عکس رهبر جدید

موزه و مدرسه

  فایلهای مرتبط

«موزه مؤسسه‌ ای است دائمی و بدون هدف مادی که درهای آن به روی همگان گشوده است و برای جامعه و پیشرفت آن فعالیت می‌کند. هدف موزه‌ها تحقیق در آثار و شواهد به‌جا مانده از انسان و محیط‌زیست او، گردآوری و حفظ این آثار و ایجاد ارتباط بین آن‌ها، به‌ویژه به نمایش گذاشتن آن‌ها به‌منظور بررسی و بهره‌وری معنوی است.» این تعریف که در بند ۳ و ۴ اساسنامه شورای بین‌المللی موزه‌ها (ایکوم) آمده است، جامع‌ترین تعریف از موزه به‌نظر می‌رسد.
موزه‌ها از دیرباز محلی برای نگهداری میراث تمدن و هنر ملل به شمار می‌آمده‌اند. ملت‌ها با نگهداری آثار و بقایای گذشتگان خود، که نشان از فرهنگ و تمدن آن‌ها دارد، سعی در بازنمایاندن میراث خود به آیندگان دارند. پیش از این، موزه‌ها محلی بودند که علا‌قه‌مندان به یک موضوع خاص، از همه اقشار جامعه، برای بازدید به آنجا می‌رفتند ولی این روزها مدارسی که از حالت قفس در آمده و به جامعه پیوند خورده‌اند، از موزه‌ها به‌عنوان مکمل برنامه درسی استفاده می‌کنند. در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته، بازدید از موزه‌ها مکمل برنامه درسی محسوب می‌شود. در برخی از کشورها بازدید از موزه بخش مهمی از برنامه آموزش علوم مدرسه است. البته با توجه به اینکه کارکرد مدرسه و موزه با یکدیگر متفاوت است، بسیاری برای همگرایی این دو مکان تلاش کرده‌اند. موزه‌ها مکان‌هایی هستند که افراد در آنجا آزادانه جست‌وجو می‌کنند؛ حال آنکه برنامه درسی مدرسه، واجد چارچوب و قالب مشخصی است و انعطاف‌ کمتری دارد.
گفته می‌شود موزه‌ها منبع اطلاعات درباره تأثیرات مادی و اجتماعی مخاطرات طبیعی و خطرهای ناشی از فناوری هستند.
در موزه می‌توان با آرایش و بازنمایی منابع، فعالیت‌های تعاملی و نمایشگرهایی که معمولاً در مدارس به آن‌ها دسترسی نیست، برای دانش‌آموزان تجربه‌های یادگیری فراهم کرد که آمادگی آن‌ها را برای مقابله با خطرات افزایش دهد. محققان معتقدند که برای افزایش انگیزه کودکان در برنامه درسی به شیوه‌های آموزش رسمی و غیررسمی نیاز است. برخی تحقیقات هم نشان می‌دهد که موزه‌ها روش غیررسمی و مؤثری برای آموزش علوم به کودک‌اند. حتی برخی کشورها، مانند زلاندنو، که در معرض مخاطرات طبیعی مانند زلزله هستند، از موزه‌هایی با همین موضوع برای آشنایی بچه‌های مدرسه با زلزله و نحوه مواجهه با آن استفاده می‌کنند. پیش‌نیاز این کار آن است که مدرسه از حالت قفس بیرون بیاید و با جامعه پیوند بخورد. مدرسه‌ای که خود را در محتوای بسته و محدود برنامه درسی رسمی گرفتار کرده است و دانش‌آموزان را در معرض هیچ تجربه‌ای فراتر از آن قرار نمی‌دهد، نه‌تنها آنان را از فضای پر از تجربه‌های یادگیری بیرون از محیط مدرسه محروم می‌کند بلکه برنامه درسی را هم در چنبره کتاب درسی گرفتار می‌سازد و نمی‌گذارد که از منابع سرشار موزه‌ها در دروس مختلف مانند علوم، علوم اجتماعی و سایر مواد درسی استفاده شود.  در بعضی از مدارس ایرانی به دلایل بسیاری، که گفت‌وگو درباره آن مجال بیشتری می‌طلبد، هر فعالیتی را که خارج از مدرسه باشد، مانع تحقق برنامه درسی رسمی و موجب تلف شدن وقت می‌دانند. بنابراین، در آغاز باید این دیدگاه تعدیل شود و معلم، مدیر، والدین و بچه‌ها به محیط‌های بیرون از مدرسه، از جمله موزه‌ها، به‌عنوان منابع یادگیری و مکمل برنامه درسی نگاه کنند. دیگر اینکه باید چگونگی بهره‌وری از محیط‌های غنی خارج از مدرسه را بیاموزند و از فرصتی که در سفرهای تفریحی، گردش‌های علمی و بازدید از موزه‌ها برای آن‌ها فراهم می‌شود، به‌خوبی استفاده کنند. امروزه بسیاری از مدارس کشورهای توسعه‌یافته، موزه‌ها را مکمل برنامه درسی می‌دانند. تفاوت این دو نگاه را می‌توان در یادداشت زیر دید. نویسنده کتاب «۱۹۷۰روز در شماره شش ژان بارت» که روزگاری در پاریس رایزن فرهنگی بوده است، نمایشگاهی درباره پوشش اقوام ایرانی ترتیب می‌دهد و گزارش زیر حاصل دیدار دو گروه ایرانی و فرانسوی از این نمایشگاه است. دیداری که بیانگر دو نگاه متفاوت به مجموعه‌های خارج از مدرسه مانند موزه‌ها و نمایشگاه‌هاست.
«آدام فورد و میریام معلم‌هایی بودند که در روزهای مختلف، دانش‌آموزان کلاس‌های ابتدایی را برای بازدید از نمایشگاه به خانه فرهنگ آوردند. پذیرایی ساده‌ای پیش‌بینی شد. بچه‌ها آمدند و وارد سالن شدند؛ همه سراپا گوش و مانند اعضای یک ارکستر، نگاهشان به چشمان رهبر ارکستر بود. آرام کنار هر اثر می‌ایستادند. دفترچه و قلمی در دست داشتند و یادداشت می‌کردند. بازدید بچه‌ها بیش از یک ساعت به درازا کشید. دیدن چند عروسک در سالنی کمتر از نود متر به مدت یک ساعت یعنی دقت و ایستادن پای هر عروسک و خواندن همه نوشته‌ها. پس از پایان بازدیدهای فردی، همه نشستند و جلسه به قول ما «پرسش و پاسخ»، آغاز شد. برخی از بچه‌ها هنگام بازدید سؤالاتی را یادداشت کرده بودند. پرسش‌ها بسیار جالب بود. یکی از بچه‌ها از تعداد استان‌های ایران پرسید. دیگری از تنوع قومی و نژادی، و دیگری از اینکه آیا از این پوشش‌ها همچنان استفاده می‌‌شود یا نه. دانش‌آموز دیگری از منابع تحقیق پرسید. دیگری از دوره‌های مختلف تاریخی ... جلسه بسیار به درازا کشید. پس از پایان [پرسش‌ها] به سراغ میز پذیرایی رفتند. فردای آن روز آموزگار با تعداد زیادی نقاشی آمد. بچه‌ها برداشت خود را به همراه تقدیر از خانه فرهنگ از نمایشگاه نقاشی کرده بودند. پس از دیدن این صحنه‌ها، با مدرسه ایرانی سعدی تماس گرفتیم، مدرسه با بی‌میلی این بازدید را پذیرفت. بچه‌های ایرانی همیشه درس دارند و همیشه عقب‌اند.
خلاصه، روز موعود رسید. بچه‌ها آمدند. سروصدا و دادوبیداد. همه بازدید چند دقیقه بیشتر به درازا نکشید. عروسک‌ها توجه هیچ‌کس را به خود جلب نکرد. هجوم به میز پذیرایی ... و هیچ‌کس سؤالی نداشت.
... آن روز این پرسش برایم پیش آمد که چرا؟ ... منطق آموزش در ایران و فرانسه با هم متفاوت است. در فرانسه بخش زیادی از وقت آموزشی برای رفتن به موزه‌ها، رفتن به سینما و دیدن هدفمند نمایش، می‌گذرد. بچه‌ها آداب زندگی را می‌آموزند، شنا و هنر یاد می‌گیرند.
به موزه رفتن، تابلو دیدن، رنگ و فرم را فهمیدن و فیلم سینمایی را نقد کردن جزء دروس آن‌هاست. در اینجا ما از پرورش غافلیم. در خیلی از موزه‌ها، مانند ژرژ پمپیدو، بسته‌هایی پیش‌بینی شده که دانش‌آموزان با موسیقی و صوت، تفکیک رنگ تابلوها را می‌آموزند ... اما فرزندان ما آیا موزه رفتن و تابلو دیدن را می‌آموزند؟ پس برای رونق فرهنگ و هنر و پر شدن سالن‌های سینما و نمایشگاه‌ها و رونق یافتن بازار هنر باید فرزندان را آموزش داد. باید برای آموزش‌وپرورش طرحی از نو در افکند».




 منبع
۱. ایوبی، حجت‌الله. (۱۳۹۳).۱۹۷۰ روز در شماره شش ژان بارت؛ نشر ثالث. تهران
۱۳۳۲
کلیدواژه (keyword): موزه و مدرسه,محمد‌ عطاران,یادداشت سردبیر,موزه,مدرسه
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید