عکس رهبر جدید

ارزیابی دانشجو معلمان از سرفصل های رشته آموزش شیمی

  فایلهای مرتبط
ارزیابی دانشجو معلمان از سرفصل های رشته آموزش شیمی
بازخورد یک رویکرد

اشاره
حدود سه دهه از حرکت بزرگ ایجاد تغییر در نظام آموزشی کشور می‌گذرد. برنامه‌ریزان در عرصه آموزش، نیک می‌دانستند که تحقق سیاست‌های کلی در این زمینه را باید در دو مسیر دنبال کنند؛ نخست، تغییر در محتوای کتاب‌های درسی که ابزار اولیه در آموزش به شمار می‌روند و دیگری، آموزش نیروی انسانی کارآمد. برگزاری دوره‌های ضمن‌خدمت برای معلمان در سراسر کشور در نخستین گام، پس از معرفی کتاب‌های درسی جدید به جامعه آموزشی، اقدامی در همین زمینه بود اما کارشناسان به این اقدام بسنده نکردند و در حرکتی بنیادی، درصدد تغییر در برنامه‌های آموزشی و مواد درسی دانشگاهی برآمدند تا زمینه برای تربیت معلمانی سرآمد و شایسته از دید علمی، اخلاقی و حرفه‌ای فراهم شود. در این راستا رشته کارشناسی آموزش شیمی به جای دبیری شیمی تعریف شد و سرفصل‌های آن با مشارکت اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها و صاحب‌نظران عرصه آموزش، چنان تنظیم شد که به‌عنوان برنامه‌ای درسی بر پایه تربیت نیروی انسانی شایسته و حرفه‌مدار، مورد تأیید باشد. این برنامه در مهرماه ۱۳۹۶ تصویب و برای اجرا به دانشگاه فرهنگیان ابلاغ شد.
جهت بررسی میزان اثرگذاری این اقدام، با شماری از دانشجومعلمان رشته آموزش شیمی، در دو پردیس خواهران و برادران دانشگاه فرهنگیان اصفهان، به گفت‌وگو نشستیم و دیدگاه‌های آنان را درباره چالش‌های برنامه آموزشی شایسته‌مدار جویا شدیم.

 

 

چرا تحصیل در رشته آموزش شیمی را انتخاب کرده‌اید؟
کریمی‌زاده:
انتخاب من بعد از پزشکی، دندان‌پزشکی و داروسازی، رشته‌های دانشگاه فرهنگیان بود. وقتی در آن رشته‌ها پذیرفته نشدم رشته آموزش شیمی را انتخاب کردم.

محمودزاده: من هم، چون در رشته پزشکی پذیرفته نشدم، تصمیم گرفتم رشته‌های دانشگاه فرهنگیان را انتخاب کنم. رشته آموزش شیمی را هم به این دلیل انتخاب کردم که در استان ما تنها برای رشته آموزش شیمی و آموزش ابتدایی اعلام نیاز شده بود در حالی‌که من ترجیح می‌دادم رشته آموزش زیست‌شناسی را انتخاب کنم. به دلیل عدم اعلام نیاز منطقه، آموزش شیمی را انتخاب کردم. درواقع می‌توان گفت که ما انتخاب نکردیم بلکه انتخاب شدیم!

یاوری: من هم با توجه به رتبه کنکورم ناچار به انتخاب رشته‌های دانشگاه فرهنگیان شدم.

عمیدی‌فر: وقتی رتبه مناسب رشته پزشکی را نیاوردم، از بین دو رشته پرستاری و دانشگاه فرهنگیان، رشته آموزش شیمی را انتخاب کردم، اگرچه که شهر محل خدمتم با شهر محل زندگی‌ام متفاوت بود.

احمدی: من دانشجوی تکمیل ظرفیت هستم . قبل از آن، دانشجوی رشته علوم آزمایشگاهی دانشگاه اصفهان بودم و با یک ماه تأخیر، وارد دانشگاه فرهنگیان شدم. زمان انتخاب رشته بیشتر به توصیه مادرم ـ که شغلی مرتبط با آموزش‌وپرورش داشت و به واسطه تجربه‌هایی که در تدریس درس‌هایی مانند نقاشی، خلاقیت و ... داشتم ـ رشته آموزش شیمی را به خاطر علاقه به انجام کارهای عملی و آزمایشگاهی انتخاب کردم.

دهقانی: واقعیت این است که هرچند به خاطر رتبه کنکورم رشته آموزش شیمی را انتخاب کردم اما به این رشته بی‌علاقه هم نبودم. من در خانواده‌ام که فرهنگی بودند،  مشکلات مربوط به این حرفه را از نزدیک دیده بودم و ترجیح می‌دادم که داروسازی قبول شوم .چون وجهه اجتماعی بالاتری داشت و هم با انتظاری که خانواده از من داشت، سازگارتر بود. یادم هست یک بار به دبیر شیمی سال سوم دبیرستانم گفتم که من در آینده یا داروسازی می‌خوانم یا مثل شما دبیر شیمی می‌شوم. اگر رتبه کنکورم غیر از این می‌شد، آموزش شیمی را انتخاب نمی‌کردم هرچند بی‌علاقه به این رشته هم نبودم. من دوست داشتم در رشته‌ای درس بخوانم که بعداً فایده‌ای برای جامعه داشته باشد. از سویی، از تحصیل طولانی‌مدت متنفر بودم و چون احساس می‌کردم در رشته شیمی باید دست‌کم ۸ تا ده سال درس بخواندم تا بتوانم هیئت علمی و مدرس دانشگاه شوم و با توجه به سختی‌هایی که راجع‌به رشته شیمی شنیده بودم، آموزش شیمی را انتخاب کردم.

نکونام:
من هم مثل بیشتر دانش‌آموزانی که در رشته تجربی درس می‌خوانند علاقه‌مند به رشته‌های پزشکی، دندان‌پزشکی و داروسازی بودم اما متناسب با رتبه‌ام، آموزش شیمی را انتخاب کردم.

شجاعی‌مهر: من هم با توجه به رتبه‌ام، در پزشکی، دندان‌پزشکی و داروسازی پذیرفته نشدم و چون نمی‌توانستم یک سال پشت کنکور بمانم و ناگزیر به انتخاب رشته بودم، آموزش شیمی را انتخاب کردم. البته در بین دوستان و  همکلاسی‌هایم کسانی هم هستند که برای انتخاب رشته آموزش شیمی، یک سال پشت کنکور مانده‌اند.

 

عوامل مؤثر در ایجاد انگیزه برای ادامه تحصیل شما در رشته آموزش شیمی چیست؟
کریمی‌زاده:
عامل بازدارنده مهم که باعث شده دانشجومعلمان نتوانند انصراف دهند، جریمه سه‌برابری است که باید پرداخت کنند به طوری که، ازکلاس ۲۷ نفری ما تنها یک نفر در ترم اول انصراف داد. یکی از عواملی که باعث شد من از رشته آموزش شیمی واقعاً لذت ببرم، درس کارورزی ۱ و ۲ و حضور سر کلاس درس بود. برای من این فعالیت‌های جانبی، از جمله فعالیت‌های پژوهشی باعث جذابیت رشته و دور شدن از یکنواختی بود.

محمودزاده: تقریباً کل خانواده ما فرهنگی بودند و من کاملاً آگاه بودم که چه حرفه‌ای را انتخاب می‌کنم. اما به دلیل اینکه امروزه شأن و منزلت اجتماعی معلمان در حد واقعی نیست، معلمی را صرفاً به‌عنوان یک علاقه دوست داشتم نه به‌عنوان یک حرفه. شاید مهم‌ترین عاملی که باعث شد علاقه من به رشته‌ام بیشتر شود درس کارورزی بود. اینکه خانواده‌ها مهم‌ترین سرمایه زندگی‌شان یعنی فرزندانشان را به ما می‌سپارند،  برای ادامه راهی که انتخاب کرده بودم، به من  انگیزه داد.

یاوری: در این سه سال هیچ انگیزه‌ای پیدا نکردم. من همیشه به محیط‌های آموزشی علاقه داشته و دارم  و با شغل و رشته‌ام مشکلی ندارم اما با محیط دانشگاه مشکل دارم.

عمیدی‌فر: دیدن موفقیت‌ و تلاش‌های برخی از استادان برای من یک عامل انگیزشی بود. یکی از استادان ما در درس شیمی آلی، شرکتی دانش‌بنیان تأسیس کرده بود که در آن مواد و وسایل آزمایشگاهی تولید می‌کرد . برای من مایه امیدواری بود که در آینده می‌توانم چنین کارهایی انجام دهم. آنچه باعث شد رشته آموزش شیمی را به جای شیمی انتخاب کنم هم، آرامش‌خاطر  و تضمین شغل آن در آینده  بود چون افراد زیادی را می‌شناختم که با وجود داشتن مدرک دکترای شیمی از دانشگاه‌های معتبر، ناچار بودند به‌صورت حق‌التدریسی در دانشگاه‌ها تدریس کنند، یا افرادی که مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا دارند و در آزمون استخدامی ماده ۲۸ آموزش‌وپرورش شرکت می‌کنند. بنابراین اطمینان از شغل آینده برای من مهم بود.

احمدی: زمانی که من با تأخیر وارد دانشگاه شدم بسیار ناامید بودم . حضور استادانی از جمله استاد گلستانه و استاد اکرمی بود که به من انگیزه می‌داد. من به دلیل مقایسه‌ای که بین دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه اصفهان داشتم متوجه کمبودهایی در انجام فعالیت‌های پژوهشی شدم. اولین عامل ایجاد انگیزه برای من این است که وقتی معلم شدم به دانش‌آموزانم یاد بدهم که زیر بار ظلم نروند. چیزی که در اینجا بارها مشاهده کرده‌ام این بوده است که «همین هست که هست؛ باید با همین کنار بیایی». اما سؤال من این است که چرا نباید شرایط بهتر شود و چرا نباید از تجربه‌های دانشگاه‌های دیگر استفاده کرد؟ نکته دیگر این‌ است که نمی‌خواهم زمانی که معلم شدم با سختگیری‌های بی‌مورد، دانش‌آموزانم را از درس دل‌زده کنم. برای نمونه دانستن مفهوم مول برای دانش‌آموزی که نمی‌خواهد در زمینه شیمی ادامه تحصیل دهد و شغل آینده‌اش در راستای شیمی نیست، ضرورتی ندارد. گاهی سختگیری‌های معلم برای کسب امتیازی برای کار خودش هست و من این را نمی‌پسندم. مرکز شهید رجایی در یک سال گذشته، قدم‌های مثبتی برداشت که اشتراک پایگاه الزویر از آن جمله بود و مواردی از این دست  برای ادامه این رشته به من انگیزه داد.

دهقانی: پیش از هر چیز، باید اشاره کنم که امسال به دلیل پذیرش زیاد دانشجو، کیفیت دانشگاه افت داشته است. از صف‌های طولانی غذا گرفته تا انتظار برای دریافت کتابی که به امانت داده شده در کتابخانه و موارد دیگری از این دست. من فکر می‌کنم اگر قرار باشد به بهانه کمبود معلم، کیفیت تربیت معلمان آینده این‌قدر افت کند دیگر من انگیزه‌ای نخواهم داشت تا به دوستم که قرار است امسال کنکور دهد توصیه کنم که دانشگاه فرهنگیان را انتخاب کند. من اگر انگیزه‌ای پیدا کردم از درون خودم نتیجه گرفته است چون دوست دارم وقتی که وارد جامعه کاری می‌شوم یک معلم خوب باشم. انگیزه را خودم با کمک استادان و دوستانم ایجاد کرده‌ام و امیدوارم که با گذراندن درس کارورزی این انگیزه بیشتر هم بشود.

نکونام: من از اول که این رشته را انتخاب کردم خیلی ناامید نبودم و با این موضوع و شرایط موجود کنار آمدم. اما در طول این سه ترم، محیط دانشگاه به گونه‌ای نبوده است که انگیزه مرا افزایش دهد.

شجاعی‌مهر: در این ترم با شروع درس‌های تخصصی، انگیزه من افزایش یافته است. درس‌های پایه در دو ترم اول، تکرار همان درس‌های دبیرستان بود اما در این ترم، تازه احساس می‌کنیم دانشجو شده‌ایم. من فکر می‌کنم که تمام دانشجویانی که دانشگاه فرهنگیان را انتخاب کرده‌اند به معلمی علاقه داشته‌اند و نمی‌توان گفت که کسی بدون علاقه آمده است ولی خیلی‌ها انگیزه لازم را ندارند. آن هم به این دلیل است که حرفه معلمی، امروزه شأن و جایگاهی را که باید داشته باشد، ندارد. از سوی دیگر مشکلاتی هم در پذیرش دانشجو وجود دارد که به این بی‌انگیزگی دامن می‌زند. برای نمونه در یک کلاس، دانشجویی که رتبه کنکورش ۱۰۰۰ بوده، در کنار دانشجویی نشسته است که رتبه‌اش ۲۰ هزار بوده است؛ معلوم است دانشجویی که رتبه‌اش ۱۰۰۰ است انگیزه ندارد و این سؤال مطرح می‌شود که چرا باید چنین اتفاقی بیافتد؟ من معتقدم اگر یک دانشجومعلم، پس از گذشت چند ترم هنوز بگوید من انگیزه ندارم به دلیل چنین مقایسه‌هایی است؛ فردی که با رتبه بدتر از او در یکی از رشته‌های پیراپزشکی تحصیل می‌کند، در آینده درآمد بیشتری خواهد داشت. این مقایسه‌هاست که انگیزه‌ها را از بین می‌برد.

 

جای چه درس‌ها یا  برنامه‌هایی را در رشته آموزش شیمی خالی می‌بینید؟
کریمی‌زاده:
به نظر من جای هیچ درسی خالی نیست بلکه جای استادهای مسلط به درس‌ها خالی است. من فکر می‌کنم استادان دانشگاه فرهنگیان باید خود، معلمی کرده باشند تا بتوانند دانشجومعلمان را خوب تربیت کنند. برخی از آنان سابقه معلمی ندارند و با مفاهیم مرتبط با تربیت‌معلم ناآشنا هستند. این مورد به‌ویژه در درس‌هایی مانند کارورزی بسیار تأثیرگذار است. به نظر می‌رسد در این زمینه، استادانی کاربلد جذب دانشگاه نمی‌شوند. با وجودی که سرفصل‌های آموزش شیمی در مقایسه با دبیری شیمی تقریباً کامل است اما این سرفصل‌ها به‌طورکامل پوشش داده نمی‌شوند. درس‌های مهمی مانند راهبردهای تدریس در آموزش شیمی، اغلب به‌صورت ارائه کنفرانس و به شیوه سخنرانی، توسط دانشجویان برگزار می‌شود و سرفصل‌ها هم به‌طورکامل پوشش داده نمی‌شود. با وجودی که ما ترم هفتم را می‌گذرانیم، بررسی متون درسی شیمی دبیرستان را نداشته‌ایم. از آنجا که محتوای کتاب‌های درسی شیمی در نظام جدید تغییر کرده، لازم است برای تدریس آن‌ها آموزش کافی و مناسب را ببینیم. همچنین برای کلاس‌های حل تمرین هم زمینه‌سازی نشده است که به‌ویژه در درس‌های تخصصی بسیار ضرورت دارد.

دهقانی: من با نظر آقای کریمی‌زاده مخالفم. نمی‌توان گفت که هر استادی که سابقه معلمی ندارد استاد بدی است و برعکس. کسی که سابقه معلمی دارد، لزوماً استاد خوبی نیست.

عمیدی‌فر: من هم فکر می‌کنم یک استاد دانشگاه فرهنگیان، هم باید از نظر علمی قوی باشد و هم توانایی تدریس در دانشگاه فرهنگیان را بنابر منطق و اساسنامه دانشگاه داشته باشد و داشتن سابقه معلمی کفایت نمی‌کند.

محمودزاده: به نظر من درس‌ها اضافی هم هستند!! کیفیت مهم‌تر از کمیت است و من فکر می‌کنم چون قرار است ما معلم شویم نه شیمی‌دان، پس نیازی به گذراندن برخی درس‌ها نیست. برای نمونه، درس شیمی معدنی۳ را بدون اینکه درک درستی از آن داشته باشیم می‌گذرانیم. از سوی دیگر سرفصل درس‌ها تناسبی با ساعت اختصاص داده شده به آن‌ها ندارد. بهتر است به جای درس‌هایی که مناسب ادامه تحصیل در دوره تحصیلات تکمیلی هستند، درس‌های بررسی متون دبیرستان و مباحثی که به‌طور اختصاصی مربوط به تدریس شیمی هستند اضافه شوند. درس‌های تخصصی تا جایی که احاطه معلم را به مطالب کتاب درسی ایجاد کند و مفاهیم مرتبط با آن‌ها را شامل شود کافی است؛ مثلاً اینکه من بدانم که کمپلکس دندانه‌دار چیست در تدریس معلمی من در آینده به چه کاری می‌آید!؟؟

یاوری: باید درس‌های تحلیل محتوا و بررسی کتاب‌ها جزء واحدهای هر ترم باشد. با شرایط کنونی، ما برای معلمی آماده نمی‌شویم. هدف دانشگاه فرهنگیان باید تربیت یک معلم خوب شیمی باشد، نه یک شیمی‌دان خوب. باید مطالب کتاب‌های درسی دبیرستان به‌صورت پیشرفته‌تر و تخصصی‌تر آموزش داده شود تا معلم به دانش تخصصی مجهز شود و بقیه موارد به نظر من ضرورتی ندارد. نمی‌دانم اشکال کار از سرفصل‌ها، از استاد یا چه‌چیز دیگری است اما شرایطی پیش آمده است که درس‌ها به کار معلمی نمی‌آید. از سویی، تعداد واحدها در مقایسه با دانشگاه‌های دیگر ۲۰ واحد بیشتر است. در برخی درس‌های تخصصی و پایه با اینکه سرفصل با دانشگاه‌های دیگر یکی است اما واحد و ساعت اختصاص داده شده به آن کمتر است.

عمیدی‌فر: من فکر می‌کنم که مقدار درس‌های عمومی، تربیتی و تخصصی کافی هستند. متأسفانه، واقعیت این است به درس‌های عمومی و تربیتی اهمیت زیادی داده می‌شود اما حتی یک‌سوم آن در مورد درس‌های تخصصی وجود ندارد به طوری که در برخی از درس‌های تخصصی تنها نیمی از سرفصل‌ها تدریس می‌شود و بقیه، به ترم‌های بعدی موکول می‌شود.

احمدی: سرفصل زیاد و ساعت کم از مشکلاتی است که باعث می‌شود استاد از سروته سرفصل‌ها بزند. بیشتر استادان درس‌های تخصصی ابراز نارضایتی می‌کنند که نمی‌توانند سرفصل را تمام کنند. برای نمونه، برای تدریس مبحث تقارن در درس شیمی معدنی ۱، بنا بر سرفصل،  دو هفته برنامه‌ریزی شده است در حالی‌که، پس از ۶ هفته، هنوز این مطلب تمام نمی‌شود. همه جا گفته می‌شود که دانشگاه فرهنگیان با بقیه دانشگاه‌ها فرق دارد اما وقتی به موضوع سرفصل و استاد و .... می‌رسیم می‌گویند که در بقیه دانشگاه‌ها هم همین‌طور است. قرار است ما معلم شویم. تا مطالب را به خوبی درک نکرده باشیم نمی‌توانیم در آینده آن را به دانش آموزان، آموزش دهیم. بخشی از مشکل به برنامه‌ریزان سرفصل‌های درسی بر می‌گردد که تناسب حجم و ساعت را رعایت نکرده‌اند و بخشی هم به خود مرکز بر می‌گردد که برنامه استاد و کلاس‌ها را طوری می‌چیند که حتی کلاس خالی برای برگزاری کلاس حل تمرین وجود ندارد. در مورد درس‌های کارورزی هم بهتر است که از همان سال اول شروع شود تا دانشجومعلم بتواند در مدت چهار سال، به حد کافی تجربه کسب کند. سرفصل کارورزی هم باید طوری تغییر کند که دانشجو بیشتر در فرایند تدریس درگیر شود و مثل الان نباشد که پس از گذراندن درس کارورزی ۱،  تازه در درس کارورزی ۲، تدریس خود را شروع می‌کند. در کل، به نظر من باید درس‌ها کمتر هم بشوند نه اینکه چیزی اضافه شود. متأسفانه برخی درس‌ها همپوشانی موضوعی زیادی دارند و بدتر اینکه استادشان هم یکی است و یک استاد، موضوع‌های مشابه را در دو ترم تدریس می‌کند!!

دهقانی: من فکر می‌کنم چون هنوز ترم سوم هستم نمی‌توانم در این مورد اظهار نظر کنم اما وقتی می‌بینم دانشجویان سال آخر می‌گویند که سواد کافی و لازم را برای تدریس ندارند یا در مقایسه با دانشجویان دانشگاه‌های دیگر سواد علمی کمتری دارند ناراحت می‌شوم. من نمی‌دانم که آیا سرفصل‌ها کمتر از دانشگاه‌های دیگر است، سرفصل‌ها به درستی و کامل تدریس نشده است یا برخی استادان خوب تدریس نکرده‌اند که دانشجو، در ترم  هفتم چنین احساسی دارد. وقتی که استاد تسلط ندارد که درس را پیش ببرد  یا برای تدریس سرفصل‌ها، درست برنامه‌ریزی کند اگر هزار برنامه درسی هم نوشته شود مؤثر واقع نخواهد شد. من حالا که در ترم سوم هستم، می‌بینم که در درس‌های تربیتی افراط شده است. برخی درس‌ها همپوشانی موضوعی زیادی دارند از جمله نظام تربیتی و سیره تربیتی که در دو ترم متوالی ارائه شده‌اند. من فکر می‌کنم باید درس‌های مشابه را در هم ادغام کنند. متأسفانه امسال درس‌هایی هم به‌صورت مجازی ارائه شده‌اند که فقط باید گفت «دیگر نور علی نور است»!

نکونام: در درس‌های تخصصی بین حجم سرفصل‌ها با تعداد واحد و ساعت تدریس آن‌ها تناسبی وجود ندارد. از سوی دیگر،  بیشتر وقت ما در دانشگاه، صرف درس‌های غیرتخصصی می‌شود.

شجاعی‌مهر: من فکر می‌کنم که تعداد واحدهای تخصصی ما همین حالا هم کمتر از دانشگاه‌های دیگر است و کم کردن دوباره آن‌ها و اضافه کردن درس‌هایی مانند تحلیل محتوا و روش تدریس هم، دردی را دوا نمی‌کند زیرا شیوه ارائه این درس‌ها، اغلب به‌صورت سخنرانی است و کارایی چندانی ندارند. در شیوه اجرای کارورزی هم مشکلاتی هست برای نمونه، دانشجویان یک ترم مجبورند فقط بنشینند و مشاهده‌گر کلاس باشند یا کار دفتری انجام دهند. از سوی دیگر، من فکر می‌کنم که در دو ترم اول به قدری، درس‌‌های عمومی و تربیتی داریم که دانشجوی علوم پایه به کم‌کاری و تن‌پروری عادت می‌کند، با این تصورکه برای گذراندن چنین درس‌هایی به دانشگاه آمده است درنتیجه، مدام سر کلاس به استاد می‌گوید که صحبت در این موارد، دیگر کافی است. نکته دیگر این است که دانشجویان فکر می‌کنند باید هر چهارشنبه یا پنج شنبه بروند خانه؛ با این شرایط پیشرفتی حاصل نمی‌شود. دوستان خوابگاهی من که سال آخر هستند می‌گویند که به‌عنوان معلم، آمادگی کافی برای حضور سر کلاس را ندارند. بخش بزرگی از آن به خاطر کم‌کاری خودشان است. چون در چند ترمی که درس کارورزی داشتند، باید کتاب‌های درسی را مرور و بررسی می‌کردند. از طرفی نمی‌توان خط به خط کتاب‌های درسی دبیرستان را سر کلاس دانشگاه بررسی کرد، چون این کار بسیار خسته‌کننده است.

 

درس‌‌های کارورزی تا چه اندازه در تقویت مهارت‌های معلمی شما سودمند بوده است؟
کریمی‌زاده:
خیلی زیاد. در درس کارورزی ۲، به دلیل مشکلی که برای معلم مدرسه پیش آمده بود، من اداره کل کلاس را در روز کارورزی به عهده داشتم و حق‌التدریس این کار را هم دریافت می‌کردم. در آن یک ترم، بیش از سه سالی که در دانشگاه درس خواندم تجربه کسب کردم. به نظرم این تعریف که «درس کارورزی ۱ برای مشاهده است، کارورزی ۲ برای تدریس خُرد است و ...» را باید کنار بگذارند و از همان اول، تدریس (لااقل تدریس خرد) را شروع کنند. اینکه بدانیم مدرسه چند طبقه است،  چند کلاس دارد و در هر کلاسش چند صندلی است، خیلی کاربردی نیست. توجیه نبودن معلمان راهنما، یکی از مشکلات ماست. معلمان راهنما نمی‌دانند باید با ما چکار کنند؛ یا کلاس را به‌طور کامل در اختیار ما می‌گذارند یا می‌گویند فقط انتهای کلاس بنشینیم و مشاهده کنیم. بهتر است دوره‌هایی برای آن‌ها گذاشته شود و نسبت به کارورزی توجیه شوند.

محمودزاده: بهترین واحدی که گذراندم درس کارورزی بوده است. هم از نظر شخصیتی باعث رشد اعتمادبه‌نفس من شده و هم علاقه مرا نسبت به معلمی بیشتر کرده است.

یاوری: کارورزی باعث شد که دوری دو ساله‌ای که با مدرسه پیدا کرده بودیم از بین برود، اعتمادبه‌نفس مرا بالا برده و باعث شده بتوانم راحت حرف خود را بزنم.

 

آیا در مجموع درس‌های ارائه شده را در افزایش دانش، تقویت مهارت‌ها و ایجاد نگرش‌های لازم برای دبیری شیمی موفق می‌دانید؟ چرا؟
احمدی:
هنوز زود است که بخواهم در این مورد اظهار نظر کنم چون ما هنوز کارورزی نرفته‌ایم که ببینیم آیا این درس‌ها  سودی دارند یا نه. درس معارف اسلامی هم تا اینجایی که گذراندیم تأثیر زیادی روی نگرش ما نداشته است چون کسانی که در دانشگاه فرهنگیان پذیرش می‌شوند مرحله گزینش را پشت سر گذاشته‌اند و به مباحث اعتقادی باور داشته‌اند. اما درس‌های تخصصی که این ترم داریم نگرش جدیدی نسبت به شیمی در ما ایجاد کرده است. یادگیری  این درس‌ها به زمان و کار بیشتری نیاز دارد و پی بردیم که تدریس و معلمی کردن کار آسانی نیست.

کریمی‌زاده: قطعاً مؤثر بوده است که انگیزه بیشتری پیدا کرده‌ام. البته کاستی‌هایی هم وجود دارد. زمانی که ما وارد دانشگاه شدیم به مباحث دبیرستان کاملاً مسلط بودیم اما اکنون گاهی از حل ساده‌ترین تست‌ها هم بازمی‌مانیم. من فکر می‌کنم از نظر دانشی، لااقل در سطح کتاب‌های دبیرستانی، چیزی به ما اضافه نشده است.

محمودزاده: در بعد دانشی زیاد مؤثر نبوده و شاید کم‌کاری از جانب خودمان بوده است. اما در بعد مهارتی بسیار مؤثر بوده است. در کارورزی این مهارت تقویت شد و ما این افزایش مهارت را در مقایسه با ترم‌های قبلی، کاملاً احساس می‌کنیم.

عمیدی‌فر: روی من اثر زیادی نداشته است. دانشگاه باعث نشد اطلاعاتی که از قبل داشتم حفظ شود. البته اینکه بیشتر تسلط علمی معلم مهم است یا بعد رفتاری معلم، کاملاً بستگی دارد که در چه مدرسه و محیطی قرار است تدریس کنیم. در مدارس خاص و نمونه دولتی، تسلط علمی معلم مهم‌تر است اما در مناطق حاشیه‌ای شهر و مدارسی که دانش‌آموزان هر یک دارای مشکلی خاص هستند، بعد رفتاری معلم مهم‌تر است. ادغام دانش و مهارت است که از ما  یک معلم خوب و شاخص می‌سازد.

 

برای افزایش رضایت‌مندی دانشجویان رشته آموزش شیمی از درس‌ها چه پیشنهادی برای تدوین‌کنندگان سرفصل‌ها دارید؟
عمیدی‌فر:
نمی‌توانم اظهار نظر دقیق کنم اما اگر درس‌های تخصصی در راستای کتاب‌های دبیرستان بودند و همان مطالب را به‌صورت گسترده‌تر و مفهومی‌تر بیان می‌کردند، مؤثرتر بود. مشکل عدم پیوستگی در ارائه درس‌های تخصصی هم هست. برای نمونه، درس شیمی آلی ۱ در ترم سه، شیمی آلی ۲ در ترم پنج و شیمی آلی ۳ در ترم هفت ارائه می‌شوند. در مورد درس‌های تخصصی دیگر هم همین وضعیت حاکم است. از سوی دیگر، آزمایشگاه هر درس هم همزمان با درس ارائه نمی‌شود. آسان گرفتن درس‌های تخصصی از سوی برخی استادان هم باعث شده است که دانشجو نیازی نبیند که درس‌های قبلی را یاد بگیرد یا به یاد داشته باشد.

کریمی‌زاده: تا جایی که من اطلاع دارم در برخی پردیس‌ها، جابه‌جای‌هایی در فهرست ارائه درس‌ها انجام گرفته است تا پیوستگی در ارائه درس‌های تخصصی حفظ شود.

شجاعی‌مهر: برخی دروس تلفیقی ـ تربیتی کارایی لازم را ندارند چون فقط به شیوه سخنرانی ارائه می‌شوند.

 

ترجیح می‌دهید تحصیلات تکمیلی خود را در رشته آموزش شیمی ادامه دهید یا در رشته دیگری؟ چرا؟
شجاعی‌مهر:
رشته آموزش شیمی را ادامه نمی‌دهم، چون فکر می‌کنم پس از چند سال تدریس، مهارت لازم را کسب می‌کنم. پس اگر قرار باشد ادامه تحصیل بدهم رشته‌ای را انتخاب می‌کنم که دانش جدیدی به من بدهد. احتمالاً از واحدهای تخصصی آموزش شیمی هم آن‌قدر کم کرده‌اند که واحدهای باقی‌مانده‌ آن جوابگوی من برای ادامه تحصیل نیست. متأسفانه چیزی که من زیاد در دانشگاه می‌بینم، این است که تعداد زیادی از دانشجویان دارند برای کنکور مجدد درس می‌خوانند.

نکونام: رشته دیگری به جز آموزش شیمی را انتخاب می‌کنم، چون ترجیح می‌دهم در تحصیلات تکمیلی چیزهای جدیدی یاد بگیرم.

دهقانی: با اینکه دانشگاه از حد انتظار من پایین‌تر بوده است اما چون استادان خوبی داریم و چون به آموزش شیمی علاقه دارم، آن را ادامه می‌دهم.

 احمدی: قطعاً رشته دیگری را ادامه می‌دهم.

کریمی‌زاده: من دارم خودم را برای کنکور کارشناسی ارشد آموزش شیمی امسال آماده می‌کنم.

محمودزاده: برای پذیرش در رشته پزشکی، دوباره کنکور می‌دهم. هرچند نمی‌دانم با قبولی در رشته پزشکی به نتیجه مورد نظرم می‌رسم یا نه اما قطعاً از نظر روحی راحت‌تر خواهم بود.

یاوری: نه. رشته تاریخ می‌خوانم.

عمیدی‌فر: احتمالاً در دوره کارشناسی ارشد، گرایش شیمی فیزیک را انتخاب می‌کنم.

 

اینکه دانشگاه فرهنگیان در ارائه رشته آموزش شیمی رقیب دیگری ندارد، چه تأثیری می‌تواند بر کیفیت تربیت‌معلم شیمی، در کشور داشته باشد؟
عمیدی‌فر:
به نظر من اینکه فقط دانشگاه فرهنگیان این کار را انجام می‌دهد اشکالی ندارد. اما باید عاملی باشد که بین خود دانشجویان رقابت ایجاد کند. آزمون جامع ایده خوبی بود که متأسفانه اجرایی نشد و با وجود مشکل کمبود معلم بعید است که عملیاتی شود. اگر همه پیش‌شرط‌های آزمون جامع فراهم شود یعنی استاد خوب تدریس کند و سرفصل‌ها رعایت شوند، برگزاری آزمون جامع باعث ایجاد رقابت میان دانشجویان می‌شود چون اگر بدانند با عدم قبولی در این آزمون، استخدام آن‌ها منتفی است تلاش بیشتری می‌کنند.

کریمی‌زاده: دادن حکم استخدام رسمی به دانشجومعلمان در بی‌انگیزگی آنان بسیار مؤثر است. وجود رقیب قطعاً در ارتقای سطح دانشگاه موثر است.

یاوری: انحصار همیشه بد است و باعث افت کیفیت می‌شود.

محمودزاده: باعث افت کیفیت می‌شود. یکه‌تاز یک میدان بی‌رقیب بودن خوب نیست.

احمدی: دانشگاه ما رابطه خودش را با دانشگاه‌های دیگر قطع کرده و دور خودش یک حصار کشیده است به طوری که نمی‌توان با دانشگاه‌های دیگر همکاری داشت. دانشگاه‌های دیگر از نظر نشریات، انجام کارهای پژوهشی و برگزاری همایش‌ها فعال هستند. انحصار رقابت را از بین می‌برد و باعث می‌شود که یک سطح پایین به‌عنوان سطح ایده‌آل در نظر گرفته شود و تلاشی جهت بهبود، انجام نگیرد. نکته دیگه این‌ است که در گزینش دانشجومعلمان ممکن است صلاحیت کسی که در گزینش رد شده، از نظر علمی، مهارت‌های معلمی، رفتاری و گفتاری بهتر از کسی باشد که پذیرفته شده است. این مسئله می‌تواند باعث شود کسانی که صلاحیت کمتری دارند، معلم شوند.

دهقانی: عدم امکان برگزاری نشست‌های مشترک بین پردیس‌های دختران و پسران، به‌ویژه در بحث انجمن‌های‌علمی، باعث کاهش سطح علمی دانشگاه شده است. نشستی را که می‌تواند با یک هزینه، به‌طور مشترک بین مراکز دختران و پسران برگزار شود باید با دو هزینه جداگانه اجرا کرد.

نکونام: انحصار خوب نیست و علاوه بر آن دانشگاه محدودیت‌هایی را در بحث فعالیت‌ها و تشکل‌های دانشجویی ایجاد می‌کند که مناسب نیست.

شجاعی‌مهر: بی‌رقیب بودن باعث ساکن بودن و عدم پیشرفت می‌شود.

 

میزان رضایت شما از تحصیل در دانشگاه فرهنگیان چه‌قدر است؟ چرا؟
شجاعی‌مهر:
کم. دانشگاه هم از نظر علمی و هم از نظر مهارتی، ضعیف عمل می‌کند.

نکونام: کم. با شاخص‌های دانشگاهی فاصله زیادی دارد.

دهقانی: متوسط، چون خودم این رشته را دوست دارم و امکانات و خوب بودن سطح علمی استادانمان را نمی‌توانم انکار کنم.

احمدی: از طریق کاهش سطح انتظارات خودم و ارتباط با دانشگاه‌های دیگر، سعی می‌کنم رضایت‌مندی‌ام را افزایش دهم.

کریمی‌زاده: عالی. بهترین دوران زندگی من در دانشگاه بوده است. گرفتن جوایز متعدد، شرکت در همایش‌های فراوان، سفرهای زیاد و ... همه و همه در دانشگاه برای من اتفاق افتاده است.

محمودزاده: ناچیز. زیرا در دانشگاه در حد لازم، به دانشجو احترام گذاشته نمی‌شود، امکانات رفاهی اندکی برای دانشجو در نظر گرفته می‌شود از جمله غذاهای نامناسب که برای اغلب ما مشکلات گوارشی ایجاد می‌کند و ...

یاوری: ناچیز. زیرا همواره آنچه به ضرر ماست، اجرا می‌شود. ما هیبریدی از دانشجو و معلم هستیم؛ هرجا که دانشجو بودن به ضرر ماست، ما دانشجوییم و هرجا که کارمند بودن به ضرر ماست، ما کارمندیم. در روز دانشجو، ما معلم هستیم و در روز معلم، دانشجو.

عمیدی‌فر: متوسط. چون مجموعه‌ای از اتفاقات خوب هم در طول این سه سال افتاده است از جمله گذراندن درس کارورزی و استقلالی که کسب کرده‌ایم. بنابراین نمی‌توان گفت که رضایت‌ام ناچیز است.

 

مهم‌ترین چالش‌های شما در دانشگاه چیست؟ فقط نام ببرید.
عمیدی‌فر:
کمبود کارهای پژوهشی، عدم برگزاری سمینارها و همایش‌ها.

یاوری: استقبال کم از کانون‌ها، تشکل‌های دانشجویی، سختی مجوز گرفتن برای برگزاری نشست‌ها و جلسات.

محمودزاده: احترام نگذاشتن به دانشجو.

کریمی‌زاده: بی‌انگیزه بودن دانشجوها، حاشیه‌هایی که برای برخی ایجاد می‌شود، به‌ویژه کسانی که می‌خواهند فعالیت‌های پژوهشی، فرهنگی داشته باشند و حسادت بین دانشجویان.

احمدی: پذیرش دانشجوی زیاد،  نبود فضا و امکانات کافی برای این تعداد دانشجو.

دهقانی: امکانات کم. انتظار می‌رود وقتی اعتراضی می‌کنیم یا پیشنهادی می‌دهیم ترتیب اثر داده شود یا لااقل با تندی جواب ندهند. البته بگویم که من دیگر، دانشگاه و امکانات آن را رها کرده‌ام و مهم‌ترین چالشی که دارم این است که شخصاً چقدر می‌توانم دانش و مهارت خودم را بالا ببرم و خودم را برای کاری که در آینده متعهد به انجام آن شده‌ام، آماده کنم. یعنی بزرگ‌ترین چالش من با خودم هست و کسب دانش و مهارت و ایجاد نگرش مثبت در خودم.

نکونام: عدم رقابت سازنده، نبود تلاش و تکاپو بین دانشجویان که به نظر می‌رسد هدفشان فقط گذراندن درس‌ها و گرفتن نمره است.

شجاعی‌مهر: عدم برنامه‌ریزی در پذیرش تعداد دانشجو، اینکه چرا باید سال‌های متمادی دانشجو معلم گرفته نشود یا بسیار کم گرفته شود و بعد در یک مقطع زمانی کوتاه، تعداد بسیار زیادی دانشجو پذیرفته شود؟

۱۹۲۷
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید