عکس رهبر جدید

هنر سبکی آوینی در توصیفات گنجینه آسمان‌

  فایلهای مرتبط
هنر سبکی آوینی در توصیفات گنجینه آسمان‌
هنر سبکی و روایت پردازی که آوینی در آثارش به کار برده، آنها را به عنوان یکی از نثرهای شاخص عصر انقلاب، به خصوص ادبیات عرصه دفاع مقدس ممتاز کرده است. در این مقاله، سعی نگارنده بر این بوده است که هنر سبکی و روایت پردازی او را از حیث لفظ و معنا در ارتباط با توصیفات کتاب «گنجینه آسمانی» بررسی کند. «استشهاد به آیات و احادیث»، بهره گیری از «تشخیص»، «تلمیح»، «سجع»، «مراعات نظیر» و انواع «تشبیهات» نیز از شگردهای مختلف بیانی و سبکی آوینی برای پرداخت توصیف هاست که در این مقاله به آن اشاره ای خواهد شد. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که آوینی با به کارگیری نمودهای زبانی، تکنیک های روایی، بلاغی و سبکی کوشیده است، موجبات پویایی و زیبایی توصیفاتش را فراهم سازد. نگارنده کوشیده است این نکات سبکی و روایی را در این مورد، با ذکر شواهدی از کتاب «گنجینه آسمانی»، پیش روی پژوهندگان و علاقه مندان قرار دهد.

1. مقدمه

«هر موضوع و فکر، شکل و قالبی برای تعبیر لازم دارد. خوانندگان یک اثر ادبی از روی مطالعه و آشنایی با شکل اثر، معنی موردنظر گوینده را میفهمند؛ بهعبارت دیگر، فکر در قالب جمله مستتر است و جداگانه بیان نمیشود» (بهار، 1373: 17). کتاب «گنجینه آسمانی» نیز از این امر مستثنی نیست و آشنایی با شکل و قالب آن پی بردن به اندیشه موردنظر گویندهاش را بهصورت توأمان میسر میسازد.

کتاب مذکور که گفتار متن همه فیلمهای مستند «روایت فتح» را، از اولین برنامه تا شهادت راوی فتح، در برمیگیرد، اثر خامه سیدمرتضی آوینی، از متفکران نواندیش اسلامی و نویسندگان معاصر، است. مجموعه تلویزیونی روایت فتح به دلیل بهکارگیری قلم نافذ و تأثیرگذار، تصویرپردازیهای بدیع از ایثارگریها و جانبازیهای رزمندگان و بسیجیان سلحشور توانست به پربینندهترین برنامه مستند تلویزیونی عرصه دفاعمقدس مبدل شود.

همانگونه که پیشتر عنوان شد، سؤال اصلی پژوهش حاضر، استفاده آوینی از نمودهای زبانی، تکنیکهای روایی، بلاغی و سبکی برای پویایی و مانایی توصیفاتش است. تاکنون مقالات زیادی درباره منحصربهفرد بودن برخی از توصیفات این نویسنده نوشته شده اما هیچ پژوهش علمی به واکاوی مختصات سبکی و زبانی در آنها نپرداخته و این اولین گام در این مسیر است. سبک آوینی سبک انحراف از هنجار موجود در نثر روایی رایج در ادبیات معاصر است. ویژگیهای سبک روایی او شامل: کلمات مورد علاقه آوینی، مضامین، فکر و اندیشه غالب در آثار آوینی، نحوه بیان روایتها، ترکیبات ویژه و خاص، آشنایی و تسلط کافی بر ادبیات کلاسیک، استشهاد به آیات قرآن و احادیث، استفاده از «تشخیص»، «تشبیه» و تمام مختصات زبانی است و آوینی در توصیفهایش تمام این مختصات سبکی را بهکار برده است.

 

1-1. بیان مسئله

هدف این مقاله پرداختن به مسئله توصیف و انواع مختلف آن، شامل توصیف خوش آغازی، توصیف حالات، توصیف شخصیت، توصیف شخصیتهای مثبت فردی، توصیف شخصیتهای مثبت جمعی در نثر روایی آوینی و بیان میزان گنجایش معنایی این سبک در رساندن معنای موردنظر است.

پرسشهایی که این پژوهش در صدد پاسخگویی به آنهاست عبارتاند از: چگونه توصیف بهعنوان سبکی برتر در نثر روایی مرتضی آوینی بهکار رفته است؟ میزان تأثیرپذیری آن در شاخص شدن یکی از نثرهای موفق ادبیات دفاعمقدس چگونه تجلی مییابد؟ چگونه این سبک که بر پایه توصیف استوار است در غنیسازی معنایی آثار مرتضی آوینی مؤثر بوده است؟

 

1-2. ضرورت و اهمیت تحقیق

بررسی توصیفات در آثار نویسندگان دفاع مقدس بهعنوان یک سبک پویا بر اهمیت این پژوهش افزوده است. به ویژه اینکه مرتضی آوینی این سبک را با تکنیکهای روایی به شکل کمنظیری تلفیق داده است. این پژوهش به ارتقای سطح شناخت بافت و ساختار الفاظ و معنای نثر ادبیات دفاع مقدس کمک شایانی میکند و بستر مناسبی در این زمینه فراهم میآورد.

 

1-3. پیشینه تحقیق

پژوهشهای چندی درباره برخی از زوایای دیگر آثار آوینی انجام شده اما تاکنون پژوهش جامع و مستقلی درباره توصیفات ایشان صورت نگرفته و این اولین گام در این مسیر است. این پژوهش میتواند با پر کردن این خلأ تحقیقاتی برای فهم نویسندگان دفاع مقدس و ترسیم هنر سبکی ایشان برای ایجاد مقایسه با نویسندگان دیگر کشورها در این حوزه به کمک دانشجویان و محققان بیاید.

 

2- بحث

ما در ادامه مقاله، توضیحات «گنجینه آسمانی» را از نظرگاه موضوعی و سپس نکات سبکی و روایی، با ذکر شواهد بررسی و تحلیل میکنیم.

 

2-1. توصیف خوش آغازی

بیتردید خوشآغازی در هر اثر از مهمترین دغدغههای هر نویسندهای است. برای آشنایی بیشتر خوانندگان با اهمیت این نوع توصیف، ناگزیریم به کوششهای وسواسگونه نویسندگان بزرگ ادبیات جهان در این زمینه اشاره کنیم: «میگویند افلاطون، صفحه اول کتاب جمهوریت را یکصدوسی بار پاکنویس کرد. ارنست همینگوی، کتاب «پیرمرد و دریا» را قبل از چاپ سپاری دویست بار به دقت خواند» (سنگری، 1386 :67). البته ما از دلبستگی آوینی به این مسئله بیاطلاعیم اما هرچه باشد، نباید از این هنر مثالزدنی ایشان به راحتی گذشت؛ چون توانسته است در این بخش، باور عاشورایی خود را به شکل زیبایی به روش براعت استهلال بیان کند.

آوینی در این قطعه، به جای ذکر روایت و ستایش جهاد در راه خدا، از گرهخوردگی گذشته و حال به خوبی بهره میگیرد؛ یعنی فریاد برداشتن سیدالشهدا (ع) در شب قبل از عزیمت به سوی کربلا را طنینانداز شدن همان فریاد حسینی در قرن پانزدهم هجری میداند. او با دقت تمام دریافته است که وقایع محرم سال (61 سال هـ .ق) را نه بهعنوان اتفاقاتی در گذشته دور، بلکه به مثابه نمادهایی از یک حقیقت همیشه زنده باید دید و به این ترتیب، میتوان از دریچه روایت عبرتهایی مانا از آنها دریافت کرد. از چنین نظرگاهی است که آوینی قطعاتی اینگونه را پیش چشم مخاطبش قرار میدهد. او معتقد است که تاریخ کربلا، تاریخ مصرف ندارد و بههمین دلیل میکوشد کربلای (61 سال هـ .ق) را با کربلای (1361 هـ . ش) در ایران گره بزند و نوعی «اینهمانی» و وحدت در دو حادثه بجوید.

به یاد داشته باشیم آوینی این متنها را در زمانی نگاشته است که نهتنها مردم ایران دینداری خود را با محک آتش جنگ به خوبی آزمودهاند بلکه امام و مقتدایشان بارها فرمودهاند که شما دین خود را به اسلام و انقلاب ادا کردهاید، و مورد تکریم و تحسین ایشان قرار گرفتهاند.

 

برای نمونه

حضرت سیدالشهدا، حسینبن علی(ع)، شب پیش از هجرت به سوی کربلا در پایان خطبهای بلند فرمودند: «آگاه باشید، هر آنکه میخواهد خونش را در راه ما اهل بیت، که راه حق است، نثار کند و خود در بهشت لقاءالله منزل گیرد، با ما راهی کربلا شود. من فردا صبح انشاءالله به راه میافتم». اکنون بار دیگر بانگ الرحیل برخاسته است و همان فریاد در آسمان بلند تاریخ طنینانداز گشته است، و این بار راهیان کربلا، این راحلان قافله عشق، بدان لبیک گفتهاند (آوینی، 1381 :91).

 

2-2. توصیف حالات

شهید آوینی مهارتی خاص در شکار آموزههای ناب عرفانی دارد. نوشتههای او تا حدود خوبی از کشف برخوردار است؛ کشف حالتهایی که یا بار عارفانه دارند و یا ارزش توصیفی ویژه. این توصیفها غالباً تازهاند و بهنحوی خوب با تشبیه یا همسانانگاری گره میخورند. به واقع، پیوند کشف حالتهای عرفانی با همسانانگاری پیوندی مبارک و ستودنی است؛ آنجا که نویسنده توانسته است عزلتگزینی رزمندگان را به یک قاضی وسواس تشبیه کند که به تفحص کردار پیشین خویشتن میپردازد و اندرزنامهاش را به تحریر درمیآورد. از قضا این تشبیه بسیار زیبا و ملهم از آموزههای عرفانی است.

در کنار این توصیف نیرومند، بایسته و شایسته است به برداشتهای عرفانی آوینی از وقایع جبهه و حالات رزمندگان اشاره کرد. او معتقد است که عرفان اصیل اسلامی، زندگیساز است نه زندگیسوز. این عرفان، عرفان سلوک و سیاست، سنگر و سجاده، خنده و خنجر، جمال و جلال، و تعبد و تعقل است؛ همان عرفانی است که در زندگی پیامبر(ص) و ائمه طاهرین(ع) جلوهگر است. از دیگر ویژگیهای سبکی آوینی در توصیفاتش، پروردن حالات شخصیتهای مثبت با استناد به آیات قرآن، احادیث و روایات است که بر غنا و تأثیر آن بر خواننده میافزاید. تفحص وسواسآلود در کردار پیشین رزمندگان بهسان قاضیای دادگستر و حسابگر و بررسی سراپای دقایق زندگیشان، از این دست است.

 

استشهاد به آیات قرآن مجید

اشاره است به آیه «یا ایهَا الَّذین آمَنوُا اتَّقوُا اللهَ وَلتَنظُر نَفسٌ مَا قَدَّمَت لِغَدٍ وَاتَّقوُا اللهَ إنَّاللهَ خَبیرٌ بِما تَعمَلوُنَ»؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! از مخالفت خدا بپرهیزید، و هر انسانی باید بنگرد تا چه چیز را برای فردایش از پیش فرستاده، و از خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» (حشر، 18).

 

استشهاد به روایت یا حدیث

الف- علی- علیهالسلام- میفرماید: «عِبادَ اللهِ زِنوُا أَنفُسَکُم مِن قَبلِ أن توزنوا و حاسبوها من قبلِ أن تُحاسَبوُا وَ تَنفَسُِوا قَبلَ ضِیقِ الخناقِ و اِنقَادُوا قَبلَ عُنفِ السِّیاقِ و اعلَموُا اِنّهُ من لم یعَن عَلَی نَفسِهِ حتّی یکُونَ لَهُ مِنهَا واعِظٌ وَ زاجِر لَم یکُن لَهُ مِن غَیرِهَا لاَ زاجِرٌ وَ لاَ وَاعِظٌ»؛

«بندگان خدا! - کردار و گفتار- خود را بسنجید، پیش از آنکه آن را بسنجند، و حساب نفس خویش را برسید، پیش از آنکه به حسابتان برسند. فرصت را غنیمت دانید؛ پیش از آنکه مرگ گلویتان را بگیرد و نفس کشیدن نتوانید. رام و گردننهاده به راه راست روید؛ پیش از آنکه به سختی رانده شوید. و بدانید آن کس که نتواند خود را پند دهد تا از گناه باز دارد، دیگری را نیابد تا این کار را برای او به جای آرد (علیبن ابیطالب، 1379: 73).

 

ب. امام صادق- علیهالسلام - در این روایت به ابن جندب میفرمایند:

«یا ابنَ جندبٌ، حقٌ علی کلَّ مُسلِمٍ یعرِفُنا اَن یعرضُ عَمَلِهِ فی کلِّ یوم و لیلئٍ علی نفسِهِ فَیکونُ مُحاسِبٌ نفسِهِ، فَانِ رای حسنئٌ استزادُ منها و ان رای سَیئئً اَستغفِرُ منها لئلاّ یخزی یومَ القیمئِ» (مجلسی، 1361: 78/ 279).

«ای پسر جندب، بر هر مسلمانی که ما را میشناسد لازم است که در هر روز و شب، اعمالش را بر خود عرضه بدارد و از نفس خود حساب بکشد. اگر کار خوبی در آن‌‌ها یافت، بر آن بیفزاید و اگر کار زشتی یافت، طلب بخشایش نماید تا در قیامت دچار رسوایی نگردد».

 

برای نمونه

«بعضی از بچهها گوشه خلوتی یافتهاند و گذشته خویش را با وسواسِ یک قاضی میکاوند و سراپای زندگی خویش را محاسبه میکنند و وصیتنامه مینویسند. حقالله را خدا میبخشد اما وای از حقالناس! و تو به ناگاه دلت پایین میریزد: آیا وصیتنامهات را تنظیم کردهای؟» (آوینی، 1381: 4)

 

2-3. توصیف شخصیت

توصیف درست ویژگیهای شخصیتها به ما در شناخت دقیقتر آنان کمک میکند؛ به ویژه اگر این توصیف بتواند به آن شخصیت برای ما نوعی تجسم و تمثل ببخشد. به نظر میرسد دستگیرهای که آوینی برای این کار انتخاب کرده، خیره شدن در جوانب مختلف پدیده‌‌های طبیعت است، تا بتواند روابطی تازه میانشان برقرار سازد. تشبیه جان رزمندگان به رود و اتصال آن به دریای شوقانگیزِ اراده آهنین، صبر جمیل و پایانناپذیری آن از این جمله است.

 

برای نمونه

«تو گویی جان آنان رودی است که به دریای عظیمی از شور و اشتیاق، اراده و عزم و تصمیم و صبر وصل است که تمامی ندارد» (آوینی، 1381 : 63).

 

2-4. توصیف حالات/ شخصیت

از شاخصههای بارز و مهم سبکی شهید آوینی در نوشتههایش، توصیف حالات و تفحص در ضمیر پنهان شخصیتها و خلقیات آنهاست. این تصویرسازیها در باب پیراستگی و تواضع سربازان امام زمان (عج) و همراهی آنان با پدیدههای طبیعی جهت ستایشگری حضرت حق است.

بیان حالات معنوی بسیجیان قبل از شب عملیات و مصفا کردن وجودشان برای لقای پروردگار و همچنین، وصف حضور پربرکت روحانیون در جبهههای نور بهعنوان وارثان مکتب پیامبر (ص) و اهل بیتش مؤید آن است که نویسنده به جمالشناسی و رسانگی توجه دارد. توانمندی وی در توصیف توکل حزبالله بر قدرت بیکران خداوند و الگو قرار گرفتن ابوالفضلالعباس (ع) در حیاتشان، فرمانپذیری حزبالله و مأموریت یافتن آنان برای دیگرگون کردن معادلات جهانی و بنیان نهادن این تشکل مبارک و مقدس به دست امام خمینی (ره) چشمگیر است. از موارد قابلتوجه دیگر میتوان به معرفی خصوصیات برجسته دلاورمردان عاشورایی مانند دلنوازی، دشمنگدازی و گریه چشمی اشاره کرد. چنانکه میبینیم، این اشارات زیبا در نمونههایی که در ادامه میآید، نمود و کارکرد یافته است.

پروردن شخصیتها و حالاتشان با استفاده از آیات متعدد، علاوه بر تأثیرگذاری بر خواننده، تحلیل روانشناختی حالات درونی شخصیتها را موجب میشود. از سوی دیگر، فراموش نکنیم که این آیات دیده نمیشوند مگر به مدد رهیافتهای شخصی مخاطب، که یگانه پل ارتباطی نویسنده با اوست؛ یعنی با استفاده از شیوه مضمونسازی به عناصر توصیف، حیات بخشیده است و در حقیقت، خواننده از نحوه سخن نویسنده با شخصیت و لایههای پنهانی روان او آشنا میشود. از ابتکارات آوینی برای غنیسازی توصیفهایش، مضمونسازی از طریق «آیات قرآن» است؛ آن هم بدون بهکارگیری آنها، و ما از این ابتکارات پارهای را نقل میکنیم.

 

الف-1/ وارد شدن بیقید و بند و سرافرازانه بسیجیان در نماز به شیوه آزادمردان براساس آیه 23 سوره مبارکه معارج (الذینَ هُم علی صلاتِهم دائمون)؛

 

الف- 4/ ایستادگی مردان حزبالله در برابر تندباد عواصف براساس آیه 22 سوره مبارکه یونس (هُوَ الذی یسیرُکُم فیالبرّ و البحرِ حتی اذا کنتم فیالفلکِ و جَرَینَ بهم بریحٍٍ طیبئً و فَرحوا بها جاءَتها ریحٌ عاصفٌ و جاءَهُمُ المَوجُ من کلِّ مکانٍ و ظنّوا انَّهُم اُحیطَ بِهِم دَعَوُ اللهَ مخلصینَ لَهُ الدّینَ لَئن اَنجیتنا من هذِهِ لنکونَنَّ مِنَ الشاکرینَ) و ابراهیم، 28؛

 

ج-4/ بیباکی و بیپروایی مجاهدان راه حق در هنگامه جهاد در راه محبوب، براساس آیه 30 سوره فصلت (إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلَائِکَئُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّئِ الَّتِیکُنتُمْ تُوعَدُونَ) آلعمران، 170 و 175/ مائده، 23 و 54/یونس، 62/  بقره، 262و 274 و 277/طه، 112/ زخرف، 68/ احقاف، 13/ جن، 13؛

 

د-4/ سرسپردگی رزمندگان جهان اسلام به توانایی خداوند در میدانگاه نبرد حق علیه باطل براساس آیه 89 سوره اعراف (قَدِ افْتَرَینَا عَلَی اللّهِ کَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِی مِلَّتِکُم بَعْدَ إِذْ نَجَّئنَا الله مِنْهَا وَ مَا یکُونُ لَنَآ أَن نَّعُودَ فِیهَا إِلاَّ أَن یشَآءَ الله رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا کُلَّ شَیءٍ عِلْمًا عَلَیاللهِ تَوَکَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَینَنَا وَ بَینَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَ أَنتَ خَیرُ الْفَاتِحِینَ) و آلعمران، 122 و 159 و 160 و 173/مائده، 11 و 23/ اعراف، 89/ انفال، 2 و 46 و 61 /توبه، 51 و 129/ یونس، 71 و 84 و 85/ هود، 56 و 88 و 123/ یوسف، 67/ رعد، 30/ ابراهیم، 12/نحل، 42 و 99/ فرقان، 58/ شعرا، 217/ نمل، 79/ عنکبوت، 59/ احزاب، 3 و 48/ زمر، 38/ شوری، 10 و 36/ مجادله، 10/ ممتحنه، 4/ تغابن، 13/ طلاق، 3/ ملک، 29؛

 

و-4/ نیکفرجامی و ظفرمندی مجاهدان راه حق، بهعنوان نتیجه پافشاری آنان بر استقرار عدل الهی براساس آیه 128 سوره مبارکه اعراف (قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللهِ وَاصْبِرُواْ إِنَّ الأَرْضَ لِلهِ یورِثُهَا مَن یشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَئ لِلْمُتَّقِینَ) و هود، 49/ طه، 132/ قصص، 83؛

 

ل-4/ بعثت دیگرباره حزبالله و شیفتگی آنان به محبوبشان و در نتیجه، شیدایی حضرت محبوب به ایشان براساس آیه 54 سوره مبارکه مائده (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یأْتِی اللهُ بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَ یحِبُّونَهُ أَذِلَّئٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّئٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِاللهِ وَلاَ یخَافُونَ لَوْمَئٍ لآئِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللهِ یؤْتِیهِ مَن یشَاءُ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ)؛

ص-4/ خوشدلی مجاهدان راه حق نسبت به ملامت کشیدن در راه استقرار حاکمیت احکام قرآن و اسلام براساس آیه 54 سوره مائده که پیشتر آمد؛

 

الف-5. سرسپردگی مردان حزبالله به آستان ولایت اهل بیت (ع) و فرمانبرداری قدرشناسی آنان نسبت به این نعمت پربرکت براساس آیه 3 سوره مبارکه مائده (الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَئٍ غَیرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ) و مائده، 7 و 20؛

 

ج- 5/ سرسپردگی بسیجیان جهان اسلام به احکام الهی و فرمانگزاری آنان نسبت به دستورات پیامبر اعظم (ع) و اهل بیتش (ع) براساس آیه 59 سوره نساء (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلِیالأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً ) و آلعمران، 32 و 132/ مائده، 92/ انفال، 1 و 20 و 46/ نور، 54 و 56/ محمد (ص)، 33/ مجادله، 13/ تغابن، 12 و 16؛

 

الف-6/ آمیزه شدت و رحمت در ضمیر مؤمن براساس آیه 29 سوره مبارکه فتح (مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَینَهُمْ تَریهُم رُکَّعًا سُجَّدًا یبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللهِ وَ رِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ) و مائده، 54.

 هنر سبکی آوینی  در توصیفات گنجینه آسمان‌

برای نمونه

1. «و اینک آنان آمدهاند، با سادگی و تواضع، بیتکلف و صمیمی، در پیوند با آب و درخت و آسمان و خاک و باران... و پرندگان و تو هم که از غرور آباد پرتکلف نفس اماره راه گم کردهای و به یکباره خود را در میان این بندگان مطیع خدا یافتهای، حس میکنی که به برکت آنان، با همه چیز، آب و درخت و آسمان و خاک و باران و پرندگان و دیگر انسانها پیوند خوردهای و بین تو و ربالعالمین هیچ چیز نمانده است و دائمالصلوئ شدهای» (آوینی، 1381: 3).

 

2. بعضی‌‌ها وضو میگیرند و بعضی دیگر پیشانی‌‌بندهایی را که رویشان نوشته شده است «زائران کربلا» بر پیشانی میبندند. در اینجا و در این لحظات، دلها آنچنان صفایی مییابد که وصف آن ممکن نیست. گفتم که هیچچیز در میانه تو و ربالعالمین باقی نمیماند؛ خود تو، آن که به او میگویی من، و در اینجا دیگر منی در میانه نیست. من میمیرد و همه به هم پیوند میخورند. آنگاه دستها در هم گره میخورند و دیگر رها نمیشوند» (همان، 4).

 

3. «از همان روز اول هرجا  که میرفتیم حضور روحانیون با رایحه گل محمدی همراه بود. آنها با عطر و قرآن میآمدند و این هر دو رایحه بهشتی است. یکی از برادران رزمنده میگفت: «حضور طلبهها در میان ما یاد خدا را زنده میدارد» و در دل این حقیر گذشت که «آخر آنها ورثه انبیا هستند». (همان، 17).

4. «حزبالله، مردانی که تندباد عواصف آنان را نمیلرزاند، از جنگ خسته نمیشوند، ترسی به دل راه نمیدهند، بر خدا توکل میکنند و عاقبت نیز از آن متقین است.

اسوه حزبالله ابوالفضل العباس (ع) است و درس وفاداری را از او آموختهاند. وقتی با این جوانان سخن از عباس میگویی، در دل خود جراحتی هزار و چند صد ساله را باز مییابند که هنوز به خون ِ تازه آغشته است؛ جراحت کربلا را میگویم. اکنون وعده خداوند تحقق یافته است و قومی را مبعوث ساخته که محبوب او هستند و او نیز محبوب آنهاست، و چه چیزی خوشتر از ملامتی که در راه محبوب کشند؟ آماده شو برادر، جراحت کربلا هنوز هم تازه است و تا آن خونخواهِ مقتول کربلا نیاید، این جراحت التیام نمیپذیرد». (همان، 27 و 28).

 

5. «حزبالله اهل اطاعت و ولایت است و قدر نعمت میشناسد. فداکار است و از مرگ نمیترسد و گوشبهفرمان «اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولیالامر منکم» سپرده است و اینچنین، تو گویی خداوند وظیفه تحقق اهداف الهی همه انبیا را بر گُرده صبور و پرقدرت آنان نهاده است، و چه شرفی از این بالاتر؟ حزبالله از جانب خدا مأمور است که انسان و جهان را تغییر دهد؛ انسانی که امروز بیش از هر زمان دیگر گرفتار ظلمت شرک و بتپرستی است. در اینچنین دنیایی که بشر امروز بتِ خویشتن را میپرستد، ظهور حزبالله معجزهای است که از نفحات قدسی دم مسیحایی امام امت برمیآید» (همان: 55).

 

6. نازک دلی آزادگان چشمهای زلال است که از دل صخرهای سخت میجوشد. دل مؤمن را که میشناسی؟ مجمع اضداد است؛ رحم و شدت را با هم دارد، رقت و صلابت را نیز با هم. زلزلهای که در شانههای ستبرشان افتاده است از غلیان آتشِ درون است. چشمه اشک نیز از کنار آن آتش میجوشد که این همه داغ است. (همان: 297).

 

2-5. توصیف شخصیت/ حالات

از ویژگیهای سبکی شهید آوینی در توصیفاتش، به تصویر کشیدن شخصیتها و معرفی چهرههای ماندگار و تأثیرگذار از طریق نشان دادن روحیات و حالات آنان است.

در نخستین صحنهپردازی به موضوعاتی همچون بیقراری و شوخطبعیهای رزمندگان در شب عملیات و بیباکی آنان از کارزار با دشمن، مانستگی ملت مسلمان ایران به آیینه و آراستگی آسمان تاریخ به حضور پربرکت آنان در صحنههای مختلف ایثار و شهادت، و آموختگی جاننثاری و جانبازی از مکتب سیدالشهدا (ع) اشاره شده است.

در صحنهپردازیهای دوم، سوم و چهارم نگاه تیزبینانه او را در بیتکلفی و آزادمردی عشایر و خشکیدن تالابهای عفن در وجودشان به علت کوچیدن نباید از نظر دور داشت. وصف همجواری شهید ربیع نتایج با دریا و زدودن شورهزار دل به واسطه سرشک و دریادلی او و حیاتانگیزی آدمیان از دریا بهطور خیرهکنندهای باعث ظرافت، زیبایی و شکوهمندی شدهاند. عنصر خیال در اینجا اغلب، استعارههای مصرحه هستند؛ مثل: «جاننثاران سیدالشهدا»، «شیر شکارافکن»، «رودخانه» و «همسفران بهار».

 

برای نمونه

1. هرچه به پایان روز نزدیکتر میشویم، شکوفههای شوق در دل بیقرارشان بیشتر و بیشتر شکفته میگردد و طبعشان به شوخیهای لطیف متمایل میشود و از جاننثاران سیدالشهدا (ع) جز این نیز انتظار نمیرود. ترس روبهانه نه شایسته شیر شکارافکن است. منافق است که همچون موش کور به تاریکی خو کرده است و از روبهرویی با ما میهراسد» (آوینی، 1381: 68).

2. «ملت مسلمان ایران اکنون آیینهای است که نور حق در آن جلوه کرده است و همین نور میرود تا از مشرق وجود طلوع کند و آسمان تاریخ را به جلوه عدل بیاراید. ما آیینگی را از سیدالشهدا (ع) آموختهایم و هرچه داریم، از حیات طیبه شهادت است. آیینگی نه کار هر شیشه شکسته غبارگرفتهای است؛ از خود گذشتن میخواهد، که تا از خود نگذری نور خدا در تو جلوه نمیکند» (همان: 106).

3. «عشایر همسفر بهار هستند و این حرکت دائم، از آنان مردمی آزاده و بیتکلف ساخته است. رودخانههایی هستند که حیاتشان در ترکِ ماندن است؛ اگر نه، عادات و تعلقات آنان را به بند میکشد و از ظلمات درونشان مردابی عفن ظاهر میشود. پیوندی که همسفران بهار با طبیعت بستهاند، آنان را روشنی آب و طراوت شبنم، لطافت گلبرگ و آزادگی کوهسار، رقت نسیم و صلابت صخرهها، صمیمیت آفتاب و وسعت دشت بخشیده، و هجرت دائم، مردابهای عفنِ وجودشان را خشکانده است» (همان: 213).

4. «دریا، دل اوست؛ وسیع و عمیق که باد عشق در آن امواج اشتیاق برمیانگیزاند. دریا شور است، به شوری اشک؛ اشکی که شورهزار دل را میشوید و آن را مستعدّ باروری میسازد، و «من الماء کل شیءٍ حی». دریا منشأ حیات است و این صفت را از قِبَل شهید دارد» (همان: 255).

 

2-5-1. توصیف شخصیتهای مثبت فردی

از خصوصیات بارز سبکی شهید آوینی در توصیفاتش، به تصویر کشیدن شخصیت مثبت فردی است. او نیک میداند توصیف موفق و به تصویر کشاندن شخصیتهای ممتاز و تأثیرگذار باعث شناساندن آنان به آیندگان میشود. به همین دلیل، با بهرهگیری از «سجع» یا «همآهنگی» به شکلی کاملاً طبیعی و زیبا نمونه‌‌های مذکور را پویا و دلپذیر کرده است. برای مثال، در توصیف شخصیت علیابن ابیطالب (ع) و دلانگیزی ایشان در مصاف با نادوستان و ناراستان، میتوان صحنه دیگری از خلاقیت و کشف جنبههای زیباشناسانه را مشاهده کرد. تیمم رزمندگان بر خاک مقدس جبهه به نشانه کمال عبودیت و اظهار شکستهنفسی در برابر پروردگار، همچنین معرفی شهیدان حاج همت و علیرضا آملی بهعنوان مبشران حیات تازه انسانیت نشانگر سبک مستقل ایشان از همنسلانش است و هم از نظرگاه جهانبینی و هم ساختار زبان توصیف امروز کمترین شباهتی به دیگران ندارد. در نمونههای زیر، این خصوصیات زیبا و خواندنی جلوهگر میشوند.

 

برای نمونه

1. اما مگر نشنیدهای که آن اسدالله الغالب، آن حیدر کرار صحنههای جهاد که چون فریاد به تکبیر برمیداشت و تیغ برمیکشید، عرش از تکبیر و تهلیل ملائک پر میشد و رعد بر سپاه دشمن میغرید و دروازه خیبر فرو میافتاد، او نیز شب که میشد... چه بگویم؟ از چاههای اطراف کوفه بپرس که هنوز طنین گریهها و نالههای او را به خاطر دارند» (آوینی، 1381: 5).

2. آنگاه که مجاهد سبیلالله، درست در گرماگرم جنگ، خاک تیمم را به نشانه کمال عبودیت بر چهره و دو دست میکشد و تکبیرئالحرام میبندد، تو  گویی آفرینش به آن نقطه غایی کمال خویش دست یافته و کار جهان به سرانجام رسیده است؛ مگر نه اینکه خداوند انسان را برای عبودیت خویش آفریده است؟ و تو نیز همه این راه را آمدهای تا بدینجا برسی  و تصویرگر آن عظمتی باشی که در پیش روی توست؛ عظمت انسانی که سر بندگی بر خاک آستان ذوالجلال نهاده است و به معدن عظمت و قدرت اتصال یافته و اینچنین، همه قدرتهای ظاهری را در برابر خویش به خضوع و خشوع کشانده است. فتح الفتوح اینجاست و پیروزی ما در جبهههای جنگ جلوه کوچکتری از این فتح بزرگ درونی است» (همان:166).

3. «کجاست آن چشم حقبینی که ببیند که چگونه نور ولایت از دریای موّاج اشتیاق علیرضا، ابرهای رحمتی را برمیانگیزاند که با بادهای هدایت تا آسمان سرزمینهای کویری سفر میکنند و میبارند و آن بلاد مرده را به حیات طیبه عشق بارور میسازند؟ اینان مبشران حیات تازه انسانیت هستند و خود، این همه مدیون شمس ولایتاند» (همان: 17).

4. «من هرگز اجازه نمیدهم که صدای حاج همت در درونم گم شود؛ این سردار خیبر قلعه قلب مرا نیز فتح کرده است» (همان: 381 و 382).

 

2-5-2. توصیف شخصیتهای مثبت جمعی

یکی از شاخصترین ویژگیهای سبکی شهید آوینی در توصیفات، ارائه تصاویری زنده و نو از شخصیتهای مثبت جمعی است؛ به ویژه اگر این تصاویر بتوانند از زبان روان و شیوا، بهرهمند شوند. آوینی در اینجا، آنگاه که از شخصیتهای مثبت چه بهصورت فردی یا گروهی سخن میگوید، نگاهی روانشناسانه به نحوه خلق شخصیتها دارد.

در قطعات اول و دوم، دلباختگی بسیجیان جهان اسلام به حرم حق، عزیمت راهیان کربلا به جبهههای نور و مهیا شدن جهان برای ظهور امام مهدی (ع) نمود یافته است.

در قطعه سوم، پاکدلی رزمندگان به واسطه نورافشانی ولایت اهل بیت (ع) و توفیق شرفیابی آنان به محضر مقدس حضرت بقیئ‌‌الله (ع) مشاهده میشود.

در نمونههای چهارم و پنجم، حیاتانگیزی شهید به پدیدههای آسمانی و اثربخشی او در نیکفرجامی انسانها یکی از درخشانترین نمونههای این بخش بهشمار میرود. در اینجا نویسنده توانسته است به زیبایی هرچه تمامتر، میان واژهها و عناصر خورشید، قلب، اشک و غروب پیوند برقرار کند. از جنبه زبانی، پر واضح است که تکرار متوالی عبارت «اگر شهید نباشد» حاکی از قدرت فوقالعاده او در ایجاد ارتباط و پیوستگی میان لفظ و معناست؛ بهویژه که چارچوب معنایی، پایداری و مقاومت باشد. همچنین، بهکارگیری بههنگام عنصر تکرار این حقیقت را هویدا می‌‌سازد که تکرار نهتنها حشو و زیادهگویی به شمار نمیرود بلکه از آن میتوان ابزاری ساخت برای باروری هرچه بیشتر معانی پایداری.

پرهیز از پیچیدهگویی در بیان تشبیهات، به توصیفات آوینی فضایی ممتاز بخشیده است. شاید هیچ گزافهگویی نباشد اگر تشبیهات آوینی را از خوشساختترین و شفافترین نمونههای این حوزه بشماریم که در این کتاب با آنها روبهروییم. تشبیه نفاق به موشی که ضمیر سست بنیاد منافق را آسیبپذیر میسازد یا تبدیل شدن عادات سخیف به منجلابی که ساکنان آن قبرستاننشین هستند، به راستی زیباست. منظور از شفافیت این است که توصیفش نه ابهام صوری دارد و نه رازوارگی معنایی. از اسباب و عوامل پیچیدگی، مثل نارسایی زبان، تزاحم تصویرها، انتزاعی بودن مضامین، و غرابت فضا تقریباً در اینجا خبری نیست.

نکته قابلتأمل در قطعههای ششم و هفتم، جامعیت صحنهسازیهاست. به بیان دیگر، مخاطب به همان اندازه که از صورت آنها غافلگیر و شگفتزده میشود از سیرتشان نیز مطالب زیادی دریافت میکند؛ زیرا آنچنان که انتظار میرود، هدفمند و عمیق به نظر میرسند. گویا نویسنده هم بهدنبال زیبا نگاشتن است و هم انتقال یک سلسله احساسات و اندیشهها.

اما در قطعه پایانی به این مهم دست مییابیم که وقتی ساختاری، بتواند با استخدام سادهترین واژهها نابترین آموزههای وحی آسمانی را منتقل کند، جبراً و ذاتاً زیبا و پذیرفتنی خواهد بود.

 

برای نمونه

1.« بسیجیها دلباخته حقاند و ما دلباخته بسیجیها هستیم. آنها سربازان امام زمان و پیوستگان به او هستند و تو اگر در جستوجوی موعود خویش هستی، او را در میان سربازانش بجوی» (آوینی، 1381: 85).

2. «راهیان کربلا را بنگر. آنان بال در بال فرشتگان و در فضایی آکنده از تسبیح و سلام و صلوات و بوی گلاب و دود اسفند و در زیر بارانی از نقل و نبات و در پناه سوره توحید و دعای خیر امام امت و فرشتگان به سوی جبههها رواناند تا دنباله باطل را قطع کنند و ریشه شجره خبیثه فتنه را برکنند و جهان را آماده ظهور مولایمان سازند، و اینچنین چه عجب، اگر پیشانیبندهای آنان را وسیله تبرک و تقرب سازند و از آن شفا بجویند؛ مگر نه این است که اینان راهیان کربلا، اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا هستند و از همین است که نام خود را راهیان کربلا نهادهاند؟» (همان: 53 و 54).

3. رزمندگان ما در ظلمتکده این سیاره خاکی، مبشران نوری هستند که از شمس ولایت در آیینه صافی وجودشان تابیده است. امروز آنان در مدار کهکشانی خویش به منزلگه قرب رسیدهاند؛ یعنی توفیق دیدار یافتهاند و منتظرند تا چشمشان به جمال نایب ولایت کلیه روشن شود» (همان: 179 و 180).

4. اگر شهید نباشد، خورشید طلوع نمیکند و زمستان سپری نمیشود. اگر شهید نباشد، چشمههای اشک میخشکد، قلبها سنگ میشود و دیگر نمیشکند، و سرنوشت انسان به شب تاریک شقاوت و زمستان سرد قساوت انتها میگیرد و امید صبح و انتظار بهار، در سراب یأس گم میشود. اگر شهید نباشد، یاد خورشید حق در غروب غرب فراموش میگردد و شیطان، جاودانه کره زمین را تسخیر میکند (همان: 207).

5. آنان همچون نور، دیگران را ظاهر میکنند و خود را نمیبینند و اگر اینچنین نبود، لیاقت سربازی امام زمان (عج) را نمیداشتند. عجب و کبر، انسان را به جبهه شیطان الحاق میکند اما شرط حضور در این معرکه از خودگذشتگی است. آنان در ظلمات آسمان دنیا همچون راه شیری کهکشان قبله را نشان کردهاند اما در این جهان، راه حق از کربلا میگذرد. اگر کسی پنداشته است که میتوان ایمان آورد و پای در بیابان بلا گذاشت، سخت در اشتباه است. او بداند که زمین دلش از سوراخهای پنهانی موشهای نفاق سست است و در خاکی اینچنین، بذر حیات نمیروید» (همان: 222).

6. پندار ما این است که ما ماندهایم و شهدا رفتهاند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا ماندهاند» (همان: 359).

7. «ای شهید، ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشستهای، دستی برآر و ما قبرستاننشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش» (همان: 372).

8. «شبهنگام بار دیگر ابرها همه منطقه را پوشانده بودند و انتظاری اشتیاقآمیز آن همه درون ما را گرم داشته بود که سرمای هوا را احساس نمیکردیم. ما هم مثل ابرها جنودِ مطیع خدا هستیم و مشیت مطلقه او بر این قرار گرفته است که ارادهاش با دستان ما تحقق پیدا کند. خداوند ما را هم مثل ذرات ابر از اینجا و آنجا، از شهرهای دور و دهکدههای دورتر در این نقطه جمع آورده است تا بر ظلم و کفر بتازیم و باران رحمت بر زمین بباریم» (همان: 93).

 

2-6. توصیف خوش فرجامی

 در قطعه زیر، شهید آوینی با توصیف درست خوشفرجامی، فرجامی خوش را در پایان هر نوشتهاش به ثبت رسانده است. او با بهرهگیری مناسب از پیامهای عاشورا و گرهزدن آن با زبانی معنوی و لطفآمیز، بر زیبایی و دلپذیری توصیفاتش افزوده است. قطعه دلدادگی بسیجیان به کربلای معلی و مزار مطهر اباعبدالله الحسین (ع) شاهدی بر این ادعاست.

 

برای نمونه

«بسیجی عاشق کربلاست و کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نامها. نه کربلا حرم حق است و هیچکس را جز یاران امام حسین(ع) راهی به سوی حقیقت نیست» (آوینی، 1381: 8).

 

نتیجه گیری

همانگونه که بررسی«گنجینه آسمانی» مشخص مینماید این هنر سبکی آوینی است که از تمام ابزارهای سبکی، زبانی و بلاغی برای پرداخت توصیفهایش بهره میگیرد و همین ویژگیها نثر روایی ایشان را بهعنوان یکی از نثرهای شاخص عصر انقلاب، برجسته کرده است. روایتشناسی آوینی، انس وی با قرآن و نهجالبلاغه، و همچنین آشنایی و تسلط کافی وی بر ادبیات کلاسیک مجموعه عواملی هستند که در شاخص بودن نثر ایشان تأثیر شگرف و شگفتی داشتهاند. کالبدشکافی روانشناسانه دقیق و عمیق شخصیتهای مثبت و منفی، قدرت تعمیم در ژانرپردازی ترکیبی و سرانجام افزودن بر غنای درونمایه با استشهاد بیشمار به آیات قرآن را میتوان از مختصات برجسته سبکی آوینی در روایتپردازی دانست.

 

 

منابع

1. قرآن کریم. (1380). ترجمه ناصر مکارم شیرازی. چاپ اول. مرکز طبع و نشر قرآن جمهوری اسلامی ایران.

2. آوینی، سیدمرتضی. (1381). گنجینه آسمانی. چاپ اول. تهران: نشر ساقی .

3. بهار، محمدتقی. (1375). سبکشناسی. تهران: انتشارات امیرکبیر.

4. تاجدینی، علی. (1373). همسفر خورشید. چاپ اول. تهران: مرکز فرهنگی نشر قبله.

5. جمعی از طلاب حوزه علمیه قم. (1372). راز خون. چاپ اول. تهران: بنیاد فرهنگی فاطمئالزهرا (س).

6. حافظ، شمسالدین محمد. (1368). دیوان حافظ، به اهتمام محمد قزوینی و قاسم غنی. تهران: انتشارات زوار.

7. خسروشاهی، جهانگیر. (1384). بر ستیغ جبال فتح. چاپ اول. تهران: انتشارات روایت فتح.

8. زحمتکش، سید مصطفی. (1383). سید‌‌مرتضی آوینی، تهران: نشر فراندیش.

9. سعدی، مصلحالدین. (1372). بوستان سعدی، تصحیح غلامحسین یوسفی. تهران: انتشارات خوارزمی.

10. سنگری، محمدرضا. (1386). پرسه در سایه خورشید. چاپ اول. تهران: نشر لوح زرین.

11. علیبن ابیطالب. (1378). نهجالبلاغه، گردآوری شریف رضی. ترجمه سیدجعفر شهیدی چاپ چهاردهم. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.

12. گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم. (1382). فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع). تهران: شرکت چاپ و نشر بینالملل وابسته به مؤسسه انتشارات امیرکبیر.

13. مجلسی، محمدباقر. (1361). بحارالانوار. جلد 78. تهران: انتشارات اسلامیه.

۱۷۱۱
کلیدواژه (keyword): هنر سبکی آوینی در توصیفات گنجینه آسمان‌,عزیز آذین فرد,توصیف، سبک شناسی,ادبیات دفاع مقدس,گنجینه آسمانی,سیدمرتضی آوینی,
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید