اشاره
دکتر محمدرضا وطنی، مدیر کل آموزشوپرورش استان گلستان در سال۱۳۳۹ در شهرستان «علیآباد کتول» استان گلستان متولد شده است.
وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از اخذ مدرک دیپلم، به فرمان امام (ره) برای عمران و آبادانی روستاها، وارد جهاد سازندگی میشود. سپس به خدمت سربازی میرود و در عملیات شکست حصر آبادان، در دیماه ۱۳۵۹، در نزدیکیهای منطقه دارخوین مجروح میشود و دست چپ خود را از دست میدهد.
او در سال ۱۳۶۰ به استخدام آموزشوپرورش در میآید. همزمان با کار در آموزشوپرورش، ادامه تحصیل میدهد و مدرک لیسانس و فوقلیسانس خود را در رشته مدیریت اخذ میکند. سپس در دوره دکترا در رشته کارآفرینی ادامه تحصیل میدهد.
دکتر وطنی از سال ۱۳۶۰ تاکنون در پستهای گوناگون در آموزشوپرروش انجام وظیفه کرده و از سال ۱۳۹۲ تاکنون، مدیر کل آموزشوپرورش گلستان است.
آقای وطنی! خوشحال میشویم که ابتدا گزارشی از وضعیت آموزشهای فنیوحرفهای و کاردانش و هنرستانهای استان گلستان ارائه بفرمایید.
ـ ما در استان گلستان، ۲۹ هنرستان فنیوحرفهای مستقل و ۸ هنرستان ضمیمه داریم. همچنین ۵۳ هنرستان کاردانش مستقل و ۸ هنرستان ضمیمه داریم.
هنرستانهای فنیوحرفهای ما دارای ۲۸ رشته تحصیلی و هنرستانهای کاردانش ما دارای ۸۸ رشته تحصیلی هستند.
تعداد هنرجویان ما در استان جمعاً ۱۴هزار نفر است که ۳۷ درصد دانشآموزان متوسطه دوم را تشکیل میدهد. البته این رقم در سال گذشته، ۴۴ درصد بود که به دلیل همان اتفاقی که در انتخاب رشته و هدایت تحصیلی پیش آمد و دانشآموزان زیادی به رشته تجربی رفتند،کاهش یافت. ما پیشبینی کرده بودیم که این رقم را در سال آینده به ۴۷ درصد برسانیم، ولی متأسفانه ممکن نیست.
استقبال دانشآموزان از رشتههای فنیوحرفهای و کاردانش در استان گلستان چگونه است؟
ـ تا سال گذشته استقبال دانشآموزان مثبت و خوب بود. ولی از سال گذشته به دلیل همان اتفاقی که در انتخاب رشته و هدایت تحصیلی پیش آمد، استقبال دانشآموزان افت کرد. ما در سال تحصیلی ۹۶-۱۳۹۵، برای بالا بردن درصد هنرجویان هنرستانها در استان چند کار اساسی کرده بودیم که نتیجه خوبی هم داشت:
یکی در حوزه خانواده، انجمن اولیا و مربیان را مأمور کردیم که برای خانوادهها در زمینه آموزشهای فنیوحرفهای و کاردانش از طریق مدرسه، صدا و سیما و .... اطلاعرسانی کنند.
همکاران ما در برنامه خانواده صدا و سیما حضور پیدا میکردند و از این ظرفیت برای تغییر نگرش خانوادهها بهره میبردند. دیگر اینکه خود خانوادهها در برنامه صبحگاه حاضر میشدند و شغلشان را توضیح میدادند تا بچهها با آن مشاغل نیز آشنا شوند.
دوم، مشاوران میکوشیدند نگرش دانشآموزان را تغییر دهند. مشاوران در هدایت تحصیلی دانشآموزان، با بردن آنها به کارخانهها، کارگاهها و بازار، سعی میکردند دانشآموزان را با مشاغل گوناگون آشنا کنند.
نام این طرح را «طرح برداشت دیوار مدرسه» گذاشته بودیم که در آن، هم افراد از بیرون به مدرسه میآیند و مشاغل خود را به بچهها معرفی میکنند، و هم بچهها از مدرسه خارج میشوند و به کارگاهها، کارخانهها و بازار میروند تا با مشاغل بهطور مستقیم آشنا شوند.
سوم، سرگروههای آموزشی تلاش میکردند، دیدگاه معلمان را نسبت به فرایند تعلیموتربیت تغییر بدهند. بعد از آن معلمها میکوشیدند نگرش دانشآموزان را عوض کنند.
همانطور که میدانید، نظر معلم هم در هدایت تحصیلی منظور میشود.
شما بهعنوان کسی که سالهای زیادی در آموزشوپرورش تجربه کسب کردهاید، در مجموع وضعیت آموزشهای فنیوحرفهای و کاردانش را در ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
ـ در حال حاضر وضعیت آموزش فنیوحرفهای و کاردانش را نسبت به گذشته نهچندان دور، نامناسبتر پیشبینی میکنم. زیرا زمانی برای ورود به هنرستانها، آزمون داشتیم و هنرجویان در صورت قبولی در آزمون وارد هنرستان میشدند. ولی متأسفانه، امروزه نگرش خانوادهها نسبت به هنرستان تغییر کرده است. بهنظر میرسد دانشآموزی را که قصد میکند وارد هنرستان شود، بهعنوان فردی با فعالیت کم در جامعه میشناسند و ارزش در خور توجهی برایش قائل نمیشوند. هنوز این تفکر در جامعه و خانوادهها حاکم است که هر کس به رشته تجربی میرود، حتماً دانشآموز زرنگ و فعالی است. در حالیکه امروزه آموزشوپرورش بهکمک سایر ارگانها و دستگاهها میتواند، مشکل بیکاری را مدیریت کند. یعنی حل این مشکل میتواند توسط آموزشوپرورش صورت بگیرد. در غیر اینصورت ما موفق نخواهیم شد.
ما باید نگرش مسئولان، خانوادهها و آموزشوپرورش را نسبت به آموزشهای فنیوحرفهای تغییر بدهیم. چرا آموزشوپرورش اعلام میکند، اگر دانشآموزی برای سایر رشتهها نمره کافی کسب نکرد، او را به کاردانش بفرستید؟! حتماً باید نگرش خود آموزشوپرورش را نیز تغییر داد.
همین نوع نگاه و نگرش آموزشوپرورش به شخصیت دانشآموز کاردانش صدمه میزند. چون آموزشوپرورش دستگاه گستردهای است. بنابراین نیاز است که همه ارگانها به آن کمک کنند.
ما در استان گلستان برای هدایت تحصیلی با رویکرد متناسب کردن اشتغال با آموزش، چندین جلسه در شورای آموزشوپرورش برگزار کردهایم. یک جلسه آن بحث فرهنگی بود که در آن در صدد چارهجویی برای گسترش فرهنگ کار در جامعه و تغییر نگرش دانشآموزان نسبت به فرهنگ برآمدیم. در آخرین جلسهای که تاکنون تشکیل شده است، به بررسی ایجاد تناسب بین مشاغل جامعه و آموزش برای هدایت تحصیلی پرداختیم.
در نهایت آقای استاندار، با توجه به آمایش استانی، دستور دادند که استان ما از کشاورزی صرف خارج شود و به سمت گردشگری، تجارت و صنعت سوق پیدا کند. برای اجرای این تصمیم از مدیر کل صنایع، مدیر کل کشاورزی، مدیر کل گردشگری و اصناف دعوت کردیم و قرار شد آنها نیازهای شغلی جامعه استان گلستان را متناسب با آمایش استانی تنظیم و نتیجه را به آموزشوپرورش اعلام کنند. همچنین، مشاغل مورد نیاز خود را به ما سفارش بدهند و ما دانشآموزان را برای آن مشاغل آموزش بدهیم.
قرار نیست برای آموزش دانشآموزان طبق سفارشهای دریافتی، مدارس را بهگونه خاص تجهیز کنیم. چون هر رشته فقط به مدت ۲ سال و یا حداکثر۲ تا ۳ دوره قابل آموزش و تربیت نیروی انسانی لازم است و پس از آن مدت، جامعه مورد نظر از نیروی کافی برخوردار و اشباع خواهد شد.
برای مثال، اگر بخواهیم رشته صنایع چوب را در هنرستان آموزش بدهیم، به تجهیزات فراوان و گرانقیمت نیاز خواهیم داشت و اگر بخواهیم تجهیزات را تهیه و در یک شهرستان مستقر کنیم، پس از گذشت و پایان دوره در شهرستان، اگر بتوانیم تجهیزات را به شهرستان دیگری منتقل کنیم، نمیتوانیم هنرآموز را به شهرستان دیگری منتقل کنیم. بنابراین، تجهیز هنرستان ها برای آموزشوپرورش و نظام کار درستی نیست. بلکه ما باید به کمک سازمان فنیوحرفهای کشور که مأموریت دارد کار آموزشِ فنیوحرفهای را در کشور انجام دهد، آموزشهای فنی لازم را در اختیار دانشآموزان قرار بدهیم.
در این صورت دیگر نیازی به خرید تجهیزات نیست و خرید خدمات را از طریق آنها انجام میدهیم. در این صورت، آموزشوپرورش میتواند به آموزش مسائل اجتماعی، سیاسی و مذهبی دانشآموزان بپردازد و آموزش مسائل فنی را به سازمان فنیوحرفهای بسپارد. یا اینکه خود دستگاههای سفارشدهنده نیروی کار در آموزش نیروهای مورد نیاز به کمک آموزشوپرورش بیایند. چون اگر ما هنرجوی کشاورزی تربیت کنیم، منافع آن نصیب سازمان کشاورزی میشود. یعنی با آموزش هنرجو، بهرهوری سازمان کشاورزی افزایش پیدا خواهد کرد و کارایی فرد آموزش دیده نیز بالاتر خواهد بود. با یادگیری و آموزش نحوه صحیح قلمه زدن و مراحل کاشت، داشت و برداشت یک محصول، فیالواقع بهرهوری سازمان کشاورزی افزایش پیدا میکند و میزان تولید بیشتر میشود. بنابراین سازمان کشاورزی باید احساس مسئولیت کند و هنرستانهای کشاورزی ما را پشتیبانی کند.
اداره کل صنایع باید رشتههای فنی- صنعتی ما را پشتیبانی کند. چون خروجیهای این رشته وارد آن بخش خواهند شد.
زمانی دانشکدهها به ما کمک میکردند تا کاردان و کارگر ماهر تربیت کنیم که سبب افزایش کارایی فارغالتحصیلان میشد و کیفیت کار بالا میرفت. در نتیجه بهرهوری صنعت هم افزایش مییافت. چرا اداره کل صنایع به این موضوع اهمیت نمیدهد؟ اصولاً آموزشوپرورش ربطی به هدایت شغلی ندارد، زیرا ما نیاز جامعه را در ارتباط با مشاغل مورد نیازش نمیدانیم. بلکه متناسب با ظرفیتهای موجود خودمان دانشآموزان را تربیت میکنیم. میزان تربیت فارغالتحصیلان ما متناسب با نیاز جامعه نیست.
مثلاً در یک شهرستان طی ۳۰ سال گذشته یک رشته تدریس شده است. اگر سالی ۳۰ نفر از آن رشته فارغالتحصیل شده باشند، در حال حاضر ۹۰۰ نفر در آن رشته آموزش دیدهاند. اما آیا آن شهرستان ظرفیت ۹۰۰ نفر فارغالتحصیل، فقط در یک رشته خاص را دارد؟ خیر. من فکر میکنم در بحث فنیوحرفهای آموزشوپرورش، یک انقلاب و دگرگونی اساسی ضروری است و در این راه به کمک دستگاههای دیگر نیاز داریم.
ما نمیتوانیم بدون کمک سایر دستگاهها، تغییرات لازم را بهوجود بیاوریم.
از هنرستان کشاورزی ما، هنرجویان بسیار زیادی فارغالتحصیل میشوند، در حالیکه ۲۰ درصد آنها هم به کار کشاورزی مشغول نمیشوند و اکثرشان به شهرستانهای دیگر مهاجرت میکنند تا درامد مناسبی کسب کنند؛ چون کشاورزی درآمدزا نیست. امروزه نمیتوان گفت که زیرساخت روستا فقط آب، برق، گاز، جاده و بهداشت است.
با وجود آنکه روستاهای ما از تمام این مزایا بهرهمند هستند، باز هم فارغالتحصیلان کشاورزی در روستاها نمیمانند؛ چون در روستاها درامد پایدار ندارند. این همه فارغالتحصیل کشاورزی داشتیم، آیا واقعاً آنها در تعاونیهای روستایی فعال هستند یا خیر؟ به این نحو تمام آموزشهای ما بیمعنا و بیتأثیرند. آموزش هنرجویان فرایندی است که باید با آموزش از هنرستان شروع شود و به یک درامد پایدار برسد.
اگر درامد وجود نداشته باشد، روستایی فارغالتحصیل رشته کشاورزی، هیچگاه در روستا نمیماند. با این اوصاف همه باید دستبهدست هم بدهیم و در کل، مجموعه نظام و نه تنها دولت، برای حل این مشکلات چارهای بیندیشیم.
بودجهای که برای هنرستانها در نظر میگیرند، بسیار اندک است و نمیتوان با آن تجهیزات مورد نیاز را تهیه کرد. هنوز در هنرستانهای ما برای رشته مکانیک، موتور پیکان، جیپ و لندرور آموزشی میدهند. در کل هنرستانهای ما، شش عدد موتور خودروهای جدید وجود ندارد. در کل هنرستانهای ما سیستم جدید برق خودرو برای تدریس به دانشآموزان وجود ندارد. هنوز باید خود هنرجو تمام وسایل مورد نیازش را به هنرستان بیاورد.
این نحو آموزش معنیدار نیست. دچار نقصان است و سبب کندی حرکت ما میشود.
نظر شما درباره برونسپاری آموزشهای کار دانش چیست؟
ـ ماهیت برونسپاری خوب است. چون ما نمیتوانیم تمام تجهیزات مورد نیاز رشتهها را به هنرستانها بیاوریم. اما کیفیت در برونسپاری مهم است و باید به آن توجه خاص داشت. در برونسپاری، من سازمان فنیوحرفهای را به سازمانهای شخصی ترجیح میدهم.
چون قرار است امسال آموزش بدهد و یک سال بعد هزینه آن را دریافت کند. آیا بخش خصوصی چنین کاری را انجام میدهد؟ اگر بخش خصوصی بیکار باشد، این شرایط را قبول میکند، ولی اگر فعال باشد، این شرایط را نمیپذیرد.
چون ما نمیتوانیم هزینه خدمات آنها را نقداً پرداخت کنیم، مانند بیمه معلمان مجبوریم با شرکتهای دست چندم قرارداد ببندیم و همین موضوع به کیفیت آموزش صدمه میرساند. درست است که در ظاهر دانشآموزان به دوره بالاتری میروند، اما در باطن مطلبی یاد نگرفتهاند.
آیا در حال حاضر آموزشهای سازمان فنیوحرفهای به روز و متناسب با نیاز بازار است؟
ـ در ارتباط با همین موضوع در سال گذشته مدیران آموزشوپرورش شهرستانها با مدیران ادارات فنیوحرفهای شهرستانها نشستی داشتند، و از آنها خواستیم بررسیهای لازم را در خصوص این موضوع به عمل آورند و از طریق سازمان مدیریت تلاش کردیم، ادارات فنیوحرفهای شهرستانها را تقویت کنیم. از هنرستانها هم خواستیم متناسب با نیازهای موجود رشتهها را آموزش بدهند و آنها هم متناسب با نیاز جامعه در حال تغییر دادن رشتههایشان هستند.
متأسفانه فرمانداران شهرستانها همکاری نمیکنند و دیدگاه سادهای نسبت به این تغییرات دارند. در مقابل تغییرات ایستادگی میکنند و اجازه نمیدهند، رشتهها به همراه تجهیزاتشان از آن شهرستان خارج شوند. هر چه میگوییم شما به این رشته و تجهیزات نیاز ندارید، قبول نمیکنند. به همین دلیل میگویم که ما به همکاری همه دستگاهها نیازمند هستیم. برای مثال، ما در بندر گز سالیان سال است که رشته جوشکاری داریم و دیگر در آن شهر به این رشته نیازی نیست. پس امکاناتش باید به شهری مثل کردکوی منتقل شود. اما فرماندار بندر گز مخالفت میکند و میگوید: «اجازه نمیدهم منابع شهرستان خارج شود و به شهرستان دیگری سپرده شود.»
در اینجا مشکل فقدان نگرش سیستمی وجود دارد و آموزشوپرورش به تنهایی قادر نیست، نگرش دستگاهها را تغییر دهد.
در حال حاضر الحمدلله، سازمان فنیوحرفهای و سازمان کشاورزی کاملاً با ما هماهنگ هستند. برای آنکه ما هم با سازمان فنیوحرفهای به این سطح مطلوب برسیم، حداقل۸-۷ جلسه مشترک داشتیم و برای رسیدن به نتیجه نهایی به شورای آموزشوپرورش رفتیم تا استاندار حرف آخر را بیان کند و مشکلات بین ما را حل کند.
ما از هنرستانها تقاضا کردیم در گوشهای از مکان خود شرکت تعاونی تشکیل بدهند تا هنرجویان بتوانند کار کنند و مشتری آنها آموزشوپرورش باشد.
هفته گذشته، معاون برنامهریزی اقتصادی استاندار را به روستایی بردیم که حدود ۲۷۰ کارگاه مبلسازی دارد. بچههای این روستا در تهران کار مبلسازی را یاد گرفته و به روستایشان باز گشتهاند و کار را در روستا گسترش دادهاند. ما به شرکت تعاونی آن روستا گفتیم، اختیار دارد که یا یک هنرستان غیردولتی راهاندازی کند و ادارهاش را بر عهده بگیرد، یا اینکه از فعالانشان ثبت نام کنیم و خدمات آنها را خریداری کنیم. به آنها گفتم میتوانم در حال حاضر بابت مبلمان دفتری ۲۶۰۰ مدرسه موجود، ۲۶۰۰ دست مبل سفارش بدهم تا آنها با خیال راحت به کارشان مشغول شوند.
با معاون استاندار برای بازدید از یک کارگاه خیاطی رفتیم که ظرفیت تولید آن هفت هزار دست روپوش بود. پرسیدم: مشکلتان چیست؟ گفتند: به چرخ و لوازم احتیاج داریم. پرسیدم: هزینههایتان چقدر است؟ گفتند: ده میلیون تومان. برای تشویقشان مبلغ را در اختیارشان گذاشتم تا خریدهایشان را انجام بدهند. مشتریان این کارگاه تولیدی چه کسانی هستند؟ دانشآموزان مدارس همان شهرستان و شهرستانهای همجوار آن.
ما میتوانیم تغییرات مناسب را ایجاد کنیم و برای این کار، هم فضا و هم امکانات لازم را در اختیار داریم. اما اداره تعاون میگوید: چون معلمها شاغل هستند، نمیتوانند عضو تعاونی شوند و یا چون دانشآموز به سربازی نرفته است، نمیتواند عضو تعاونی شود. در اینجاست که من میگویم سایر دستگاهها هم باید کمک کنند تا موانع موجود از میان برداشته شود.
ما مجبوریم از یک همکار بازنشسته خواهش کنیم، عضو هیئت مدیره تعاونی شود و به دنبال دریافت وام برود. همکار میگوید اگر وام بگیرم و هنرستان نتواند پاسخگوی پرداخت وام باشد، زیر سؤال خواهم رفت. بنابراین از قبول مسئولیت سرباز میزند. این موارد موانع موجود بر سر راهمان هستند.
اگر بتوانیم در هنرستانها تعاونی داشته باشیم، آموزشوپرورش برای تمام رشتهها میتواند مشتری مورد نیاز را تأمین کند. با بهکارگیری هنرجویان در کارگاههای گوناگون تعاونی در هنرستانها، میتوان شهر را متحول کرد. در <سند تحول» آمده است: مدرسه محور تحول محله است. برای رسیدن به این گفتار سند تحول میباید موانع موجود برداشته و فرهنگ جامعه اصلاح شود و با توجه به نیاز جامعه، خدمات لازم ارائه شود. به جای نوشابه دوغ بنوشیم و به جای فستفود از غذاهای سنتی و مقوی استفاده کنیم.
۳۲۰ هزار دانشآموز داریم. اگر هرکدامشان ۱۰۰۰ تومان خرج کنند، ۳۲۰ میلیون گردش مالی میشود. چرا خود آموزشوپرورش از این فرصت استفاده نکند؟ ما میتوانیم از هنرجویانی که اقتصاد و تجارت خواندهاند، استفاده کنیم و فرصت استفاده از این گردش مالی را در اختیارشان بگذاریم. تغذیه مدارس را به آنها بسپاریم و برای انجامش در مدرسه تعاونی تشکیل بدهیم. ما باید در مدارس تعاونی تشکیل بدهیم و انجام کارها را به تعاونی بسپاریم. گرداندن بوفه مدرسه بهترین فرصت برای کار تعاونی در مدارس است. میتوان در اساسنامه تعاونی درصد مشخصی را برای مدیر مدرسه در نظر گرفت تا از آن برای پشتیبانی و حمایت مدرسه استفاده کند. اگر ۳۰ درصد سود را اعضا بردارند و ۲۰ درصد دیگرش را هم به مسئولان امور خدماتی مدرسه بسپارند تا کارهای داخلی مدرسه را انجام بدهد، باز به نفع دانشآموزان و اعضا خواهد بود. درصدها مثال و برای نمونه ذکر شدهاند.
ما میتوانیم کارهای مربوط به رشتههای فنیوحرفهای و کاردانش را گسترش بدهیم و مشتری تمام این خدمات ارائه شده خود آموزشوپرورش باشد، ولی متأسفانه موانع متعددی بر سر راهمان قرار دارد.
ما میخواستیم برای هنرستان کشاورزی وام بگیریم. به سازمان کشاورزی مراجعه کردیم. مشکلی برای پرداخت مبلغ مورد درخواست نداشتند، ولی گفتند: چون بخش دولتی هستید، نمیتوانیم به شما وام بدهیم. لذا برای دریافت وام تعاونی تشکیل دادیم. اما مدیر مدرسه که عضو تعاونی هم بود، گفت فرض کنید من یک میلیارد وام هم گرفتم، فردا وقتی مدیر این مدرسه نبودم و هنرستان در بازپرداخت دچار مشکل شد، من گرفتار خواهم شد. چون طرف حسابشان منِ مدیر هستم و نه دولت. چرا باید چنین ریسکی را بپذیرم؟
خدا را شکر، امسال نامهای به نماینده ما که عضو کمیسیون کشاورزی هم هست، نوشتم و تقاضا کردم که بانکها به دولت هم وام بدهند تا مشکل هنرستانها حل شود. خدا را شاکرم که امسال در بودجه ۹۶ به تصویب رسید و قرار شد ۲۰۰ میلیارد به آموزشوپرورش برای تجهیز هنرستانها وام بدهند. الحمدالله این مصوبه، اگر تعاونی هم اهل ریسک نبود و نمیتوانست وام بگیرد، حالا هنرستان میتواند وام بگیرد.
از سوی مقام معظم رهبری، شعار اصلی امسال کشور، اقتصاد مقاومتی، تولید و اشتغال اعلام شده است و همه به این نتیجه رسیدهاند که مسئله اصلی کشور بیکاری و معیشت مردم است. به نظر شما، توسعه آموزشهای فنیوحرفهای و کاردانش چقدر میتواند به حل این مسائل کمک کند؟
ـ ما میتوانیم حل این مسائل را مدیریت کنیم، ولی به تنهایی نمیتوانیم این مسائل را حل کنیم و به کمک دستگاههای دیگر نیاز داریم. ما هنوز از صنایع برای رفع موانع استفاده نکردهایم. از آنها کمک خواستهایم و به مواردی که میتوانند کمک کنند، اشاره کردهایم، اما پاسخ نشنیدهایم. وقتی وزارت صنایع میخواهد مجوز احداث کارخانه بدهد، میتواند شرط بگذارد که کارگرانش را از فارغالتحصیلان هنرستان انتخاب کند. چون درستش آن است که کارگر آموزشدیده هنرستان را بهکار بگیرد تا کیفیت کار افزایش پیدا کند و تولید به درستی انجام شود.
اگر تمام این اتفاقات به هم پیوسته به درستی واقع شوند، ما میتوانیم هم مشکل بیکاری را حل کنیم و هم درامد خانوادهها را افزایش دهیم. با این اتفاق بهرهوری و میزان تولید هم بالا میرود و بر کیفیت فرایند تولید هم تأثیرات مثبتی میگذارد. ولی با امکانات و تجهیزات فعلی هنرستانهای ما که مربوط به ۴۰ سال پیش است، فارغالتحصیلان در محیط واقعی و بهروز کاری نمیدانند چه باید بکنند. چون هیچگاه تجهیزات بهروز و مدرن را در هنرستان ندیدهاند. اگر بخواهیم همچنان با همان فرایند قبل و تجهیزات قبلی هنرجویان را آموزش بدهیم، جز اتلاف وقت و هزینه دانشآموزان و دولت، هیچ کاری انجام ندادهایم.
در حقیقت با همین روال فعلی هم ما هشت برابر یک دانشآموز دبیرستانی برای هنرجویان هزینه میکنیم، ولی یک هشتم سود آن را هم دریافت نمیکنیم و فقط منابع اتلاف میشود.
سیستم آبیاری قدیمی آموزش داده میشود. سیستم کاشت، داشت و برداشت، طبق گذشته است و بهروز نیست. آموزشهای هنرستانهای ما با علم روز انطباق ندارند. بنابراین هنرجو بعد از فارغالتحصیلی نمیتواند در جامعه بهصورت مؤثر و کارامد کار کند.
در حال حاضر کشاورزی از محوریت آموزش خارج شده است و در کنارش بخشهای دیگری هم آموزش داده میشوند. در حال حاضر روی گردشگری فعالیت میکنیم. جاده بینالملل استان ما که در جنوبش جنگل واقع شده، بسیار مناسب گردشگری است. ولی بعد از ۱۵ کیلومتر در شمال گرگان به «آق قلا» میرسید که بعد از آن کویر است. دو سوم استان ما خشک است. متأسفانه میزان ذخیره آبی استان گلستان از میانگین ذخیره آبی کشور پایینتر است. چون اگر ۲۰ سال پیش بعد از ۴۰ متر به آب میرسیدیم، امروزه بعد از ۲۴۰ متر به آب میرسیم. برای شالیکاری از آب چاه استفاده میشود.
تمام این مسائل به هم پیوستهاند. کشاورز میگوید برای یک چاه آب به عمق ۲۴۰ متر باید دویست میلیون تومان هزینه کنیم، پس بهتر است کار کشاورزی را کنار بگذارم و به دنبال کار دیگری با سودآوری بالا بروم. برنامهای در تلویزیون شرایط کشاورزان را نشان میداد و گوسفندان در حال خوردن محصولاتشان بودند؛ محصولاتی که کشور به آنها نیازمند است. محصولاتی که ۱۰ تا ۲۰ برابر گرانتر از بیرون خریداری میکنیم؛ چون واسطه از این کار بهرهمند میشود و سود میبرد.
کشاورزان محصولاتشان را با کمترین و نازلترین قیمت در مزارعشان میفروشند و چندین برابر آن قیمت به دست مصرفکننده میرسد. چرا تعاونی روستایی انجام این امور را برعهده نمیگیرد؟ کشاورز حق دارد که از کشاورزی دلزده شود و به شهر مهاجرت کند و حاشیهنشین شود.
یعنی فیالواقع تمام آموزشهای ما و فارغالتحصیلان کشاورزی ما به هیچ تبدیل میشوند.
امسال شما میزبان یازدهمین دوره جشنواره مهارتهای هنری هنرستانهای کاردانش بودید. آیا این جشنوارهها تأثیری بر کیفیت آموزشهای فنیوحرفهای و کاردانش دارد؟
ـ جشنواره برای دانشآموزان عاملی تشویقی است، به شرط اینکه وقتی به موفقیت رسیدند، از آنها حمایت کنیم و رهایشان نکنیم.
امکانات لازم را در اختیار نخبگان المپیادها و کنکورها قرار بدهیم تا سبب فرارشان نشویم و دیگران آنها را جذب نکنند. جشنواره برای بچهها حالت تشویقی دارد و برای استانها امکان آشنایی با رشتههای دیگر را فراهم میکند.
ما رشته طلا و جواهر را در استان گلستان نداریم، ولی همین جشنواره سبب آشنایی ما با این رشته جدید و تشویق ما برای جلب استادکار و آموزش این رشته در هنرستانهایمان شده است. جشنواره به استانها کمک میکند، نیازهایشان را از طریق تعامل با سایر استانها برطرف کنند؛ اعم از اعزام نیرو برای آموزش گرفتن یا دریافت نیرو برای آموزش دادن. حضور مسئولان در جشنواره و آشنایی آنها با فعالیت هنرجویان زمینههای مناسبی را برای توسعه رشتهها در استانها فراهم میآورد.
جشنواره سبب ایجاد ارتباطات جدید و رد و بدل شدن اطلاعات میشود. کسب اطلاعات جدید به تصمیمگیری بهتر در استان کمک میکند. من امیدوارم با کمک دستگاهها و تقویت فنیوحرفهای و کاردانش به اهداف پیشبینی شده در برنامه پنجم برسیم. از خانوادههای محترم و مسئولان تقاضا دارم، در پیشبرد اهداف به ما کمک کنند. قرار بود طبق برنامه پیشبینی شده در برنامه پنجم، ۵۰ درصد دانشآموزان در رشتههای فنیوحرفهای و کاردانش تحصیل کنند، ولی در سال گذشته و امسال، درهای علوم تجربی را باز کردیم.
البته تمام تصمیمگیریها بابت انتخاب رشته در کشورمان براساس احساسات زمانی صورت میگیرد. اگر خاطرتان باشد، بعد از انقلاب رشته علوم انسانی رشد داشت. در دولت سازندگی رشته ریاضی و فیزیک متقاضیان بیشتری داشت. در حال حاضر چون بهداشت بسیار مطرح میشود، رشته علوم تجربی از علاقهمندی بیشتری برخوردار است.
وقتی خانواده میبیند تحصیل کرده رشته پزشکی عمومیاش در روستا از حقوق ماهانه هشت میلیون تومانی برخوردار است، ولی فرزند فارغالتحصیل ریاضی و فیزیکاش حقوق دو میلیون تومانی دریافت میکند، قطعاً فرزند خود را به تحصیل در رشته تجربی تشویق میکند. با اینکه هر دو در ارگان دولتی استخدام شدهاند، ولی یکی در استخدام وزارت بهداشت است و دیگری در استخدام وزارت راه و ترابری.
ما یک مجموعه و سیستم متصل به هم هستیم و باید تمام بخشها با هم کمک کنیم و به سمت تغییرات حرکت کنیم. بکوشیم نگرشمان سیستمی باشد، همه اعضا دیده شوند و مصداق این شعر سعدی باشیم که میگوید:
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
چون آموزشوپرورش عضو بیقرار و دردمند است و به کمک احتیاج دارد و عملاً سایر دستگاهها بیقرار نیستند. هرچند ممکن است دغدغهای برای رفع این مطلب داشته باشند، ولی بازخورد مناسبی از جانب آنها دیده نمیشود.
دو سال است، مجلس برای جذب منابع انسانی قانون پیشدبستانی را وضع میکند. آیا واقعاً یک مربی پیشدبستانی که تجربه پیشدبستانی دارد، میتواند در دبستان و دبیرستان کمک کند و مؤثر واقع شود. کسی که برای آموزش دادن در دبستان و دبیرستان تربیت نشده و آموزشهای لازم را ندیده است، چگونه میتواند دانشآموزان را تربیت کند. آیا آموزش مربیان پیشدبستانی برای آموزشوپرورش هزینهبر نیست؟ آموزشوپرورش باید چندین برابر برای آموزش این دسته از افراد هزینه کند. آیا نگهداری این گروه برای آموزشوپرورش سخت نیست؟ آیا کاربردش به درستی انجام میشود؟
۶۲ درصد معلمان ما در استان گلستان، رشته تحصیلیشان با ابتدایی مرتبط نیست. فوق لیسانس معماری است، اما به استخدام آموزش ابتدایی درآمده است. چه انتظاری دارید از بچههایی که زیر نظر این معلمها قرار میگیرند؟ همانگونه که در خود آموزشوپرورش سیستم جذب نیروی انسانی کارامد و حرفهای وجود ندارد، در محیط هم همینگونه است. باید تغییرات در کل سیستم صورت بگیرد.
اگر دست به دست هم بدهیم و با یکدیگر همکاری کنیم و نگرش سیستمی داشته باشیم، میتوانیم در ۲۰ـ ۱۰ سال آینده مانند سایر کشورها، خودمان تولید داشته باشیم؛ مانند کشور چین و سایر کشورهای موفق. نگاه فعلی به آموزشوپرورش نگاه خوبی نیست. ما به معلمی که درصد قبولی بالایی دارد، جایزه میدهیم و او را تشویق میکنیم، ولی اصلاً رفتار بچهها مورد ارزیابی قرار نمیگیرد. با وجود اینکه دانشآموزان در درسهای تعلیمات دینی و اجتماعی نمرات خوبی دارند، اما در سطح جامعه مشکلات دینی و اجتماعی زیادی وجود دارند. دلیلش چیست؟ این است که در آموزشوپرورش به رفتار دانشآموزان کاری نداریم، بلکه فقط دانشآموزانی را مورد تشویق قرار میدهیم که نمرات بالاتری دارند. فعلاً رفتار منطبق با دانش نیست.
این موضوع باید درون آموزشوپرورش تغییر کند. چون همین نگرش تشویق نمره بالا از آموزشوپرورش به خانوادهها و سپس به کل جامعه سرایت میکند و بعد خانواده را به خاطر داشتن چنین نگرشی سرزنش میکنیم. در حالیکه این نگرش را خودمان به وجود آوردهایم و باید آن را در آموزشوپرورش تغییر دهیم. وقتی معلمی را به دلیل درصد قبولی پایین توبیخ میکنیم و اصلاً به تغییر رفتار دانشآموزان او توجه نمیکنیم، آسیبهای اجتماعی در جامعه زیاد میشود.
ما در آموزشوپرورش اصلاً به رفتار افراد توجه نمیکنیم و فقط اندوخته علمی را ملاک قرار میدهیم. درواقع آزمونهای ما فقط از اندوختههای علمی دانشآموزان را میسنجند صورت میگیرد و به مسائل معرفتی آنها کاری نداریم. دانشآموزان پنجشنبهها تعطیل هستند. میتوانیم در دوره ابتدایی پنجشنبهبازار راه بیندازیم و تولیدات و کارهای دستی بچهها را خریداری کنیم. بچهها میتوانند در ساعات هنر کارهای دستی متنوعی درست کنند و آن را در پنجشنبه بازارهای مدرسه بفروشند. قیمت مهم نیست، مهم این است که فقط بچهها اعتمادبهنفس پیدا کنند و وارد بازار کسب و کار اقتصای شوند و آنها را با بازار و کسب سود و خرید و فروش آشنا کنیم.
ما و خانوادهها بچهها را تحت فشارهای زائد قرار میدهیم و از شکوفا شدن استعدادهایشان جلوگیری میکنیم و حاصل کار ما بچههای افسردهای هستند که کارایی مناسبی هم در آینده نخواهند داشت. برنامه تیزهوشان چیست که دانشآموزان آن برای کاهشِ فشار و استرس قرص میخورند. تمام بچهها را وادار میکنیم که پزشک یا مهندس شوند و آنها را برخلاف استعدادهایشان تحت فشار قرار میدهیم.
در یک شهرستان به ما میگویند برای مدارس تیزهوشان ثبتنام کنید و آن را حذف نکنید.
از بین ۱۲۰ نفر شرکتکننده در امتحان ورودی تیزهوشان، ما ۶۰ نفر را میپذیریم و آموزش میدهیم. مگر میشود ۵۰ درصد شرکتکنندهها تیزهوش باشند؟ به اسم تیزهوشان وارد میشوند، ولی واقعیت این است که حداکثر دو درصدشان تیزهوش هستند. ۵۰ درصد این دانشآموزان تحت فشار قرار میگیرند که برخلاف توانشان فعالیت کنند. این شرایط روان بچهها را میآزارد و میزان افسردگی آنها را بالا میبرد.