عکس رهبر جدید

تاریخ معاصر ایران: آیت الله بروجردی و اصلاحات ارضی

  فایلهای مرتبط
تاریخ معاصر ایران: آیت الله بروجردی و اصلاحات ارضی
محمدرضا پهلوی در دو مقطع اصلاحات ارضی را مطرح کرد. مقطع اول در دوران آیت‌الله بروجردی بود که صورت عمل به‌خود نگرفت و مقطع دوم، دوران بعد از وفات ایشان بود که به اجرا درآمد، اگرچه با مخالفت شدید امام خمینی(ره) روبه‌رو شد. در اواخر دهه ۳۰ و با فشار جان‌.اف.کندی رئیس‌جمهور دموکرات آمریکا، موضوع اصلاحات در ایران مطرح شد و هدف از آن جلوگیری از پیروزی کمونیست‌ها در ایران بود. در این مقاله پرسش اصلی این است که موضع‌گیری آیت‌الله بروجردی درباره اصلاحات ارضی چگونه بوده است.

زمینه های سیاسی

یکی از برنامههای حکومت پهلوی اجرای اصلاحات ارضی بود. اما آیتالله بروجردی که مرجع تقلید و رئیس وقت حوزه علمیه قم بود با آن موافقت نکرد. با پایان یافتن جنگ جهانی دوم در سال 1945 م شرایط جدیدی در عرصه جهانی به وجود آمد. سالهای پس از جنگ، دوره بیداری ملتهای استعمارزده و بروز انقلابها و جنبشهای آزادیخواهانه در کشورهای جهان سوم بود. همچنین پس از جنگ، شوروی بهعنوان یک قدرت سیاسی ـ نظامی در عرصه سیاست بینالملل ظهور کرد و دارای اقماری بهعنوان بلوک شرق شد. بعد از آن رقابت شدیدی بین بلوک شرق (شوروی) و بلوک غرب (آمریکا) بهوجود آمد.

در دوره جنگ سرد کمونیسم (شوروی) با تبلیغات گسترده در میان کشورهای عقبمانده، شروع به فعالیت کرد و در مقابل، غرب (آمریکا) در معارضه با آن قرار گرفت تا از یک طرف مستعمرات سنتی خود را به شکل نوینی حفظ کند و از طرف دیگر، نفوذ شوروی را در میان کشورهای مستعمره در جهت اهداف غرب خنثی سازد. در پی موفقیتهای ظاهري شوروی و جاذبهای که شعار مبارزه با امپریالیسم در میان برخی از کشورها ایجاد کرده بود، آمریکاییها به این نتیجه رسیدند که باید در کشورهای زیر سلطه خود برنامههایی را به اجرا درآورند تا شعارهای کمونیستی بیجاذبه یا کمجاذبه شود. (سیر مبارزات امام خمینی(ره) در آیینه اسناد به روایت ساواک، 67:1386)

اقدامات آمریکا برای جلوگیری از حرکت‌‌های استقلالطلبانه و گسترش کمونیستم عبارت بود از:

1. اجرای طرح روزولت به نام طرح نو، که در خود کشور آمریکا اجرا شد؛

2. اجرای طرح مارشال در اروپا بهویژه در کشور آلمان برای جلوگیری از گرایش به سوی کمونیسم؛

3. اجرای طرح ترومن (رئیسجمهور آمریکا) بهویژه اصل 4، که از همان آغاز متوجه کشاورزی و مسائل ارضی کشورهای در حال گذار شد. بنابراین اصلاحات ارضی به شکلی با «اصل چهار ترومن» پیوند پیدا کرد.

تا قبل از انقلاب چین، نظر غربیها بهویژه آمریکا این بود که کمونیسم تنها در میان کارگران جهان جاذبه دارد، ولی پس از انقلاب چین توجه آنها به کشاورزان نیز جلب شد، و چون در ایران اکثر مردم به کشاورزی و دامپروری اشتغال داشتند، اولین برنامه آمریکاییها برای ایران، روی اصلاحات ارضی تمرکز یافت.

 

کندی

بعد از آنکه در سال 1959م (1338ش) جان. اف. کندی بهعنوان سی و پنجمین رئیسجمهور آمریکا در کاخ سفید بر مسند قدرت نشست، سیاست خارجی دولت خود را در برابر کشورهای توسعه نیافته جهان سوم و خاورمیانه، اجرای اصلاحات از بالا به پایین با هدف پیشگیری از انقلابهای قهرآمیزی مثل انقلابهای کوبا و ویتنام قرار داد.

این سیاست با عنوان «اتحاد برای پیشرفت» در کشورهایی که در معرض کمونیسم بودند اجرا میشد، بیآنکه نظام دیکتاتوری و استبدادی حاکم بر آن کشورها تغییر یابد، حتی، در صورت مقاومت مردم، توسل به نیروی نظامی برای اجرای آن پیشبینی شده بود. (نجاتی، 1379، ج1: 132)

اجرای این سیاست در مورد ایران از اهمیت ویژهای برخوردار بود، زیرا رژیم دستنشانده محمدرضا پهلوی وابسته و متحد آمریکا بود و به دلیل همسایگی با اتحاد جماهیر شوروی و موقعیت ممتاز جغرافیایی ـ سیاسی خود، در وضعیتی حساس و تعیینکننده قرار داشت. در همان زمان، کارشناسان مسائل ایران در وزارت خارجه آمریکا، گزارشهایی از وضعیت فساد حکومت محمدرضا پهلوی و سرکوب مخالفان سیاسی رژیم تهیه کرده بودند که نشان میداد وجود یک سلسله اصلاحات اقتصادی ـ اجتماعی در ایران ضروری است.

علاوه بر این، صنایع و اقتصاد آمریکا و کشورهای غربی نیازمند بازارهای مصرفی جدیدی بود در حالیکه کشورهای خاورمیانه، به علت ساختار اقتصادی مبتنی بر رژیم ارباب ـ رعیتی، امکان جذب و مصرف تولیدات آنها را نداشتند. به باور زمامداران آمریکا، اصلاحات اقتصادی ـ اجتماعی در ایران میتوانست ضمن جلوگیری از انقلاب سرخ و کاهش خطر کمونیسم در این کشور، زمینه ایجاد یک انقلاب سفید یا بدون خونریزی را فراهم آورد و از گسترش فعالیتهای مردمی علیه حکومتهای دیکتاتور و دستنشانده آمریکا جلوگیری کند (همان: 140-133).

 

مخالفتهای آیتالله بروجردی

بعد از آنکه انجام اصلاحات ارضی به محمدرضا پهلوی ابلاغ شد، موضعگیریهای مختلفی در ایران به وجود آمد. حسن حضرتی مینویسد: «در داخل هیئت حاکمه موضعگیریها متفاوت بود. این طبقه که بیشتر در سلطه زمینداران و ملاکین بود، چندان رضایتی از این مقوله نداشتند و در رأس آنها خود شاه بهعنوان یک ملاک بزرگ بهحساب میآمد. آنچه مسلم است این که شاه اگرچه بزرگترین ملاک کشور بود، ولی نمیتوانست با اصلاحات ارضی مخالفت کند، به این دلیل که این مسئله یک امر جهانی و تحمیلشده از خارج بود و شاه که خودش را از پیشروان تجددگرایی مطرح میکرد، در صورت مخالفت با آن ضربه جبرانناپذیری به حیثیت خود وارد می‌‌کرد. به این خاطر با اصلاحات ارضی مخالفت نکرد.» (حضرتی، آیتالله بروجردی و اصلاحات ارضی)

غیر از ملاکین و زمینداران، اکثریت نمایندگان مجلسین شورای ملی و سنا نیز که از ملاکین بزرگ بودند، با این اصلاحات مخالف بودند. همچنین مردم ایران که اکثراً در امور اقتصادی تابع قوانین شرع بودند، میبایست تقسیم اراضی را با قوانین شرع سازگار مییافتند، لذا باید نظر مراجع تقلید زمان یعنی آیتالله بروجردی هم حاصل میشد (سیر مبارزات امامخمینی(ره) در آیینه اسناد به روایت ساواک، 67:1386).

محمدرضا پهلوی برای اجرای اصلاحات ارضی و موافق نشان دادن مردم، گروههایی از کشاورزان را دعوت میکرد که اجتماع کنند تا از برنامههایش حمایت کنند. (بُدَلّا، 172:1378) زمانی که وی تصمیم گرفت اصلاحات ارضی را اجرا کند، بعضی از آقایان خدمت آیتالله بروجردی رفتند، تا در مورد اصلاحات ارضی با ایشان گفتوگو کنند. در یکی از روزها آقای سیدجلال تهرانی به همراه آقای بهبودی و صدرالاشراف و قائممقام رفیع، خدمت آیتالله بروجردی رفتند تا زمینه را مساعد کنند. وقتی حرفهایشان را زدند، آیتالله بروجردی گفتند: «حالا چه‌‌کار میخواهید بکنید؟» گفتند:«ما میخواهیم اصلاحات ارضی را شروع کنیم.» ایشان فرمودند: «خیلی اصلاحات هست که توی مملکت باید صورت بگیرد. اول باید از آنجا شروع کنیم! فقط اصلاحات ارضی نیست، خیلی مسائل هست، باید از قانون اساسی مملکت شروع کنیم. آن کسی که میخواهد اصلاحات ارضی بکند، چه کسی است؟ گفتند: محمدرضا پهلوی! فرمودند: «این آدم، خودش پایههایش سست است، برای اینکه مردم او را نیاوردهاند، او را تحمیل کردهاند و کسی که حکومتش تحمیلی باشد، نمیتواند برای این مملکت کار مثبت انجام دهد.» (مجله یاد، 41:1366)

آیتالله بروجردی برای نشان دادن مخالفت خود با اصلاحات ارضی محمدرضا پهلوی را به قیام و خارج شدن از ایران تهدید کرد. آیتالله جعفر همدانی در این مورد میگوید که: «روزی محمدرضا پهلوی قائممقام و صدرالاشراف را نزد آیتالله بروجردی فرستاد. آنها نزد آقا آمدند، ضمن توضیح لوایح ششگانه از قول محمدرضا پهلوی به آیتالله بروجردی گفتند: دخالت در این امور در شأن شما نیست، بهتر است در این ماجرا وارد نشوید. آقای بروجردی در پاسخ فرمودند: به ایشان بگویید کاری نکنید که عصایم را بردارم و عمامهام را بر سر بگذارم و تاج و تختت را ویران کنم.» (فقاهت، 58:1379) همچنین وقتی آیتالله بروجردی باخبر شد که محمدرضا پهلوی میخواهد اصلاحات ارضی را اجرا کند، فرمود: «اگر اینها میخواهند این کار را انجام بدهند، گذرنامه مرا آماده کنند تا من از این کشور بروم.» (همان، به نقل از آیتالله شیخ مجتبی اراکی).

روش آیتالله بروجردی نشان میدهد که وی نمیخواست حکومت پهلوی را براندازد، بلکه میخواست با این کارها محمدرضا پهلوی را از انجام اقدامات خلاف شرع باز دارد؛ بهطوری که خود آیتالله بروجردی گفته بود: «قصه ما داستان مشک آب خالی و پرهیز است.» گاهی تشر به دربار میزنیم، اما میدانیم که مردم آمادگی ندارند و اگر تهدید و فشاری پیش بیاید، شانه خالی میکنند، اینگونه نیست که تا پای جان بایستند.» (چشم و چراغ مرجعیت، 130:1379)

مهمترین سخنی که بهطور سنتی درباره دلیل مخالفت آیتالله بروجردی با اصلاحات ارضی مطرح میشود، تأکید وی بر حدیث پیامبر(ص) یعنی «الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم» میباشد که براساس آن گرفتن زمین مردم غصب و حرام است. به گفته علی دوانی، مخالفت علما با اصلاحات ارضی به دلیل تعارض آن با یکی از بابهای مهم علم فقه به نام «شبهه محصوره و شبهه غیرمحصوره» بوده است. زیرا معلوم نبود که کدام یکی از زمینها واقعاً غاصبانه بوده است و کدامیک غاصبانه نبوده است، در این صورت باید دست نگه داشت و اجتناب کرد، مبادا به اشکال شرعی برخورد کند. وظیفه افراد در شبهه محصوره اجتناب و دوری است در حالیکه در شبهه غیرمحصوره اجتناب لازم نیست (فوزی، رهبران مذهبی و مدرنیزاسیون در ایران، دوره پهلوی دوم)

لایحه اصلاحات ارضی در دولت تهیه و به مجلس داده شد و در اوایل سال 1339 مورد بحث نمایندگان قرار گرفت. آیتالله سلطانی طباطبایی در این مورد میگوید: «محمدرضا پهلوی لایحه اصلاحات ارضی را به مجلس داد و سپس راهی اهواز شد. وی دستور داده بود که مجلس در اسرع وقت لایحه را به تصویب برساند و در بازگشت تحویل وی شود. همینکه آیتالله بروجردی مطلع شدند، نامهای نوشتند به رئیس مجلس شورای ملی (سردار فاخر حکمت) و نامهای هم نوشتند برای آقای [سیدمحمد] بهبهانی که پیگیر نامه ایشان به رئیس مجلس باشد... و به خود آقای بهبهانی هم نصیحت کرده بودند که: شما در این رابطه مسئولیت دارید، پدر شما [سیدعبدالله بهبهانی] خونبهای مشروطیت است. درباریان و مجلسیان باید از شما اطاعت کنند. شما در امور خلاف شرع باید حساس و فعال باشید.» (چشم و چراغ مرجعیت، 32:1379)

در نامه آمده بود که: «از نمایندگان مسلمان باعث تعجب است که در غیاب محمدرضا پهلوی، لایحه خلاف اسلامی را طرح کرده و درصدد تصویب آن هستند. این لایحه خلاف اسلام و شریعت است. من تا زنده هستم، نخواهم گذاشت چنین خلافی در این مملکت اجرا شود» (همان) این نامه باعث شد، این لایحه مسکوت بماند.

پس از این نامه، سردار فاخر و صدرالاشراف (رئیس مجلس سنا) به اهواز رفتند و محمدرضا پهلوی را در جریان مخالفت آیتالله بروجردی گذاشتند. ایشان در پاسخ به اعتراض آیتالله بروجردی، نامهای به این مضمون نوشت: «اصلاحات ارضی در ممالک اسلامی هم انجام گرفته است، مانند ترکیه، پاکستان و... مصالح کشور را باید رعایت نمود، نه خواسته عدهای مالپرست را. ما دستور دادهایم اصلاحات ارضی مثل سایر ممالک اجرا شود.» (همان، مصاحبه با آیتالله بُدَلّا: 107)

آیتالله بروجردی در واکنش به نامه محمدرضا پهلوی، چندتن از بزرگان حوزه، از جمله: آیتالله گلپایگانی(ره)، آیتالله خمینی(ره) و آقا شیخ عبدالنبی اراکی را که به تعبیر آیتالله بُدَلّا «قلب تپنده» (بُدَلّا، 174:1378) حوزه بودند، دعوت کردند. در این جلسه آیتالله بروجردی با افراد شرکتکننده به مشورت پرداختند. آیتالله بروجردی در آن جلسه در اعتراض به اصلاحات ارضی گفتند: «محمدرضا پهلوی به من اظهار کرده است که اصلاحات ارضی در ممالک اسلامی عملی شده و ما هم به ناچار باید در مملکت خودمان به آن تن در دهیم و شما نباید به مخالفت چند تن زمینخوار و طمعکار اعتنا کنید و باید با اکثریت ملت ایران و دهقانان که با این امر موافقت کردهاند، همصدا شوید، لذا ما امر کردیم...» (همان)

آیتالله بروجردی نظر افراد شرکتکننده در این جلسه را جویا شدند. آقای شیخ عبدالنبی اراکی به علت عدم احساس امنیت، نظر خود را بیان نکرد، اما امام خمینی(ره) در این جلسه به صراحت نظر خود را بیان داشتند و گفتند: «محمدرضا پهلوی در نامهاش نوشته است که چون قضیه اصلاحات ارضی در ممالک اسلامی انجام شده است و برای اینکه ما از قافله عقب نمانیم، «دستور دادیم» که این برنامه در ایران هم انجام شود.... در این مملکت حکومت مشروطه است و اینکه «ما دستور دادیم» بیمعناست. جا دارد شما به محمدرضا پهلوی اعتراض کنید که تو حق نداری دستور بدهی! جوابهای دیگری هم اگر دارید، میتوانید به انتخاب خودتان بگنجانید. ضمناً قرار شد اصلاحات ارضی را با مطالب دیگری رفراندوم کند.» (همان: 74 و 75)

آیتالله بروجردی در روز دیگری، همه افراد آن جلسه را احضار کردند، تا متن جوابیه نامه محمدرضا پهلوی را برای آنان بخوانند. متن جوابیه این بود: «شما که میگویید در ممالک اسلامی قانون اصلاحات اجرا شده است آن ممالک اول جمهوری شدند بعد اصلاحات ارضی اجرا شد.» (همان)

اهمیت موافقت و مخالفت آیتالله بروجردی به حدی بود که محمدرضا پهلوی نمیتوانست آن را نادیده بگیرد. به هرحال، مخالفت آیتالله بروجردی با اصلاحات ارضی باعث شد که این برنامه به قول نیکیکدی به یک کاغذپاره تبدیل شود. (کدی، 293:1386)

پس از فوت آیتالله بروجردی محمدرضا پهلوی اصلاحات ارضی را آغاز کرد و در مورد سابقه این امر در جایی نوشت: «این برنامه را سالها پیش میخواستم انجام دهم، ولی یک مقام غیرمسئول که اطلاعی از ترقیات دنیا نداشت سد راه بود.» (کرباسچی، 202:1380) منظور محمدرضا پهلوی از یک مقام غیرمسئول آیتالله بروجردی بود.

برخی از افراد معتقدند که مخالفت آیتالله بروجردی با اصلاحات محمدرضا پهلوی بود که باعث مرگ مشکوک او شد. آیتالله فاضل لنکرانی در این مورد میگوید: «من حدس نزدیک به یقین دارم که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است. بلکه توطئه محمدرضا پهلوی بود که به وسیله برخی از دکترها اجرا شد.» (چشم و چراغ مرجعیت، 161:1379) وقتی آیتالله بروجردی هم رحلت کردند، بلندگوهای نظام اعلام کردند: «موانع از سر راه اصلاحات برداشته شد و به همین زودی برنامه اصلاحات آغاز خواهد شد.» (همان، مصاحبه با آیتالله جعفر سبحانی: 189)

یحیی فوزی معتقد است که رهبران و مراجع دینی (در سالهای 1320 تا 1357ش) برنامه نوسازی و اصلاحات حکومت را مورد انتقاد قرار میدادند. آنان اولاً به دلیل مبانی نظری و اعتقادی خود (مبتنی بر اندیشه امامت) دولت نوساز را دولت مشروعی نمیدانستند، ثانیاً اعتقاد داشتند که دولت وابسته و یا آلت دست استعمار و مأمور اجرای برنامه اصلاحی دیکتهشده از سوی آنان است، و از آنجا که نگرش بسیار منفی درباره استعمار و عملکرد آن در جهان اسلام داشتند، هرگونه اقدام دولت را با دیده تردید مینگریستند و با اقدامات فراقانونی دولت برای انجام اصلاحات به شدت مخالفت میکردند. ثالثاً علیرغم اینکه آنان به دلیل مبانی عقلانی فقه اصولی شیعی، مخالفتی با اصل اصلاحات نداشتند، ولی نحوه اجرای اصلاحات توسط دولت را غیربومی و غیرمنطبق با شرایط خاص کشور میدانستند و پیامدهای نامطلوب آن را برای مصالح کشور مورد انتقاد قرار میدادند» (فوزی: همان)

 

منابع

1. سیر مبارزات امام خمینی(ره) در آیینه اسناد به روایت ساواک، جلد1، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ اول. 1386.

2. نجاتی، غلامرضا؛ تاریخ سیاسی بیستوپنج ساله ایران (ازکودتا تا انقلاب)، جلد1، تهران: انتشارات رسا، چاپ ششم، 1379.

3. حضرتی، حسن؛ مقاله آیتالله بروجردی و اصلاحات ارضی، (پژوهش انتشار نیافته در پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی)

4. بُدَلّا، حسین؛ هفتاد سال خاطره، تهران: مرکز نشر انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1378.

5. مجله یاد، مصاحبه با حاجآقا مروارید، سال دوم، ش7، تابستان 1366.

6. شکوه فقاهت، یادنامه حضرت آیتالله حاجآقا حسین بروجردی، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1379.

7. چشم و چراغ مرجعیت، (مصاحبه با آیتالله سلطانی طباطبایی)، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1379.

8. فوزی، یحیی؛ رهبران مذهبی و مدرنیزاسیون در ایران دوره پهلوی دوم، مجموعه مقالات اعضای هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی (پژوهش انتشار نیافته) جلد 1، نیمسال اول تحصیلی 80ـ79.

9. کدی، نیکی؛ ریشههای انقلاب ایران، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، تهران: نشر علم، چاپ اول، 1386.

10. کرباسچی، غلامرضا؛ تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (تاریخ حوزه علمیه قم)، جلد 1، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1380.

 

 

۳۹۹۶
کلیدواژه (keyword): آیت الله بروجردی،اصلاحات ارضی،کندی
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید