در «رشد آموزش زیستشناسی»
فصلنامه رشد آموزش زیستشناسی در جدیدترین شماره خود، مباحثه دو گروه از دانشمندان زیستشناس و تکاملپژوه را منتشر کرده است. آنها در این مباحثه به این پرسش پاسخ دادهاند که آیا نظریه ترکیبی نوین انتخاب طبیعی کامل و کافی است
یا ناقص و نیازمند به بازاندیشی و تکمیل است؟
دکتر گلناز آقازاده تبریزی مترجم این مقاله است.
کوین لالند استاد زیستشناسی تکاملی و رفتار در دانشگاه سنت اندرو انگلستان از گروه موافقان بازاندیشی و گری گوری واری استاد زیستشناسی دانشگاه دوک کالیفرنیای شمالی از گروه مخالفان بازاندیشی است.
درباره نظر مخالفان بازاندیشی از زبان گریگوری واری آمده است: «زیستشناسی تکاملی تاکنون در تأکید بر شواهد و ترکیب اطلاعات از زمینههای مختلف علمی از داروین پیروی کرده است. در سالهای 1920 تغییراتی عمیق در تفکر تکاملی آغاز شد. در آن زمان تعداد انگشتشماری از
آماردانان و ژنتیکشناسان بیسر و صدا گذاشتن پایههای تحولی چشمگیر در اندیشههای تکاملی را آغاز کردند.
کار ایشان بین سالهای 1936 و 1947 در ایجاد «نظریه ترکیبی نوین» به اوج رسید. این نظریه مفهوم داروینی انتخاب طبیعی را با علم نوپای ژنتیک و تا حد کمتری با دیرینشناسی و سیستماتیک پیوند زد و مهمتر از آن، زمینهای نظری برای درک کمّی و دقیق از سازگاری و گونهزایی
که از اساسیترین فرایندهای تکاملی هستند پایهگذاری کرد. از آن زمان تاکنون نسلهای پیدرپی زیستشناسان تکاملی به روشهای بیشماری چهارچوب نظریه ترکیبی نوین را تغییر دادهاند، تصحیح کردهاند و گسترش دادهاند.»
در ادامه میخوانیم: «برخی زیستشناسان تکاملی استدلال میکنند که این نظریه از آن زمان حول محور مفاهیم ژنتیک شکل گرفته است. آنان مخصوصاً ادعا میکنند که این چهار پدیده فرایندهای تکاملی مهمی هستند: «انعطافپذیری فنوتیپی؛ کنامسازی؛ توارث غیرژنی و اثر تکوین. ما
با آنها در اهمیت این چهار مورد کاملاً همعقیدهایم. ما خودمان آنها را در دست مطالعه داریم اما فکر نمیکنیم که این فرایندها سزاوار چنین توجه ویژهای باشند که با یک نام جدید مانند «نظریه ترکیبی تکمیلی» مشخص شوند.
متن کامل این مقاله در فصلنامه رشد آموزش زیستشناسی، شماره 99، تابستان 1394 منتشر شده است.