عکس رهبر جدید

• فطرت ثابت، زمانه تغییر: مروری بر آموزه فطرت با تأکید بر آرای علامه طباطبایی

  فایلهای مرتبط
• فطرت ثابت، زمانه تغییر: مروری بر آموزه فطرت با تأکید بر آرای علامه طباطبایی
بخش نخست این مقاله را در شماره قبل ملاحظه فرمودید. در این شماره موضوع زمانه متغیر با فطرت ثابت بررسی میشود. البته بخش پایانی این مقاله در شماره آینده به چا پ خواهد رسید. انشاءالله

اشاره

مسئلهای که فراروی ما قرار دارد این است که اگر دین خدا مبتنی بر فطرت و فطرت امری ثابت و جاودان است، پس تغییر در دین و احکام آن خطاست! بر این اساس، نه تعدد شرایع وحیانی قابل توجیه است و نه تغییر در احکام دین اسلام بهعنوان دین خاتم! از طرف دیگر، میبینیم هم شرایع گوناگونی داریم و هم در احکام دین اسلام به تناسب شرایط زمان تغییرهایی ایجاد میشود. برای مثال، خرید و فروش خون در گذشته حرام بود، ولی اینک چنین نیست و همچنین موارد دیگری که فعلاً به آنها نیازی نداریم.

موضوع را به این صورت نیز میتوان طرح کرد که: مقتضای فطری بودن دین، ثبات احکام آن است و مقتضای گذر زمان و تحول زندگی بشر، تغییر و تحول در احکام و قوانین. در این صورت یا دین باید خاصیت انطباق خودش را با تحولات زمان از دست بدهد. یا اینکه از فطری بودن آن دست برداریم و آن را پدیدهای تاریخی تلقی کنیم!

در پاسخ باید بگوییم: هم دین فطری است، هم فطرت ثابت و جاودانه است و هم احکام دین انعطاف لازم را برای هماهنگی با تحولات دارند؛ پاسخی که به تشریح و توضیح احتیاج دارد.

 

ثبات فطرت در بستر تحولات زمان

فطرت امری ثابت است و در بستر زمان متحول نمیشود، چرا که لازمه تغییر امور فطری آن است که انسان از ماهیت مخصوص خویش منسلخ شود و نوع واحدی که بتوان از آن بهعنوان موضوع متحرک در زمان نام برد، وجود نداشته باشد. این مطلب ـ با تعبیری که نگارنده به عمل آورد ـ نکته بدیعی است که مرحوم علامه بیان داشته است. وی در تفسیری از آیه فطرت میگوید: «انسان فطرت خاصی دارد که او را به سمت سنتی ویژه در زندگی و راه معینی با غایتی مشخص هدایت میکند و او را از پیمودن این راه گزیری نیست ... انسانی که در این نشئه زندگی میکند، منحصراً نوع واحدی است که با نظر به این بنیه (ساختار) مؤلف از روح و بدن، هیچ اختلافی در امور نافع و ضار نسبت به او وجود نخواهد داشت. پس برای انسان از آن جهت که انسان است، جز سعادت و شقاوت واحدی نخواهد بود و در این صورت ضروری است که برای عمل او ، سنت واحد ثابتی باشد که هدایتگر واحدی به آن سنت راهبری کند و آن هدایتگر چیزی جز فطرت و نوع خلقتش نیست ... حال اگر قرار باشد سعادت انسان با اختلاف مکانهایی که امتهای مختلف در آن زندگی میکنند، مختلف گردد ... در این صورت با اختلاف منطقه جغرافیایی، انسان دارای انواع مختلف خواهد بود (و به همین ترتیب در مورد اختلاف زمانی. به این ترتیب اجتماع انسانی سیر تکاملی نخواهد داشت و از نقص به سوی کمال حرکت نخواهد کرد. چرا که نقص و کمال جز با امر مشترک و ثابتی که بین آن دو (نقص و کمال)محفوظ باشد، محقق نخواهد شد (نک: طباطبایی، 1393 ق، ج 16: 179).

بنابراین هر چند اختلافات زمانی، مکانی و شخصی در زندگی انسان تأثیرگذارند (نک: پیشین)، اما خلقت ویژه انسانی (فطرت) امری مشترک و یکسان است. بر همین اساس حقایق عام و اصول کلی زندگی در دو حیطه اخلاق و اجتماع اموری ثابت و یکنواخت هستند. در گذشته، در حال و در آینده، «عدالت» ارزشی واقعی و قوام بخش اجتماع است و فضایل اخلاقی همچون شجاعت، حکمت، عواطف انسانی و غیر اینها همواره مطلوب و ستودنیاند.

شهید مطهری میگوید: «بهطور کلی قوانین اصلی و قوانین فطری که اصول هستند، ثابت و لایتغیرند، ولی یک سلسله قوانین هستند که به اوضاع و احوال و شرایط و محیط زمان و مکان مربوطاند که فرع و شاخه محسوب میشوند. این فرعها و شاخهها متغیرند.» (مطهری، 1384، ج 1: 155). در جایی دیگر میگوید: «آنچه در زمان کهنه و نو میشود، ماده و ترکیبات مادی است ... اما حقایق جهان ثابت و لایتغیرند (همان، ص 14). ریشه ثبات در قوانین به نیازهای ثابت و نهادین انسان برمیگردد: حاجتهای اولی بشر ثابت است. حاجتهای ثانوی، یعنی حاجتهایی که انسان را به حاجتهای اولی میرساند، متغیراند» (همان، ص 119).

مطلب اخیر اشاره به این موضوع دارد که برای مثال، نیاز به غذا نیازی اولی است. زمانی این نیاز با وسایل ابتدایی برطرف میشد. با پیشرفت زمان وسایل نیز متحول شدند، اما نیاز به غذا بهعنوان حاجت اولی همچنان محفوظ است.

 

انعطاف پذیری دین در ناحیه احکام و جایگاه عقل

گفته شد فطرت انسان که مقوم انسانیت اوست، امری ثابت است. از طرف دیگر، دین الهی مطابق با فطرت و منطبق برآن، انسان را در جهت رسیدن به سعادت جامع و حقیقی هدایت میکند. نکته قابل توجه این است که: «اصول و کلیات و قوانین  کلی که بشر احتیاج دارد که از طریق وحی به او گفته شود، نامحدود نیست، بلکه محدود است« (همان، ص 220). بنابراین میتوان گفت: بین قوانین ثابت دینی و قوانین ثابت فطری که البته هر دو محدودند، توافق و تطابق وجود دارد. ولی در امور جزئی که متغیر هستند، دین به قواعد کلی اکتفا کرده است، و در مورد وسایل که با تحولات زمان پیشرفت میکنند، جمود به خرج نداده و در تطبیق آن قواعد کلی با امور جزئی دست انسان را باز گذاشته است.

این سخن از مرحوم مطهری است که: «بعضیها جمود به خرج میدهند و خیال میکنند که چون دین اسلام دین جامعی است. پس باید در جزئیات هم تکلیف معینی روشن کرده باشد ... اتفاقاً جامعیت اسلام ایجاب میکند که اساساً در بسیاری از امور دستور نداشته باشد. نه اینکه هیچ دستوری نداشته باشد، بلکه دستورش این است که مردم آزاد باشند و به اصطلاح تکلیفی در آن امور نداشته باشند» (همان، ص 175).

البته تشخیص انطباق یا عدم انطباق قوانین جزئی با قوانین کلی مستلزم به کارگیری عقل اجتهادی است که لزوم آن و برخی از ویژگیهای تفکر اجتهادی را میتوان در آثار شهید مطهری ملاحظه کرد (نک: همان، ص 149 ـ 140). همین ویژگیها باعث شدهاند که شریعت اسلامی شریعتی آسان، با گذشت و انعطافپذیر باشد. (شریعت سهله سمحه). دین اسلام دینی معتدل و به دور از افراط و تفریط است. از نظر علامه طباطبایی، رمز حنیفیت دین در همین اعتدال است (نک: طباطبایی،1393 ق، ج 20: 339).

یکی از ویژگیهای دین حنیف میدانی است که به عقل داده و آن را در کنار وحی، حجت تلقی کرده است. به تعبیر استاد مطهری، این عقل که در اینجا آمده، همان راه وسط میان جهل و جمود است که ما اگر این عقل را در استنباط احکام دخالت میدهیم، بدانیم حجت خداست. امام فرمود: خدا دو حجت و دو پیغمبر دارد: پیغمبر ظاهر و پیغمبر باطن. عقل پیغمبر باطن است1. (مطهری، 1384، ج1: 67).

 

تمایز دین و شریعت

نکته دیگری که در تبیین پاسخ میتواند کمک کند، تمایزی است که بین «دین» و «شریعت» وجود دارد. هر یک از این دو واژه کاربردهای گوناگونی دارند. اما چنانچه مراد از شریعت، طریقه، احکام و آداب مخصوصی باشد که مورد تبعیت قرار میگیرد، در این صورت شریعت بخشی از دین خواهد بود. با در نظر گرفتن استعمال قرآنی میتوان دین را همان اصول کلی و اساسی اعتقادی و عملی دانست که بین همه ادیان آسمانی یکسان است: «ان الدین عندالله الاسلام» (آل عمران/19) «حقیقت این دین، تسلیم خدا بودن در دو ناحیه قلب و جوارح (اعتقاد و عمل) است. به همین دلیل در قرآن کریم کلمه دین همواره بهصورت مفرد آمده است. اما در عین اینکه پیام اصلی و دستورالعمل کلی همه ادیان یکی است، ولی برای هر پیغمبری شریعتی مخصوص و آدابی ویژه در بهکار بستن فرمانهای الهی و اجرای سنن وجود داشته است: لکل جعلنا منکم شرعئ و منهاجاً (مائده/ 248). 2

بنابراین دین فطری ثابت و واحد است، اما آداب و احکام میتواند به مقتضای شرایط و خصوصیات امتها متفاوت باشد. به این ترتیب، هم تحولات زمانی و بشری رعایت شده و هم اصول فطری، ثبات خود را در قالب تعالیم اصلی اعتقادی (توحید، نبوت و معاد) و دستورهای اساسی عملی (نماز، انفاق و ...) حفظ کرده است.

البته باید توجه داشت، هر چند محتوای اصلی معارف یکی است، اما سطح این معارف در ادیان مختلف متفاوت است. به عقیده ما عالیترین سطح معارف در زمان پیامبر خاتم (ص) به دست ایشان دریافت شده و به بشر ابلاغ گردیده است. همچنین سنتی برتر و بالاتر از سنت ایشان وجود ندارد.

 

جمع بندی و نکات پایانی

نتایج بحث به شرح زیر است:

1. فطرت حقیقتی ثابت و فراگیر عموم افراد انسان است.

2. سعادت انسان درگرو تبعیت از طریقه فطرت است.

3. دین مطابق با فطرت، حقیقتی یگانه است که در قالب شرایع گوناگون در اختیار بشر قرار گرفته است.

4. اصول کلی اعتقادی و عملی دین که مطابق با اصول و قوانین فطری است، اموری ثابت و غیرمتحول است.

5. شرایع و احکام دین که در کلیات مطابق با فطرت است، در جزئیات متناسب با احوال امتها و زمانه آنها میتواند متفاوت باشد.

6. شرایع و احکام دین اسلام (دین خاتم) با توجه به سازوکار درونی آنکه عقل را یکی از منابع احکام معرفی کرده و باب اجتهادی را به منظور تطبیق فروع با اصول و کشف احکام موضوعات جدید باز گذاشته از انعطاف لازم در انطباق با شرایط زمانی و مکانی تازه برخوردار است.

7. جهل و افراط (به معنای خوب دانستن هر امر نوپدید و لزوم تبعیت از آن) و همچنین جمود و تفریط (به معنای مقدس دانستن ابزار و شرایط حاکم بر دوران گذشته) هر دو خطاست.

اما نکات پایانی: نخست آنکه یکی از شروط مهم انعطافپذیری اسلام در قبال تحولات زمانه، توجه به روح حاکم بر قوانین دین است. به تعبیر استاد مطهری، اگر بخواهیم درباره اسلام و مقتضیات زمان قضاوت کنیم، تنها راه این است که با معارف اسلامی آشنا شویم، روح قوانین اسلامی را درک کنیم و نظام خاص قانونگذاری اسلامی را بشناسیم (مطهری، 1384، ج1: 16).

موضوع دیگر قلمرو عقل است و اینکه عقل بهعنوان یکی از منابع دین اسلام تا چه حد میدان عمل دارد و در چه مواردی با محدودیت روبهروست. فقیهان اسلامی جملگی در مواردی که عقل بهطور قطع و یقین مصلحتی را کشف کند، طبق قاعده ملازمه (کل ما حکم به العقل حکم به الشرع)، حکم عقل را حکم دین به شمار میآوردند. اما نکته اینجاست که احکام علاوه بر مصالح و مفاسد روشنی که بسا در متن دین هم به آنها اشاره شده باشد، ممکن است از مصالح و مفاسد پنهانی هم برخوردار باشند که عقل بهطور قطعی قادر به کشف آنها نیست. از طرف دیگر، کشف ظنی عقل3 در خصوص مصالح و مفاسد و غالباً حجت شرعی تلقی نمیشود. این امر سبب میشود که بهرغم جایگاه والای عقل، قلمرو آن محدود شود.

مطلب دیگر آنکه دنیای حاضر که با رنسانس آغاز شده و با پیشرفتها و تحولات عظیم علمی و صنعتی به شکل کنونی در آمده، بهطور اساسی با دنیای گذشته متفاوت است. مناسباتی که در روابط انسانها و امور فرهنگی جامعه بشری رخ داده است، به ما اجازه نمیدهد که به این امور ساده تنها در حد موضوعات مستحدثه نگاه کنیم و آن را در حد پیشرفت وسایل و ابزار زندگی فروکاهش دهیم.

با در نظر گرفتن این نکات میتوان گفت هنوز حرفها و سخنان تازهای در اطراف موضوع مقاله، یعنی تعامل اسلام با مقتضیات و نیازهای زمان، جای طرح و بررسی دارد.

 

 

پینوشتها

1. اشاره به حدیث معروفی که مرحوم کلینی آن را روایت کرده و مشتمل برگفتوگوی هشام بن الحکم و امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) است. در بخشی از این روایت آمده است :«ان لله علیالناس حجتین: حجئ ظاهره و حجئ باطنئ، فاما الظاهرئ فالرسل و الانبیاء و الائمئ (ع) و اماالباطنئ فالعقول» (اصول کافی، ج1، کتابالعقل و الجهل، روایت 12: ص 19).

2.برای توضیح بیشتر نک: طباطبایی، 1393، ج5: 352 ـ 350.

3. برای توضیح بیشتر درخصوص حجیت ظن مطلق، نک: المظفر، 1405، ج2 ص29 ـ 26.

 

منابع

1. مطهری، مرتضی (1384). اسلام و نیازهای زمان (ج1). انتشارات صدرا. تهران.

2. شیخ کلینی (بیتا). اصول کافی.  ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی. انتشارات علمیه اسلامیه.

3. مظفر محمدرضا (1405 ق). اصولالفقه. نشر دانش اسلامی.

4. طباطبایی. محمد حسین (1393 ق). المیزان فی تفسیرالقرآن. مؤسسه (ال/الأعلمی للمطبوعات. بیروت.

۵۰۰۱
کلیدواژه (keyword): فطرت، علامه طباطبایی، زمانه متغیر، قرآن کریم
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید