینش، متوقف بر اذن خداوند است. در اینجا این سؤال پیش می‌آید که اگر چنین است، پس حوزه اختیار انسان در کجاست؟ در این‌صورت، انسان مجبور، مستوجب پاداش و عقاب است یا خیر؟ هر چند این موضوع احتیاج به بحث‌های فراوان کلامی دارد، اما به‌طور کوتاه باید به آن پاسخ داد. اگر اعمالی که ما انجام می‌دهیم فرمان و اجازه و شرایط احراز اذن الهی را دارا باشد، آن عمل درست، حلال و ثواب است و در غیر این ‌صورت حرام، گناه و دور‌کننده از رحمت خداوند است.

سؤال مهم دیگر این است که اگر اذن الهی مجوز و فرمان همه امور مادی و معنوی انسان‌هاست، خود این اذن متوقف بر چیزی است یا خیر؟ برای پاسخ بهتر به این سؤال باید دو حادثه تاریخی مربوط به صدر اسلام را مرور کنیم:

اولین تجربه جنگ مسلمانان جنگ نابرابر بدر است. در این جنگ، با وجود کثرت و غلبه کمی و کیفی مشرکان قریش، در جنگ، مسلمانان پیروز شدند. در این جنگ، به اذن پروردگار و با امداد الهی و حضور فرشتگان به نص صریح آیه ۱۲۵ سوره آل‌ عمران‌ «یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُم بِخَمْسَئِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِکَه مُسَوِّمِینَ» خداوند شما را به پنج‌هزار نفر از فرشتگان، که نشانه‌هایی با خود دارند، مدد خواهد داد) آمده است، فرشتگان الهی در جنگ حاضر شدند و سپاه اسلام را یاری دادند و جنگ با پیروزی مسلمین خاتمه یافت.

سال بعد، جنگ احد تجربه جدیدی برای مسلمانان بود. مسلمانان در ابتدا به پیروزی رسیدند، اما به خاطر بی‌توجهی بعضی از مسلمین و باز شدن راه غافلگیری آنان، جنگ با تلفات زیادی از مسلمانان و شهادت برخی از ستون‌های حامی پیامبر مانند حضرت حمزه سیدالشهدا به پایان رسید. منافقان در مدینه این اتفاق را نشانه‌ای بر تزلزل ایده و اندیشه پیامبر دانستند و می‌خواستند از این موضوع برای شکست اعتقادی اسلام هم استفاده کنند. در این شرایط، آیه ۱۵۲ سوره آل عمران: «وَلَقَدْ صَدَقَکُمُ اللهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِی الأَمْرِ وَعَصَیْتُم مِّن بَعْدِ مَا أَرَاکُم مَّا تُحِبُّونَ» خداوند وعده خود را به شما (درباره پیروزی بر دشمن در احد)، تحقق بخشید (و این پیروزی ادامه داشت) تا اینکه سست شدید و (بر سر رها کردن سنگرها) در کار خود به نزاع پرداختید و از امر و فرمان ولی خود سرپیچی کردید). این آیه فصل مهم و جدیدی را در حوزه معارف دینی می‌گشاید. این آیه تأکید می‌کند وعده پیروزی خداوند قطعی است، اما این اذن و فرمان و مجوز الهی با سه شرط بنیادین همراه است:

این سه شرط مهم مقدمه جاری شدن اذن الهی و بعد از آن راهگشای بحث ایمان و در نهایت رسیدن به حیات طیبه و تبعات شگفت‌انگیز و همه‌جانبه آن است. تمام مربیان و معلمان و تمام کسانی که در حوزه تعلیم‌وتربیت، امر به معروف و نهی از منکر و تبلیغ دین کار می‌کنند، باید بر ساختار و محتوای این آیه تسلط کامل پیدا کنند و به‌عنوان شاه‌کلید تربیت دینی به آن بنگرند.

 

موانع جاری شدن اذن پروردگار
قرآن کریم سه نکته مهم را باعث صادر نشدن فرمان، مجوز و اذن الهی، می‌داند: اول تنبلی، سستی و رخوت در کار، دوم نزاع و درگیری‌های داخلی، و سوم عصیان و نافرمانی از دستورات رهبر، امام و ولی.

ما اکنون در میانه راه موضوع ایمان هستیم. لازم است این موضوع را کمی عمیق‌تر بررسی کنیم. لذا به دنبال این سه کلمه باز هم در آیات قرآن جست‌وجو می‌کنیم تا منظومه حیات طیبه به کمال بهتر دست پیدا کند.

 

فشلتم
«فشل» کار بی‌سرانجام ناکامل سرسری و ناتمام است. به‌طور خلاصه می‌توان گفت، روح حاکم بر معنای فشل، نقص و کاستی نابهنگام، بی‌دقتی، سهل‌انگاری در عمل و فعال است که علت آن موارد متعددی است که به آن‌ها اشاره می‌کنیم. در ابتدا به نظر می‌رسد تنبلی وزن زیادی در تعیین سرنوشت زندگی پاک ندارد، اما آیات قرآن درباره تنبلی به نکات مهمی اشاره دارند:

۱. تنبلی باعث از بین رفتن معنویت و شوکت می‌شود: وَأَطِیعُواْ اللهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ (انفال/ ۴۶).

معنای کلمه فشلتم تنبلی، سستی و تسامح و سهل‌انگاری در کار است. با نگاه عمیق‌تر به این کلمه می‌توان ابعاد آن را بهتر بررسی کرد. در صورت وجود نقص در عمل، آن عمل مشمول مصداق فشلتم می‌شود. برای هر عملی امکان هشت نقص ظاهری وجود دارد که شامل موارد زیر می‌شود:

۱. زمان و اختلال در تقدیم و تأخیر و کندی انجام عمل؛

۲. برآورد غلط از اصل و فرع بودن عمل تفریع اصول و برعکس آن؛

۳. کمیت و مقدار عمل (اتمام)؛

۴. کیفیت و مرغوبیت دقت و کامل بودن عمل (اتقان)؛

۵. برآورد غلط و تبعات‌سنجی اشتباه یحسبون؛

۶. برآورد و عمق سنجی اشتباه یحسبون؛

۷. برآورد غلط از بهنگامی یا نابهنگامی عمل؛

۸. برآورد غلط از بزرگی یا کوچکی عمل؛

این موارد هشتگانه هر کدام می‌تواند به‌تنهایی یا با پیوستن به موارد دیگر، باعث سستی، ضعف و بازگشت از تصمیم اولیه شود.

 

ریشه‌های تنبلی
برای تنبلی و هر آنچه در زیر معنای فشلتم می‌گنجد، می‌توان ریشه‌های زیر را تصور کرد:

۱. تنبلی با ریشه ناتوانی جسمی و مادی برای درک وضعیت و فهم اهمیت و اولویت. درمان این تنبلی با اصلاح غذا از حیث تناسب و تطابق با طبع‌های‌ مختلف قابل برطرف کردن است.

۲. وجود شک و تردید در صحت و سقم عمل. باورهای سست باعث می‌شود اعمال انسان‌ها استحکام لازم را نداشته باشد.

۳. ناپاکی غذا و خوراک. پاکی معنوی غذا عامل مهم تبدیل شدن آن به حرکت و تلاش و دوری از سستی و رخوت است.

۴. برآورد غلط از اهمیت و اولویت و ضرورت انجام اعمال.

۵. عدم انجام پیش‌نیازهای عمل. برای هر عملی باید مجموعه‌ای از اعمال انجام شود. به‌طور مثال، برای انجام اعمالی که تاکنون نتوانسته‌ایم انجام دهیم، باید سلسله‌ای از اعمال مقدماتی را انجام دهیم تا در نهایت بتوانیم آن عمل را با قدرت و استحکام انجام دهیم.

۶. نداشتن توفیق الهی و سلب بهره معنوی انجام یک عمل؛ مانند سستی در برخاستن برای نماز شب و یا کارهایی که برای انجام آن به همت و مجاهده خاص نیاز است.

۷. ریشه تنبلی آرزوهای دست‌نیافتنی و غیرقابل دسترس و نامتناسب با توان، امکانات و استطاعت فرد است.

 

ابر شروع‌کننده‌های اصلی
برای هر اقدام و عمل درست و پاک پیش‌نیازهایی لازم است. اما برخی از اعمال هستند که برای انجام آن‌ها نیاز به هیچ عمل دیگری نیست. درواقع این اعمال شروع‌کننده‌‌های مهم حیات بشری محسوب می‌شوند و در صورتی‌که آ‌ن‌ها را انجام دهیم، موفق به انجام اقدامات بعدی می‌شویم. این مجموعه را به تفصیل توضیح خواهیم داد.

نکته مهم در موضوع تنبلی و سستی، معنای مخالف آن است. مترادف تنبلی، تن‌آسایی، سستی، مسامحه کاری، بی‌دقتی و کم‌توجهی است، و ضد و مخالف آن جدیت، پرتلاشی، پرکاری، فعال‌ بودن، سعی و سخت‌کوشی است. در زبان و بیان قرآن، این عبارت با کلماتی مانند «جهاد، سارعوا و سابقوا» قابل بررسی است.

 

جهاد ضد تنبلی
مصداق‌های جهاد در قرآن کریم به این شرح است:

۱. جهاد نظامی:

محاربه و قتال با دشمنان که با شرایط و ضوابط خاص صورت می‌گیرد.
وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللهِ (انفال/ ۷۴).
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللهِ (انفال/ ۷۲).
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللهِ (بقره/ ۲۱۸).

 

۲. جهاد سیاسی:

تبعیت و اطاعت نکردن از دشمن
فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا: بنابراین از کافران اطاعت مکن، و به‌وسیله عدم اطاعت از کافران با آنان جهاد بزرگی بنما (فرقان/ ۵۲).

 

۳. جهاد اقتصادی:

از مال گذشتن و انفاق و دستگیری از مسلمانان؛ در قرآن آیات زیادی به این معنا پرداخته‌اند:
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ (انفال/ ۷۲).
الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللهِ بِأَمْوَالِهِمْ (توبه/ ۲۰).
انْفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِکُمْ (توبه/ ۴۱).
تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ (صف/ ۱۱).

 

۴. جهاد اعتقادی:

وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ... فَأَقِیمُوا الصَّلَائَ وَآتُوا الزَّکَائَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَی وَنِعْمَ النَّصِیرُ (حج/ ۷۸).

 

شتاب در خیر، ضد تنبلی
در بیان قرآنی شتاب و سرعت گرفتن در سه مورد آمده است:

• وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ (آل عمران/ ۱۱۴)؛

یُسَارِعُونَ فِی الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ (مائده/ ۶۲)؛

یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ (مائده/ ۴۱).

 

در این آیات نکات مهمی وجود دارند که برای استفاده عملی از این بحث و ایجاد شبکه مفهومی بسیار مفید است:

۱. آنچه باعث سرعت گرفتن در شر و پلیدی و بدی است، خوردن مال حرام است: وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ (مائده/ ۶۲).

۲. ایمان به خدا و روز جزا، امر به معروف و نهی از منکر از مقدمات سرعت در خیر است: یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ (آل عمران/ ۱۱۴).

۳. امراض قلبی مانند اعتماد نداشتن به خدا و ترسیدن از حوادثی که در آینده محتمل است، باعث سرعت گرفتن در کفر و بدی می‌شود: نَخْشَی أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَئٌ (مائده/ ۵۲).

۴. دعا و درخواست از خداوند عامل مهم سرعت گرفتن در خیرات است: وَیَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا (انبیا/ ۹۰).

 

سبقت در خیر، ضد تنبلی
عبارت «سابقوا» در قرآن چنین آمده است: وَلِکُلٍّ وِجْهَئٌ هُوَ مُوَلِّیهَا فَاسْتَبِقُواْ الْخَیْرَاتِ (بقره/ ۱۴۸): هر طایفه‌ای قبله‌ای دارد که خداوند آن را تعیین کرده است. (بنابراین، زیاد درباره قبله گفت‌وگو نکنید! و به جای آن) در نیکی‌ها و اعمال خیر بر یکدیگر سبقت جویید!

 

فعل و عمل، ضدتنبلی
کلمه فعل یکی از پر تعدادترین کلمات قرآن است. این فراوانی استفاده از کلمه فعل و مشتقات آن مؤید اهمیت اقدام و عمل است که در بحث عمل صالح به‌طور مستقل درباره آن صحبت می‌کنیم.

در بخش بعد درباره دو رکن دیگر اذن صحبت می‌کنیم که عبارت‌اند از نفی نزاع و نفی نافرمانی.


۲۸۹۸
کلیدواژه (keyword): مقاله
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید