۱. ماهیت و ویژگیهای زبانآموزان
در بعضی کلاسها ممکن است زبانآموزان ویژگیهای متفاوتی، به لحاظ سبکها و راهبردهای ، یادگیری داشته باشند که این سبکها و راهبردها مختص هر زبانآموز است. اما ویژگیهای مشترکی نیز وجود دارد. در این بخش سه مورد از مهمترین ویژگیهای گروههای زبانآموز را بررسی میکنیم. این سه مورد عبارتاند از: ۱. سن زبانآموزان ۲. داوطلبانه یا اجباری بودن زبانآموزی گروه ۳. رابطه بین معلم و زبانآموزان.
□ سن زبانآموزان
میدانیم که دوران کودکی بهترین زمان برای یادگیری زبان خارجی است. به گفته گربدیان (۱۹۸۶)، محقق در زمینه آموزش زبان به کودکان، کودکان با موانعی که بزرگسالان در یادگیری زبان با آن درگیر هستند، مواجه نیستند. کودکان توانایی این را دارند که زبان خارجی را مانند زبان مادریشان بیاموزند. همچنین توانایی کودکان در دریافت گفتار آنها را از بزرگسالان متمایز میسازد. اما با رشد فرد، به تدریج با تغییرات تکاملی که در سیستم زبان مادری صورت میگیرد، این توانایی از بین میرود. دیگر مؤلفههایی که گربدیان بهعنوان ابزار تسهیل کننده یادگیری زبان نزد کودکان بیان میکند عبارت است از: نیاز به برقراری ارتباط، وجود محیط اجتماعی ـ احساسی و عدم وجود موانع شناختی و بازدارنده ذهنی نزد کودکان. بنابراین روشهای آموزش زبان به کودکان با بزرگسالان بسیار متفاوت است. در آموزش زبان به بزرگسالان باید به این نکته توجه کرد که بهکارگیری چه روشهایی میتواند یادگیری زبان را برایشان تسهیل نماید.
□ داوطلبانه یا اجباری بودن زبانآموزی گروه
ما، در آموزش زبان خارجی، با دو گروه زبانآموز مواجه هستیم. دسته اول، زبانآموزانی که ناچار به یادگیری زبان شدهاند و هیچ انتخاب دیگری ندارند. بهعنوان مثال دانشآموزانی که در مدرسه ملزم به یادگیری یک یا دو زبان خارجی هستند و یا افرادی که برای مهاجرت و یا ادامه تحصیل در کشوری دیگر میبایست زبان آنجا را بیاموزند. از دسته اولاند. دستة دوم، زبانآموزانی هستند که داوطلبانه و حسب ذوق و علاقه خود در پی یادگیری زبان خارجی هستند. و طبعاً زبان خارجی را از روی علاقه و چه بسا با اشتیاق میآموزند. بنابراین معلم زبان در مورد گروه اول، یعنی کسانی که به ناچار به یادگیری زبان خارجی روی میآورند، با چالشهایی روبهرو میشود که باید آنها را از پیش رو بردارد. در اینجا نکاتی را در مورد تدریس به گروه دوم مطرح میکنیم.
غالباً بهنظر میرسد احساس اجباری بودن یادگیری زبان بزرگترین چالشی است که زبانآموزان گروه اول با آن مواجه هستند. اما باید دانست که تأثیر این احساس بر کاهش علاقه و انگیزه نیز از نظر معلمان چالش و مانع مهمی به حساب میآید. برخی معتقدند اجباری بودن یادگیری از جمله موانع ایجاد انگیزه در زبانآموزان است. اگرچه از سوی دیگر، انگیزه به تدریج و در طی دوره زبانآموزی ایجاد میگردد و این به میزان زیادی به مهارت معلم در چگونگی تدریس زبان هم وابسته است.
عوامل ایجاد انگیزه
براساس نظر کورتیون (۱۴: ۲۰۰۳) عناصری که باعث ایجاد انگیزه نزد زبانآموز میشوند عبارتاند از:
۱. علاقه به کار کردن با زبان دوم، قدم گذاشتن به فضایی که لازم است زبانآموز از آن آگاه شود. معلم میتواند به زبانآموز گوشزد کند که در حال فراگیری فرهنگی جدید و اطلاعاتی متفاوت و متنوع است و اینکه در دنیای جدیدی قدم گذاشته است. ایجاد علاقه در زبانآموز به متون (کتبی یا شفاهی) مورد استفاده و به موضوعاتی که در کلاس توسط معلم به بحث گذاشته میشود نیز بستگی دارد. متون آموزشی باید برای زبانآموز این امکان را فراهم کند که بتواند جوانب فرهنگی متفاوت را کشف کند. بهعلاوه این متون نباید خیلی سخت و طولانی باشند.
۲. استفاده از فعالیتهای متنوعی در کلاس که ایجاد خستگی نکند و زبانآموز گذر زمان را متوجه نشود. تناسب نوع فعالیتهای کلاسی با روش و کتابی که معلم برگزیده است بسیار اهمیت دارد. هر قدر روش تدریس به دخالت مستقیم و هدایت معلم نیاز بیشتری داشته باشد از درگیر شدن زبانآموز با فعالیتها و مواد آموزشی کاسته میشود. چنین روشی بیشتر معلممحور است تا زبانآموز محور.
۳. احساس پیشرفت و رسیدن به نتیجه یکی دیگر از عوامل ایجاد انگیزه بهشمار میرود. میزان احساس پیشرفت نزد زبانآموز با روش آموزشی معلم در ارتباط است. روشی که در آن زبانآموز فرصتهای زیادی برای فهمیدن، صحبت کردن و اصلاح خود داشته باشد و بتواند مستقیماً نظارهگر پیشرفت خود باشد به درگیر شدن زبانآموز در فرایند یادگیری کمک میکند. همچنین نحوة ارزیابیهای متناوب معلم از زبانآموزان نیز اهمیت زیادی دارد. این ارزیابیها نباید تنها محدود به ارزیابی دانش نظری زبانآموزان باشد بلکه دانش عملی آنها نیز باید مورد ارزیابی قرار گیرد. موارد ذکر شده از جمله مهمترین عوامل ایجاد و تقویتکننده انگیزه نزد زبانآموزان است.
□ رابطه بین معلم و زبانآموز
بدون شک رابطه بین معلم و زبانآموز یکی از مهمترین مواردی است که تعیینکننده نگرش زبانآموزان نسبت به کلاس است. بنابر نظر کورتیون (۱۷: ۲۰۰۳) میتوان این ارتباط را در دو دیدگاه مشخص زیر طبقهبندی کرد:
ـ تسلیم بودن زبانآموز در برابر معلم و تبعیت مطلق او از معلم
بیتردید پیروی از این دیدگاه ابتکار عمل را از زبانآموز سلب میکند و عملکرد وی منحصر میشود به توجه کردن به درس و اطاعت از معلم و پاسخ به سؤالهای او. این روش در ذهن زبانآموز چنین القا میکند که در آموزش زبان معلم همه کاره است: مثلاً میگوید: من چیزی از متون باقی مانده نمیفهمم زیرا معلم هنوز آن را به من نیاموخته است. یا: این قاعده دستوری را بلد نیستم چون هنوز معلم برایم توضیح نداده است و نیز: باید سعی کنم کمترین اشتباه را داشته باشم، چون معلم اشتباهات مرا دوست ندارد و هر چه دقتم بیشتر باشد موفقتر خواهم بود.
ـ شرکت فعال زبانآموز در روند یادگیری
در این دیدگاه زبانآموز در روند آموزش حضوری فعال دارد، سؤالات خود را مطرح میکند، نظرات خود را به راحتی بیان میکند، سعی میکند خلاق باشد، خودش به دنبال یافتن معانی و قواعد دستوری میرود، خودش برای فهم متون تلاش میکند و به سمت مستقل شدن پیش میرود. این از منظر زبانآموز یعنی اینکه معلم به من کمک میکند، من خودم برای فهم متون تلاش میکنم. سعی میکنم مطالبی را که نمیدانم حدس بزنم. میتوانم برخی قواعد را با جستوجو در متن به راحتی پیدا کنم و در مورد آن با دوستانم بحث و گفت و گو کنم و اگر اشتباه کنم ایرادی ندارد چرا که به تدریج میتوانم اشتباهاتم را اصلاح کنم.
۲. اهداف یادگیری زبان خارجی
وقتی که معلم در جستوجوی هدف زبانآموزان از یادگیری زبان میباشد باید دو نکته را مورد توجه قرار دهد: اول نیازهای زبانآموزان و دوم انتظارات و نگرش زبانآموزان. در ادامه این دو مقوله بسیار مهم را، که در روند آموزش زبان تأثیر بسزایی دارند، بررسی میکنیم.
□ نیازهای زبانآموزان
نیازهای زبانآموزان تابعی از اهداف آنهاست. این نیازها در دو بخش تعریف میشود:
ـ بخش عملی: این بخش همة دانش عملی را که لازم است زبانآموز بدان دست یابد شامل میشود. دستیابی به نیازهای زبانآموزانی که برای هدفی خاص و بهطور داوطلبانه زبان خارجی را فرا میگیرند آسان است، بهعنوان مثال ما میدانیم که دانش عملی مورد نیاز یک حقوقدان، معمار و یا کارمند بخش توریسم چیست. اما مشخصکردن این نیازها برای کسانی که بالاجبار زبان را میآموزند یا در کلاسهای زبان عمومی شرکت میکنند سخت خواهد بود. بنابراین در این موارد باید به زبانآموزان در تعیین اهداف قابل قبول کمک کرد و در آنها برای یادگیری زبان انگیزه ایجاد کرد.
ـ بخش شناختی و احساسی: این بخش راهبردهای یادگیری زبان را در برمیگیرد. در این مورد معلم باید دقت و توجه زیادی برای رصد کردن و شناختن راهبردهای یادگیری نزد تکتک زبانآموزان داشته باشد. زیرا آموختن راهبردهای درست یادگیری زبان جزء مهمترین عناصر و عوامل در روند یادگیری زبان است. برخی از این راهبردها از همان ابتدا به شکل درست از طرف زبانآموزان بهکار گرفته میشود و برخی دیگر در روند یادگیری فراگرفته میشود. آموزش این راهبردها به زبانآموزان بر عهدة معلم است. برخی از این راهبردها عبارتاند از: قدرت استنباط، توانایی شکوفایی، توانایی خود ارزیابی و به اشتراک گذاشتن احساسات و عواطف در گروههای کلاسی.
□ انتظارات و نگرش زبانآموزان
هنگامی که اهداف یادگیری زبان مشخص شده باشد باید آنها را به مرحله اجرا گذاشت و نیازهای زبانآموزان را بهطور دقیق مشخص کرد. بنابراین باید در مورد انتظارات و توقعات زبانآموزان و نگرش آنها نسبت به فراگیری زبان خارجی آگاه شد. آگاه بودن نسبت به انتظارات و نگرش زبانآموزان موجب میشود که معلم بتواند از دلیل مقاومت و سرپیچی زبانآموزان یا بر عکس شرکت فعال آنها در روند فراگیری آگاه گردد. با آگاهی نسبت به این مسائل، معلم میتواند رفتار آموزشی خود را با کلاس درس تطبیق دهد. انتظارات و نگرش در حوزه مسائل اجتماعی ـ روانی هستند. انتظارات زبانآموزان با توجه به محیط زندگی و اوضاع و احوال اجتماعی آنها متفاوت است. بر همین اساس از فرد انتظار میرود که در برخی موارد فعال باشد و در مواردی دیگر منفعل. نگرش، به میزان اعتماد به نفسی که زبانآموز از رهگذر موفقیتها و ناکامیها حاصل میکند، بستگی دارد. این نگرش میتواند مثبت، منفی یا خنثی باشد.
۳. ارتباط بین زبان مادری و زبان خارجی
براساس گفتة کورتیون (۲۷: ۲۰۰۳)، حدود ۵۰ سال است که کتابهای آموزش زبان «جهانی» شدهاند. مخاطبان این کتابها همه جوامع زبانی در سراسر جهان هستند. بهعنوان مثال ما ایرانیان زبان فرانسه را با همان کتابهای آموزشی فرا میگیریم که یک ایتالیایی، اسپانیایی، برزیلی یا یک فرد چینی آن را فرا میگیرد. وجود این پدیده بهدلیل جهانی شدن ابزار آموزشی است که رقیبان را کنار زده و ابزارهایی قابل قبول و پر طرفدار ارائه کرده است. غالباً از سازگاری و انطباق با شرایط و ویژگیهای فرهنگی زبانآموزان و محیط آموزشی سخن به میان میآید اما کمتر از خود میپرسیم که آیا متد و کتاب انتخابی برای زبانآموزانی که مخاطب ما هستند مناسب است یا خیر. در این میان ویژگیهای زبانی زبان مادری و زبان خارجی کمتر مورد توجه قرار میگیرد. به منظور فهم ارتباط بین زبان مادری و زبان خارجی باید دو مرحلة اساسی شناخت را در فراگیری زبان جدید مورد بررسی قرار داد که عبارتاند از: دریافت و به خاطر سپردن.
برای دریافت رمزگان ارتباطی بایستی در ابتدا فرد توانایی دریافت و فهمیدن این رمزگان را در تمام جنبههای آوایی، لغوی و دستوری داشته باشد. این درک درست به ما نشان میدهد که آیا این زبان یک زبان نزدیک۱۶ است؛ یعنی زبانی که از یک زبان واحد مانند لاتین ریشه گرفته باشد. در زبانهای همریشه لغات، قواعد دستوری و کدهای ارتباطی مشترک زیادی وجود دارد که یادگیری زبان را برای زبانآموز آسان میکند، اما بین زبانهای دور ارتباطات کمتری به چشم میخورد. بنابراین باید به زبانآموزانی که زبان مادری آنها با زبان خارجی همریشه نیست کمک کرد تا به درک درستتری از لغات، تلفظ و قواعد دستوری دست پیدا کنند. در مورد به خاطر سپردن و حفظ کردن کلمات و جملات نیز ارتباط بین زبان مادری و زبان مقصد تأثیرگذار است. واضح است که زبانآموز کلمات و جملاتی را که به لحاظ دستوری به زبان مادریاش نزدیکتر باشند راحتتر به خاطر میسپارد و راحتتر بهکار میبرد.
در این مقاله سعی کردیم تا شرایط متفاوت تدریس، نیازها و نگرش متفاوت زبانآموزان را بررسی کنیم. دانستن موارد بررسی شده به معلم زبان کمک خواهد کرد تا در شرایط متفاوت و هنگام رویارویی با زبانآموزان مختلف برنامه آموزشی خود را تعیین و تنظیم نماید.
پینوشتها
1. Nature
2. Objectifs
3. Style
4. Stratégies
5Perception de la parole
6. Cognitif
7. Savoir
8. Savoir-faire
9. Attente
10. Attitude
11. Comportement pédagogique
12. Sociopsychologique
13. Perception
14. Mémorisation
15. Code communicatif
16. Langue voisine
17. Langue lointaine
منابع
Atienza. J. L. 1995. L’approche communicative : un appel à la résistance. ELA, Paris : Didier Erudition, volume 100.
Beau D. 2008, La boite à outils du formateur. Paris : Les éditions d’organisation.
Conseil de l’Europe, 2001. Cadre européen commun de référence pour les langues. Paris : Didier.
Courtillon. J. 2003. Elaborer un cours de FLE. Paris : Hachette.
Galisson. R, Puren. C. 1999. La formation en questions. Paris : CLE international.
Garabedian, M. 1986. Le grand livre des histoires. Paris : Didier.
Kramsch. C. 1948. L’interaction et discours dans la classe de langue. Collection LAL, Paris : Didier-Hatier.
Lataste D. 2008, Gérer les conflits dans vos formations. Paris : Eyrolles.
Orsenna. E. 2001. La grammaire est une chanson douce. Stock.
Trocmé. H. 1987. J’apprends, donc je suis. Paris : Les éditions d’Organisation.