عکس رهبر جدید

با یار آشنا، سخن آشنا بگو

با یار آشنا، سخن آشنا بگو
به عنوان پدر و مادر تا چه حد با فرزندان خود صحبت می‌کنید؟

وقتی محققان از کودکان و نوجوانان می‌پرسند که دوست دارند چه چیزی در زندگی خانوادگی‌شان تغییر کند، یکی از اولین و مهم‌ترین چیزها همیشه این است که: «کاش پدر و مادرمان وقت بیشتری را برای حرف زدن با ما صرف کنند». تنها شما نیستید که پس از خواندن این مطلب تعجب می‌کنید. تقریباً تمام والدین وقتی می‌فهمند که فرزندانشان دوست دارند پدر و مادرشان بیشتر با آن‌ها صحبت کنند، تعجب می‌کنند. اغلب والدین فکر می‌کنند که وقت کافی برای صحبت با فرزندانشان اختصاص می‌دهند و مشکل این است که فرزندانشان نمی‌خواهند به حرف‌های آن‌ها پاسخ یا گوش دهند. والدین شاکی هستند که وقتی سر صحبت را باز می‌کنند، فرزندانشان با یک کلمه پاسخ آن‌ها را می‌دهند: مدرسه چه طور بود؟ «خوب»، امروز بعدازظهر چه‌کار کردی؟ «هیچی»، کجا می‌خوای بری؟ «بیرون».
علت اختلاف‌نظر فرزندان و پدر و مادر در مورد مسئلۀ گفت‌وگو، این است که والدین فرق بین سخنرانی کردن برای فرزندشان و حرف زدن با او را نمی‌دانند. آنچه به نظر پدر و مادر گفت‌وگوست، از نظر بیشتر بچه‌ها سخنرانی، موعظه یا بازجویی است! اگر از بچه‌ها بپرسید که آیا دوست دارند والدینشان برای آن‌ها سخنرانی یا از آن‌ها بازجویی کنند، بدیهی است که پاسخ منفی می‌دهند؛ اما اگر از بچه‌ها بپرسید آیا دوست دارند پدر و مادرشان به گونه‌ای با آن‌ها حرف بزنند که نشان دهد واقعاً گوش می‌دهند و به آنچه آن‌ها می‌گویند علاقه دارند، «بله» بلندی خواهید شنید!

 

چگونه با فرزند خود گفت‌وگوی بهتری داشته باشیم؟
اول‌ازهمه «توجه» کنید. به صحبت فرزندتان تمرکز کنید. از ارتباط غیرکلامی برای نشان دادن علاقه واقعی خود استفاده کنید؛ مثلاً روزنامه را کنار بگذارید، ارتباط چشمی برقرار کنید و کمی به جلو خم شوید. کاری کنید که فرزندتان احساس کند حرف‌های او مهم و جالب است. اگر برای او مهم است، باید برای شما هم مهم باشد.

دوم این‌که از فرزندتان نظر بخواهید. همیشه منتظر نباشید تا فرزندتان وارد بحث شود. در صورتی که چند گزینه برای مسافرت در عید نوروز پیشنهاد داده‌اید، نظر او را هم بپرسید. اگر در اخبار چیزی دیدید که ممکن است موردعلاقۀ او باشد، آن را توضیح دهید و سپس نظر او را بخواهید. اگر در محل کارتان اتفاقی افتاده است که ارزش بیان کردن را دارد، فقط به تعریف ماجرا اکتفا نکنید. از فرزندتان بپرسید نظر او چیست؟ اگر او به جای شما بود، چه‌کاری انجام می‌داد؟ و... .

سوم این‌که چیزهایی بپرسید که نیازمند پاسخ‌های طولانی باشد نه پاسخ‌های یک‌کلمه‌ای. به جای آن‌که بپرسید آیا از کتابی که برای او خوانده‌اید خوشش آمده یا نه (که احتمالاً یک بله یا نه ساده جواب می‌دهد)، از او بپرسید از چه چیز کتاب خوشش آمده یا نیامده است. پرسش‌های خاص مثل: «نظر معلمت راجع به تحقیق علومت چه بود؟» بهتر است از پرسش‌های کلی مثل: «کلاس علوم امروز چه طور بود؟»

 
چهارم این‌که صحبت او را قطع نکنید. به فرزندتان فرصت دهید که صحبتش را تمام کند. بچه‌ها نسبت به بزرگ‌ترها به‌وقت بیشتری برای توضیح افکار و احساساتشان نیاز دارند. وسط حرفش نپرید و جمله‌اش را به جای او کامل نکنید؛ حتی اگر منظورش را فهمیده باشید. ممکن است شما از او در مورد اتفاقاتی که در مدرسه افتاده است، سؤال کنید؛ زیرا می‌خواهید بدانید چه چیزهایی در مدرسه یاد گرفته است، اما او یک ماجرای ده‌دقیقه‌ای را تعریف می‌کند که در زنگ تفریح اتفاق افتاده است. صبور باشید و اجازه دهید حرفش را تمام کند، سپس در مورد موضوع موردعلاقه‌تان سؤال کنید. وقتی صحبت فرزندتان را قطع می‌کنید، این پیام را به او می‌رسانید که به آنچه او می‌گوید علاقه ندارید.

 

اگر هنگام بحث با فرزندمان، به اختلاف‌نظر برخوردیم چه کنیم؟
اصطلاحات خاصی وجود دارد که باید از فهرست پاسخ‌هایتان به هنگام بحث با فرزندتان حذف کنید. مانند: «جواب منو نده»، «وقتی بزرگ شدی می‌فهمی»، «هر وقت ازت نظر خواستم، صحبت کن»، «دهنت رو ببند» و... .
با یار آشنا، سخن آشنا بگو
 
در صورتی که به فرزندتان احترام بگذارید و بیشتر وقت‌ها به نظرات او اهمیت دهید، او بدون شک می‌فهمد که در برخی از موقعیت‌ها شما باید از قوۀ تشخیص خود استفاده کنید و بهترین تصمیم را بگیرید؛ حتی اگر به این معنا باشد که او نتواند کار خود را بکند. این اتفاق معمولاً زمانی می‌افتد که عجله دارید یا تصمیم پیچیده‌تر از آن است که بچه‌ای به این سن درک کند یا وقتی‌که آن‌قدر به علت مسائل دیگر تحت‌فشار هستید که تحمل یک جروبحث طولانی و کش‌دار را ندارید و زمانی که مطمئن هستید حق با شماست و تمام تلاشتان را کرده‌اید تا دلایلتان را توضیح دهید. بهترین کار در این مواقع این است که به آرامی و مؤدبانه توضیح دهید که چرا نمی‌توانید یا نمی‌خواهید نظر او را بپذیرید.

شیوه‌هایی برای گفتن «از اقتدارم به‌عنوان پدر یا مادر برای گفتن حرف آخر استفاده می‌کنم» وجود دارد که احترام و توجه شما به فرزندتان را نشان می‌دهد. مثلاً:

«باید به سرعت در این مورد تصمیم بگیرم و الان وقت ندارم که در مورد آن صحبت کنم. اجازه بده به شیوه خودم عمل کنم و بعداً در مورد آن صحبت می‌کنیم؛ بنابراین دفعه بعد که این اتفاق بیفتد، شاید با هم به توافق برسیم».

«می‌دانم که با هم اختلاف‌نظر داریم، اما موقعیت پیچیده‌تر از آن است که بتوانی بفهمی. یادم باشد که بعداً در مورد آن صحبت کنیم تا برخی از جنبه‌های مختلف آن را برای تو توضیح دهم». گفتن این‌که این تصمیم به دانش، تجربه یا آگاهی بیشتر از فرزندتان نیاز دارد، با گفتن این‌که چون بچه است، پس نباید نظر دهد، تفاوت دارد؛ زیرا تأکید بر تجربه و دانش است نه سن و سال.

«روز بسیار بدی داشته‌ام. اگر از دیدگاه من به مسئله نگاه کنی و با من همراهی کنی، کمک بزرگی به من کرده‌ای». اگر اجازه دهید فرزندتان با کمک به شما مفید واقع شود، تنش بحث‌وجدل کاهش پیدا می‌کند.

به خاطر داشته باشید که شما قرار است به فرزندتان بیاموزید که افراد منطقی می‌توانند با هم اختلاف‌نظر داشته باشند اما با احترام در مورد اختلاف خود بحث کنند. وقتی شما با فرزندتان با احترام صحبت و رفتار می‌کنید، در واقع بقیه زندگی او را ساده می‌کنید. دوست‌یابی، موفقیت در مدرسه و کار و ازدواج برای او ساده می‌شود و به پدر یا مادر بهتری برای فرزند خود تبدیل خواهد شد. هیچ‌چیزی روابط دوستانه خوب، ازدواج رضایت‌بخش، شغل موفق و زندگی خانوادگی موفقیت‌آمیز را برای فرد تضمین نمی‌کند؛ اما بزرگ شدن در خانه‌ای پر از عشق، صمیمیت و احترام شانس تمام این موارد را به طرز قابل‌توجهی افزایش می‌دهد. شکی در این نیست و این واقعیتی ثابت‌شده است.

 

 

۱۰۴۹
کلیدواژه (keyword): با فرزندان
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید