عکس رهبر جدید

تغییر در کلاس ریاضی در هشت قدم

  فایلهای مرتبط
تغییر در کلاس ریاضی در هشت قدم
آموزش ریاضیات برایم با چالش های زیادی همراه است. در طول سال های تدریسم، دانش آموزان بارها نارضایتی خود را از درس و کلاس ریاضی با جملاتی چون «ریاضیات به چه کاری می آید؟»، «ریاضیات سخت و دشوار است»، «ریاضیات در زندگی کاربردی ندارد» و «ریاضیات خشک و کسالت آور است» اعلام کرده اند. بدفهمی ها از ریاضیات بر نگاه کودکان، والدین و گاهی ما معلم ها و فعالیت های این حوزه اثر گذاشته است. ریاضیات در ذهن اغلب مردم فعالیتی مجرد و انفرادی است که با دنیای واقعی و مسائل جدی آن ارتباطی ندارد و شاید این یکی از عواملی باشد که سبب شده است کودکان کمتر به درس ریاضیات علاقه مند شوند.

با توجه به گلایه های کودکان و واکاوی کتاب ریاضی، چند مورد زیر بهعنوان مهم ترین دلایل نارضایتی و مشکلات درس ریاضی عنوان شدند:

بی توجهی به مسائل مورد علاقه کودکان؛

کم توجهی به تفاوت ها و ویژگی های فردی کودکان؛

استفاده نکردن از این درس بهعنوان ابزاری کاربردی در زندگی کودکان؛

تأکید کتاب های آموزشی به شیوه تکرار و تمرین؛

جدا بودن ریاضیات مدرسهای از واقعیت های زندگی روزمره.

با توجه به آنچه گفته شد، با مطالعه مقاله های فارسی زبان در زمینه آموزش ریاضی بهصورت کاربردی، بر آن شدم در کنار کودکان دست به تجربهای جدید بزنم و کلاسی ریاضی با شرایط زیر را تجربه کنم:

• شاد و فعالیت محور

• کاربردی بودن موضوع ها

• توجه به تفاوت های فردی در نحوه یادگیری

• ارائه مطالب بهگونهای که ریاضیات در مسائل عینی تجربه شود.

• خارج شدن آموزش از فضای کلاس

• توجه به ریاضیات در کنار مطالب دیگر مانند تاریخ، محیط زیست، معماری و ادبیات.

تجربه جدید با چالش هایی مانند محدود بودن فضا و زمان کلاسها، زیاد بودن تعداد دانش آموزان کلاس و نگرانی از واکنش خانواده ها و مسئولان مدرسه همراه بود که مانع از انجام این کار شدند و خواسته ما را به آرزو تبدیل کردند. از طرفی دیگر، متأسفانه آگاهی ناکافی از نظریههای آموزش ریاضی و ناآشنایی با رویکردهای متنوع آموزشی مانع از آن بود که بتوان تجربههای متفاوتتری با پشتوانه علمی داشت.

این سؤال مهم در ذهنم میچرخید که داشتن کلاسی با موارد بالا در حیطه کدام رویکرد و نظریه آموزشی است؟ نقش معلم و محتوای آموزشی مطلوب چیست؟ و چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ پس نیاز بود دستم پرتر باشد.

با مطالعه مداوم و شرکت در جلسات کارگاه های آموزش ریاضی تصمیم و تلاشم این بود که بتوانم آموزش ریاضی را بهگونهای متفاوت تجربه و اجرا کنم. برای مطالعه از مجلات رشد آموزش ریاضی و برهان ریاضی و مقالاتی در زمینه آموزش ریاضی با استفاده از موتورهای جست و جو مانند گوگل آغاز کردم. بعد به سمت منابع معرفی شده در مقالات آنها رفتم. به موازات آن از کتاب های برنامهریزی درسی و رویکردهای آموزشی و روانشناسی تربیتی و آموزشی و کتاب های فلسفه آموزش نیز کمک گرفتم.

اما گاهی کسب اطلاعات جدید هم مانعی برای قدم برداشتن به سمت تجربههای متفاوت بود، زیرا هرچه بیشتر میخواندم، به دست خالی بودن خود بیشتر آگاه میشدم. آغاز فعالیت جدید برایم دشوار بود، اما اگرچه نیاز به مطالعه بود، نیاز به تغییر و تجربه هم حس میشد. با مسئلهای مواجه بودم که نیاز به حل آن در من ایجاد شده بود و میخواستم در شیوه آموزشم و در خودم بهعنوان معلم تغییر ایجاد کنم. شاگردانم دیگر خواهان شیوههای نوینی بودند که من معلم مسئول بهکارگیری آنها بودم. میخواستم به خاطر کودکان سرزمینم تجربهای متفاوت داشته باشم. برای ایجاد تغییر به شیوه تجربه، گاهی از روش آزمون و خطا قدمهای زیر را برداشتم:

 

قدم اول: نیاز به گفت و گوی بیشتر با کودکان

از مشاهداتم به این نتیجه رسیدم که یکی از موانع اصلی من فضای کم گفتوگو با کودکان است. شاید اگر بیشتر کودکانم را بشنوم، بتوانم فضای سهلتری برای آموزش ریاضی در کلاس داشته باشم. در گفتوگو با کودکان، ما با سؤالات فراوانی مواجه میشویم. این سؤالات میتوانستند موضوع کار ما شوند. ما از طریق ریاضیات میتوانیم این سؤالها را تحلیل و بررسی کنیم و پاسخ دهیم. از این راه، علاوه بر آنکه کودک از پنجره ریاضیات به موضوعی نگاه میکند، این امکان فراهم میشود که از دیگر دریچهها مانند ادبیات، تاریخ و جغرافی و دیگر علوم نیز به همان موضوع نگاه کند.

 

قدم دوم: تغییر در چیدمان کلاس

فاصله زیاد بین میز معلم و کودکانم مانعی برای گفت و شنود بود. نیاز بود برای گفتوگو و نزدیکی به کودکان تغییری در چیدمان کلاس ایجاد شود. میز معلم برایم خیلی مفید نبود، چرا که در طول زنگ با سرپا ایستادن های طولانی بسیار خسته میشدم و از میز فقط برای قرار دادن کیفم استفاده میکردم. در مجلات آموزشی و کتابها با نحوه چیدمان صندلیها در کلاس آشنا شده بودم. تغییر چیدمان کلاس به شکل دایره این امکان را فراهم کرد که در کنار کودکانم قرار بگیرم. در این نوع چیدمان، صندلی هم برای نشستن داشتم و این موضوع قابلیت نزدیک بودن به کودکان و دسترسی به آنها را برایم فراهم میکرد. اما آیا کم کردن فاصله بین ما باعث میشد کودک بیشتر یاد بگیرد؟ آیا کم شدن فاصله باعث از بین رفتن کوه قدرت و احترام من نمیشد؟ خوشبختانه هرچه بیشتر به کودکانم نزدیکتر شدم، علاقه و احترام بین ما بیشتر شد. شناخت دنیاهای هم باعث شد تفاوت های هم را بشناسیم و شرایط گفتوگو بیشتر فراهم شود.

 

قدم سوم: برنامه زمانی

 دو روز در هفته

برای مواجه شدن با مانع مسئولان آموزشی فرصت دو روز در هفته را در نظر گرفتم تا بتوانم فعالیتی متفاوت را در آموزش ریاضی تجربه کنم و به آرزوهایم نزدیک شوم. تغییراتی را در کلاسهایم ایجاد کردم. گاهی برای این دو روز برنامه جداگانه تدارک دیده میشد و گاهی چندین هفته به یک موضوع میپرداختیم.

 

قدم چهارم: توجه به بازی

با گوش دادن به کودکان توانستم متوجه علاقه آنها به بازی شوم و با استفاده از بازیهای محاسباتی و فعالیتهای ساخت کاردستی کلاسی شاد و متنوع داشته باشم. در این نوع کلاس و فعالیتها کودکان مشارکت بیشتری داشتند، چرا که بازی نیاز آنها در این دوره سنی است. درگیرکردن دانش آموزان با فعالیتهایی که به تجربه مستقیم آنها مربوط میشود، کمک میکند درکشان از دانش ریاضی افزایش یابد و نگرش مثبتی نسبت به ریاضیات داشته باشند. برای این کار از کتاب های کمکآموزشی موجود در بازار و کتابخانه مدرسه استفاده میکردم. تا حدی فضای کلاس شاد شده بود، اما این برای من و دانش آموزانم کافی نبود. پس به دنبال راهی بودم که بیشتر به خواست آنها نزدیک باشد. ناگفته نماند، صدای بچهها در این نوع برنامهها، به دلیل مشارکت بچهها در کار بیشتر میشود. گاهی از صداها کلافه میشدم و دلم میخواست در لحظه کار را متوقف کنم، اما همچنان گفتوگو و توضیح درباره مشکلات کار این امکان را فراهم میکرد که آنها نیز دغدغه و مشکلات و ناراحتیهای من را بشنوند. گفتوگو فرایندی دو طرفه بود.

 

قدم پنجم: استفاده از منابع متعدد

برای ایجاد تنوع در منابع آموزشی و علاقه مندی کودکان به  انواع کتاب، بهجای استفاده صرف از کتاب های مدرسه و فقط یک منبع، از کتاب های متعددی کمک گرفتم؛ مثلاً دانستنیهای ریاضی، تاریخ ریاضی و فرهنگ ریاضیات. خواندن متون متنوع در ارتباط با موضوعهای مورد علاقه کودکان و ریاضی باعث میشد کلاس از یکنواختی خارج شود و کودکانم مشارکت بیشتری داشته باشند.

گاهی کتاب های متعددی داشتند که در گروههای کوچک آنها را ورق میزدند و میخواندند. در آخر، هر گروه برای گروه دیگر اطلاعات جدید خود را در اختیار میگذاشت.

 

 قدم ششم: تغییر در خودم

 سخت ترین و مهم ترین قدم تغییر در خودم بود. در واقع، هر قدمی که برداشتم، نیاز بود تغییری در خودم ایجاد کنم. تغییر در خودم کم کم در فضای کلاس و کودکانم تغییر ایجاد میکرد. تکرار الگوهای آموزشی که یاد گرفته بودم، کار تدریس را برایم ساده میکرد، اما تغییر در این نگاه دشواریهایی نیز داشت. اطلاعات عمومی ناکافی نیز گاهی مانع همکلامی و همصدایی با گروه سنی کودکان میشد. منی که در نظرم معلم دانای تمام و کمال بود، با نزدیکی به بچهها متوجه شدم چقدر تا دنیای آنها فاصله دارم. با توجه به زندگی کودکان که هر لحظه در برابر اطلاعات نوین قرار میگیرند، نیاز بود هر روز بیشتر و بیشتر بخوانم و بدانم. گاهی از اینکه دانش آموزانم در موضوعی از من آگاهترند عصبانی هم میشدم. عصبانی از اینکه چرا نمیدانم و چرا هرچه میخوانم کم است!

 

قدم هفتم: عرضه تکلیف های متنوع

کودکان معمولاً از انجام تکالیف تکراری ناراضی بودند. لازم بود در تکالیف هم تنوعی ایجاد شود. اما چه نوع تکلیفی میتواند شور و هیجان ایجاد کند تا کودک با علاقه حاضر به انجام آن شود؟ برای این کار گاهی بازیهایی را که در کلاس کار میکردیم، بهعنوان تکلیف به خانه نیز میکشاندند تا با والدین بازی کنند و گزارش بازی خود را یا با گرفتن عکس یا یادداشت برایم بیاورند. بازی با والدین بازخوردهای جالبی برایم داشت. والدینی که به علت خستگی روزانه کمتر فرصتی برای کودکانشان داشتند، به علت تکلیف بودن ماجرا، وقتی را با کودکان خود میگذراندند. در واقع هم بازی بود و هم تکرار و تمرین و برقراری رابطه عاطفی با والدین.

 

قدم هشتم: صبوری و آرامش

برای ایجاد تغییر در مدل آموزشی خودم به صبوری و آرامش نیاز داشتم. قرار نبود یک شبه اتفاقی برای من رخ بدهد. قرار نبود همه آموخته های جدید یک شبه در من بنشینند و راهنمای کار من شوند. در هر برنامه ای که در کلاس اجرا میشد، کم و کاستیهایی بود که نیاز بود با دقت روی آن تمرکز کنم تا در مرحله بعد به این شیوه مسلطتر باشم. پس فرصتی برایم فراهم بود تا صبر و آرامش را در کنار شاگردانم تمرین کنم. و اما همچنان تجربه جدید، یادگیری شیوه های نوین آموزش ریاضی و فراهم کردن شرایطی که کودکانم در آن راحتتر به ریاضیات بپردازند دغدغه من است. بهعنوان معلم، مسئولیت خودم میدانم که بیشتر بخوانم، بیشتر خطا کنم، بیشتر یاد بگیرم و فضاهای متنوع آموزشی بیشتری برای کودکان سرزمینم ایجاد کنم.

 

تغییر در کلاس ریاضی در هشت قدم  

۱۵۳۳
کلیدواژه (keyword): تجربه آموزشی,تغییر در کلاس ریاضی در هشت قدم,نغمه حاجی صادقی
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید