فصلنامه «رشد آموزش قرآن و معارف اسلامی»، در جدیدترین شماره خود با دکتر خسرو باقری درباره رابطه میان تعلیم و تربیت یا آموزش و پرورش گفتوگو کرده است
دکتر خسرو باقری در بخشی از این گفتوگو درباره این رابطه گفته است: «این ها دو تا هستند ولی نه گسیخته از هم، بلکه دو تای متصلی که طرفین یک جریان را تشکیل می دهند. ما آمیزهای داریم از آگاهیهایی که داده میشوند و آنچه که هنگام ایجاد ارتباط و رابطه سبب تحول میشود. بر این اساس وقتی به «قطب الف» نزدیک میشویم، میزان یکی افزایش مییابد و وقتی به «قطب ب» نزدیک میشویم، میزان دیگری افزایش مییابد. وقتی که معلمی در حال درس دادن در کلاس است (بگذریم از اینکه درس فیزیک میدهد یا اخلاق) اینجا به قطب تعلیم نزدیک میشویم و درجه عمدی آگاهیبخش افزایش مییابد ولی ارتباط تعاملی تحولبخش هم وجود دارد. یعنی ارتباط بین معلم و دانشآموز، هنگام درس فیزیک هم به وجود میآید. ارتباط شخصیتی هم وجود دارد. اگر معلم از این ارتباط شخصیتی آگاه هم نباشد باز وجود دارد. البته این ارتباط الزامی و ضروری نیست. زیرا ممکن است معلم اخلاقی داشته باشیم که فقط درس بدهد و خودش متخلق نباشد. وقتی به قطب پرورش نزدیک میشویم، موضوع آگاهیبخشی و تامل کاهش مییابد و میزان ارتباط دوستانه و عاطفی افزایش مییابد. این ارتباط به معلم خاص منحصر نیست. شاید بین معلم فیزیک و دانشآموزانش این ارتباط به وجود بیاید، چه در کلاس و چه در بیرون از کلاس. در این صورت معلم میتواند طرف مشورت درباره موضوع و مشکل قرار بگیرد. در حقیقت این ارتباط و تعامل سبب ایجاد فضای عاطفی و ارتباطی ویژه میشود.»
در بخش دیگری از این گفت و گو درباره بومی کردن تولیدات تفکر غربی میخوانیم: «این کار هم نشان دهنده گونهای تنبلی است؛ تنبلی پیشرفته! تنبلی خیلی پیشرفته این است که فقط تقلید کنیم. تنبلی پیشرفته یا بومی سازی، یعنی به جای تقلید محض با کمی تغییر تقلید می کنیم. نظرم غیر از این هاست. باید دانش بومی تولید کنیم، به جای بومی سازی دستاوردهای دیگران. باید در یک ارتباط تعاملی پویا قرار بگیریم. خودمان دانشمند باشیم و تفکر دانشمندانه داشته باشیم و آن وقت با دانشمندان غربی مراوده کنیم. در مراوده ذهن دو طرف تیز می شود. زیرا فکرها اصطکاک پیدا می کنند و مثل برخورد دو سنگ چخماق جرقه تولید می شود. حرف بنده این است که نه تحریم نه تقلید.»
خسرو باقری در ادامه گفته است: «تفکر در خلاء قابلیت رشد ندارد. با تضارب آراست که تفکر رشد می کند. ما باید زمینه تضارب آرا با فرهنگ و علم غربی و نه فقط آنان، بلکه با هر اندیشه و اندیشمند دیگری را در هر جا به وجود آوریم. این کار سبب می شود نکته های جالبی که طرف تعامل ما دارد، ما را به اندیشه کردن و تفکر وا دارد. شما با خواندن قرآن در خلاء چیزی می فهمید و با خواندن آن در ملاء چیز دیگر. این فهم مهم است. برخی از دیدگاه ها ما را به بازاندیشی در مفاهیم خودمان وا می دارند. باید مجموعه دریافتهای این ارتباط را وارد سیستم خودمان کنیم. البته به صورت پرورده، نه فلهای! یعنی به صورت الصاق نباشد باید به صورت جذب و هضم باشد. وقتی ما هم تولید داشته باشیم، آن ها هم از ما الهام میگیرند و هر دو طرف بهرهمند میشویم.»
متن کامل این گفت و گو در فصلنامه رشد آموزش قرآن و معارف اسلامی، پاییز 1394، شماره 98 منتشر شده است.