عکس رهبر جدید

 

مجلات رشد بستر مناسبی برای آگاهی‌سازی عمومی درخصوص کودکان دارای نیازهای ویژه هستند

 

به گزارش واحد خبر و رسانه دفتر انتشارات و فناوری آموزشی، چهاردهمین نشست از سلسله نشست‌های اندیشه‌ورزی رشد، با موضوع نشست علمی «مروری بر پژوهش ملی دیدگاه‌ها و نظرات سیاست‌گذاران، دست‌اندرکاران و صاحب‌‌نظران در حوزه تعلیم و تربیت کودک: نگاهی بومی درباره سیاست‌های متناسب قابل اتخاذ با تأکید بر نقش رشد اوان کودکی در یادگیری» با حضور معاونان، رؤسای گروه‌ها و کارشناسان دفتر انتشارات و فناوری آموزشی وزارت آموزش و پرورش، همچنین مدیران داخلی و دست‌اندرکاران تولید و انتشار مجلات رشد در سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی برگزار شد.

دکتر مژگان فرهبد در این نشست علمی با معرفی فعالیت‌های سازمان تعلیم و تربیت کودک اظهار کرد: این یک اتفاق بسیار خوبی است که برنامه‌ریزی رشد و تربیت کودکان در مهد کودک به آموزش و پرورش سپرده شده است. با این کار می‌توانیم برای آموزش کودکان از ابتدا تا پایان دوره تحصیلات برنامه‌ریزی کنیم. البته در این مسیر گذر، چالش‌هایی نیز وجود دارد. باید بررسی می‌شد که چه اتفاق‌های مثبت و منفی در دورانی که مهدکودک‌ها در اختیار سازمان بهزیستی بودند پیش آمده است. اکنون که این وظیفه به آموزش و پرورش محول شده است چگونه سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی کنیم؟

 

برنامه‌های سازمان تعلیم و تربیت کودک

عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش و سرپرست پژوهشکده کودکان استثنایی در این خصوص توضیح داد: در این زمینه با سیاست‌گذاران، برنامه‌ریزان و ذینفعان مصاحبه‌ شد و به پرسش‌هایی با این مضامین پاسخ داده شد: استلزامات موفقیت حکمرانی سازمان ملی تعلیم و تربیت کودکی کدام‌ها هستند؟ از کدام سیاست‌های موفق و ناموفق گذشته برای تداوم یا اجتناب از تکرار در سازمان تعلیم و تربیت کودک بهره ببریم؟ راهبردهای جلب مشارکت حداکثری نهادهای مختلف توسط این سازمان کدام هستند؟ سیاست‌های مناسب مالی و اداره سازمان ناظر بر عدالت اجتماعی کدام هستند؟

با اطلاعات به دست آمده چند موضوع مشخص شد. اول لزوم تنظیم برنامه‌های حمایتی توسط سازمان تعلیم و تربیت کودک بود. در دوران رشد، چه نیازهایی برای کودکان وجود دارد و چه حمایت‌هایی باید انجام شود؟ باید برنامه‌ریزی مدونی در این زمینه وجود داشته باشد و ارتباطات سازمان تعلیم و تربیت کودک و وزارت آموزش و پرورش با سازمان‌های مختلف مثل سازمان بهزیستی، وزارت بهداشت و سایر وزارتخانه‌هایی که در ارتباط با کودک هستند باید برقرار بشود.

مسئله بعدی در این پژوهش توانمندسازی والدین است که یکی از ابعاد بسیار مهم در رشد کودک هستند. این موضوع نباید نادیده گرفته شود که اطلاعات و دانش والدین باید افزایش پیدا کند. در این میان مادران نقش بسیار مهمی را در امنیت کودکان و مشارکتشان در کنار سازمان ملی کودک دارند.

مسئله بعدی تغذیه، رشد و وضعیت ایمنی کودکان است. با توجه به یافته‌ها و تجربه‌ها، امروز مسیله تغذیه در دوران رشد مورد توجه جدی قرار نمی‌گیرد. جهت مناطقی که کودکان دچار سوء تغذیه هستند باید ارتباط با وزارت بهداشت برقرار بشود. برای رصد اطلاعات کودکان لازم است سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک تمام اطلاعات و آمار میزان سلامت و مشکلات کودکان را از همان بدو تولد در اختیار داشته باشد تا بتواند سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی‌های لازم را انجام بدهد. از طریق تعامل با وزارت بهداشت می‌توان جهت کنترل برخی از اختلالات و بیماری‌ها اقدام نمود. مثل آنچه که برای فلج اطفال و تنبلی چشم اتفاق افتاده است.

مسئله بعد شناسایی نیازهای کودکان مناطق محروم است. علاوه بر نیازهای کلی که در بخش اول به آن‌ها اشاره شد، به دنبال سیاست‌هایی باید باشیم که به صورت ویژه‌ از خانواده‌هایی که استطاعت بزرگ کردن فرزندانشان را از همه لحاظ ندارند مورد حمایت قرار بگیرند. این فرزندان، فرزندان ما هستند و قرار است وارد سیستم آموزش و پرورش شوند. زمانی که مهدکودک‌ها در اختیار بهزیستی بودند، خانواده‌ها به دلخواه و توان مالی خود کودک را به مهدکودک می‌آوردند. یکی از اهدافی که برعهده آموزش و پرورش گذاشته شد این است که همه کودکان حتی آن‌هایی که در نقاط محروم کشور هستند را تحت پوشش خود قرار بدهد. با این کار مشکلات آموزشی دوران ورود به مدرسه برای این کودکان کمتر می‌شود.

نظام جذب و آموزش مربیان مهد کودک‌ها نیز از جمله مسائل مورد نظر در این پژوهش بود. بهترین دوران رشد و یادگیری کودکان تا قبل از رسیدن به آموزش در مهدکودک‌ها می‌گذرد. بنابراین مهم است که چه افرادی کودکان را تربیت می‌کنند. این افراد باید آموزش ببینند. داشتن مدرک کفایت نمی‌کند. آموزش مداوم آن‌ها بسیار مهم است تا آنچه ضرورت دارد و آنچه مهم است را بتوانند به فرزندان ما که در ساعت‌های مهم زندگی‌شان در کنار آن‌ها هستند، منتقل کنند. لذا باید برای نظام جذب و آموزش مربیان سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی‌‌های درستی شکل بگیرد. افرادی که آموزش‌ می‌بینند باید از گواهی نامه‌های معتبری برخوردار بشوند.

به گفته دکتر فرهبد پیام مهم این پژوهش این بود که دوران رشد، دوران بسیار مهمی است و کودکان در دوران بسیار ارزشمندی از زندگیشان در اختیار مهدکودک‌ها و مدارس هستند. وی در این خصوص گفت: چه اطلاعاتی را باید برای آگاهی جامعه‌ای که در اختیار داریم، فراهم کنیم تا در این دوران شیرین به کودکان خوش بگذرد؟ چه کار کنیم که این دوران منحصر به آموزش و در عین حال به یادگیری کمک کند؟ در عین حال بهترین‌هایی را که آینده‌سازهای جامعه ما هستند را تربیت کنیم؟ چگونه از طریق مجلات رشد به این گروه کمک کنیم؟

 مجلات رشد بستر مناسبی برای آگاهی‌سازی عمومی درخصوص کودکان دارای نیازهای ویژه هستند

تأثیر دوران رشد در یادگیری کودکان

عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش با اشاره به تأثیر دوران رشد در یادگیری و روند رشد مغزی و تأثیر مغز در یادگیری گفت: ابتدایی‌ترین مدل برای دوران رشد مدل واکنشی (رفلکسی) است. مدل واکنشی رشد یک سیستم خطی است که از بازتاب‌های اولیه شروع شده و مرحله به مرحله پیش می‌رود تا به الگوهای ارادی حرکتی برسد. مثلاً زمانی که ما انگشتمان را کف دست کودکان می‌گذاریم و آن‌ها دستشان را می‌بندند، این یک واکنش اولیه است.

در این مدل باور بر این بود با اتمام دوره واکنش‌های اولیه به مرحله واکنش‌های بعدی وارد می‌شویم. مثلاً زمانی که با یک صدا نوزاد را تحریک می‌کنیم و او سرش را‌ به سمت صدا بر می‌گرداند، واکنشی نشان می‌دهد که ارادی و آگاهانه نیست. در مراحل بعدی وارد مرحله کنترل کردن سرش می‌شود. بعد از آن می‌تواند بدنش را کنترل کند و به تدریج به سمت واکنش‌های ترکیبی می‌رود. واکنش‌های ترکیبی پیش زمینه‌های واکنش‌هایی مثل تعادل، چهار دست و پا حرکت کردن، نشستن، برخاستن و... است. پس از این مرحله، الگوهای ارادی حرکتی ایجاد می‌شوند؛ مثل زمانی که کودکان راه می‌افتند و حرکت می‌کنند.

اما محققان متوجه شدند که الگوی رشد به این شکل نیست. این عکس‌العمل‌ها تحت کنترل نیستند بلکه مراکزی در مغز هستند که این واکنش‌ها را کنترل می‌کنند. در این زمان مدلی به عنوان «مدل سلسله مراتب عملکردی» مطرح شد. در مدل سلسله مراتب عملکردی، نخاع به عنوان مرکز واکنش‌های اولیه معرفی می‌شود. یعنی زمانی که کودک به دنیا می‌آید نخاع و حرکات او را کنترل می‌کند. به مرور که به سمت واکنش‌های ثانویه پیش می‌رویم، بصل النخاع، در مرحله بعدی مغز میانی و نهایتاً قشر مغزی حرکات و رشد را کنترل می‌کنند.

بررسی‌ها در شناخت سیستم مغزی و رشد کودک نشان داد که کودکان از همان بدو تولد توانایی یادگیری دارند. این مدل بیان می‌کند که قشر مغز، مخچه و هسته‌های قاعده‌ای بخش‌هایی از مغز هستند که از همان ابتدای تولد با یکدیگر ارتباط دو سویه دارند. به این صورت که برنامه‌ریزی‌ها در قشر مغز، حافظه در مخچه و انتقال اطلاعات و چابک‌سازی و اصلاح در هسته‌های قاعده‌ای مغز شکل می‌گیرد. برنامه‌ریزی اولیه هر فعالیتی که صورت می‌گیرد (از ساده به پیچیده)، در قشر مغز شکل می‌گیرد. از این مدل برای آموزش‌های مختلف استفاده کردند.

 مژگان فرهبد

مدل داینامیک تئوری

دکتر فرهبد ادامه داد: زمانی با این موضوع مواجه می‌شویم که در دوران آموزش، دانش‌آموزان در مدارس  خیلی خوب پیش می‌روند. اما یک جایی این یادگیری متوقف می شود و نتیجه‌ای مورد نظر اتفاق نمی‌افتد. پس از بررسی‌ علت این موضوع مشخص شد که لازم است در مقطعی برای دانش آموزان انگیزه ایجاد شود. این همان مدل داینامیک تئوری است. این مدل نشان می‌دهد که آموزش خشک و بسته در دراز مدت کارایی زیادی ندارد. مرکزی در مغز انسان وجود دارد به اسم سیستم لیمبیک. مرکز لیمبیک، کنترل کننده هیجانات و واکنش‌ها است. این مرکز برای فعالیت‌های مغز هم نقش ترمز و هم نقش محرک را دارد. بنابراین وقتی برای همان دانش‌آموز انگیزه‌ای ایجاد نشود، یا مدت‌ها تحت آموزش‌های خشک درسی قرار بگیرد یک جایی خسته می‌شود و علی‌رغم هوش و توانایی افت می‌کند و به یادگیری پاسخ نمی‌دهد. در مدل داینامیک تئوری برای یادگیری مفهوم تکلیف دوگانه (دوئل تسک) مطرح می‌شود. در اینجا ترکیب مهارت‌ها برای یادگیری اتفاق می‌افتد. آنچه که می‌خواهم یاد بدهم را در کنار آنچه که یاد گرفته قرار می‌دهم و از این طریق یادگیری را برای کودک آسان‌تر می‌کنم. یعنی چه اتفاقی می‌افتد؟ من آن ذهن را به‌طور مستقیم از آن مسیله‌ای که می‌خواهد یاد بگیرد برمی‌دارم روی مسئله‌ای متمرکز می‌کنم که کودک از قبل بلد بوده و ناخودآگاه مسئله جدیدی را یاد می‌گیرد.

 مجلات رشد بستر مناسبی برای آگاهی‌سازی عمومی درخصوص کودکان دارای نیازهای ویژه هستند

نقش انعطاف‌پذیری مغز در یادگیری

مفهوم دیگر، انعطاف‌پذیری مغز (نوروپلاستیسیتی) است. از این ویژگی در یادگیری استفاده می‌شود. مغز تنها عضوی از بدن است که اگر سلول‌هایش آسیب ببیند دیگر بازیابی نمی‌شود. در سکته‌های دوران سالمندی یا ضربه‌های مغزی حالت فلج نیمه بدن، مشکلات گفتاری یا مشکلات بینایی اتفاق می‌افتد. اما پس از مدتی در ظاهر این افراد می‌بینیم که در بعضی از شرایط به ظاهر در راه رفتن و صحبت کردن بهبود پیدا کرده‌‌اند. در کودکانی که مشکلاتی مثل فلج مغزی و و اختلال یادگیری دارند بالأخره بهبودی‌هایی صورت می‌گیرد. در اختلالات خفیف، بهبودی ظاهری به گونه‌ای اتفاق می‌افتد که یک غیرمتخصص فکر می‌کند که اصلاً مشکلی وجود نداشته است. در صورتی که افراد متخصص می‌دانند در سیستم مغزی، سلول‌ها بازسازی نشده‌اند. پس چه اتفاقی افتاده؟ این همان انعطاف‌پذیری سیستم مغزی است.

انعطاف‌پذیری مغز در شرایط طبیعی و عادی بدینگونه عمل می‌کند که تمرین و تکرار سبب خواهد شد شبکه‌های دندریتی در سلول‌های عصبی گسترش پیدا کند و توسعه سیگنال‌های سیستم اعصاب مرکزی افزایش می‌یابد و نهایتاً منجر به تقویت یادگیری می‌شود.

انعطاف‌پذیری مغز در شرایط آسیب‌دیدگی مغز بدین‌گونه عمل می‌کند که سلول‌های مجاور سلول‌های آسیب‌دیده، بر اساس عملکرد، بخشی یا تمام مسئولیت‌های سلول‌های آسیب‌دیده را می‌تواند بر عهده بگیرد تا جبران عملکرد از دست رفته را بنماید. بنابراین مداخله زودهنگام و به‌هنگام مفهوم پیدا می‌کند.

لازم است برای کودکان دیرآموز که در مدارس عادی حضور دارند آموزش و بسته‌های آموزشی تهیه شود که بتوانیم یادگیری آن‌ها را تقویت کنیم. به دنبال همین ارتباطات سیستم مغزی است که رشد کودک و یادگیری اولیه در ابعاد مختلف به وجود می‌آید.

باید بدانیم همه ابعاد رشدی یک کودک باید در کنار یکدیگر رشد کنند. اینگونه نیست که ما بگوییم ابتدا روی رشد حرکتی و بعد از آن روی رشد عاطفی هیجانی‌اش کار می‌کنیم. تمام حیطه‌های رشدی ارتباط دو طرفه‌ دارند و روی یکدیگر تأثیرگذار هستند. مجموعه حیطه‌های رشدی در کنار هم رشد می‌کنند.

در آموزش و درمان‌ها نمی‌توانیم برای همه کودکان حتی کودک کم‌توان ذهنی یا هر کودک دیگر با اختلال یادگیری، فقط روی خواندن کار کنیم و به بخش‌های دیگر کاری نداشه باشیم. همه این‌ها همزمان با یکدیگر رشد پیدا می‌کنند. باید جوانب مختلفی برای رشد در نظر بگیریم.

یکی از موارد بسیار مهم این است که رشد کودک مستلزم یک فرایند رفت و برگشتی از تعاملات اجتماعی است که با دیگران دارند. این تعاملات اجتماعی از تماس چشمی شروع می‌شود تا گفت‌وگوها. یک معلم در زمان تدریس معمولاً چه سؤال‌هایی از کودکان می‌پرسد؟ سؤال‌هایی که جواب‌هایش کوتاه یا بله خیر باشد. یک معلم چقدر می‌تواند سؤال‌هایی را بپرسد که گفتمان ایجاد کند؟ معلمان و والدین باید در گفت‌وگوها با کودکان خودتنظیمی را به آن‌ها یاد بدهند. باید بدانیم از چه زمانی خودتنظیمی در کودکان شکل می‌گیرد. یک معلم چقدر باید روی دانش‌آموز کنترل داشته باشد؟ باید به دانش آموز یاد بدهیم که خودش شرایط را بشناسد و این خودتنظیمی باعث بشود که مبتنی بر این شرایط بتواند کنترل را انجام بدهد. در کلاس، در جمع معلمی، در جمع والدین و در خانواده‌، چقدر با همدیگر بحث و گفت‌وگو می‌کنیم؟ چقدر می‌پذیریم که فرزندمان ما را نقد بکند؟ چقدر فرزندم می‌پذیرد وقتی نقد بشود؟ چقدر یاد گرفته؟ نقد یعنی چی؟ تأیید یعنی چی؟ چقدر کار گروهی در کلاس‌ها به کودکان یاد می‌دهیم؟ اصلاً ما چقدر بلدیم خودمان کار گروهی انجام بدهیم؟ همه این موارد مراحل رشد و یادگیری هستند.

 مجلات رشد بستر مناسبی برای آگاهی‌سازی عمومی درخصوص کودکان دارای نیازهای ویژه هستند

مجلات رشد بستر مناسبی برای فرهنگسازی و آگاه‌سازی هستند

وقتی سیستم مغزی دچار آسیب بشود نوعی اختلال به وجود می‌آید. انواع اختلالات مثل اختلال یادگیری، رفتاری، کم توان ذهنی، فلج مغزی یا اختلالاتی که در سیستم ایمنی بدن به وجود می‌آید. طبق قانون آموزش فراگیر، هر فردی با هر میزان توانمندی و ناتوانی‌ حق دارد از همه امکانات موجود و در دسترس، به میزان مساوی بهره‌مند شود. این حق در سیستم آموزش و پرورش همان آموزش فراگیر است.

یعنی کودکانی که به لحاظ هوشی مشکل ندارند، اما اختلالات دیگری مثل اختلال بینایی، شنوایی و حرکتی دارند را نمی‌توانیم از کودکان عادی جدا کنیم و در فضایی جدا از سایرین آموزش بدهیم. آن‌ها باید کنار کودکان دیگر تربیت شوند. اما لازم است قبل از این که این را اجرا کنیم، به کودک عادی‌ کلاس یاد بدهیم که این شرایط جدیدی است. باید فرهنگسازی کنیم و دانش کودکان را بالا ببریم. حتی لازم است به پرسنل مدرسه، مدیر، ناظم، نیروهای خدماتی و والدین کودکان نیز آموزش بدهم که این کودک دچار اختلال هم حق دارد از این امکانات استفاده کند. چون در این زمینه اطلاعات درستی وجود ندارد، وقتی که کودکی با چنین اختلالاتی در کلاس در کنار یک کودک عادی قرار می‌گیرد، خانواده‌اش اعتراض می‌کنند که برای کودک من بدآموزی دارد در کنار یک کودک با اختلال جسمی و حرکتی بنشیند. چرا به خودشان حق چنین اعتراضی می‌دهند؟ چون آگاه نیستند. چون فکر می‌کنند آموزش و پرورش فقط برای کودکان عادی است.

مجلات رشد در اینجا می‌توانند در جهت آگاهی سازی عمومی عمل کنند. این اطلاعات را می‌توان برای همه پایه‌های تحصیلی در قالب داستان، اطلاعات علمی، مقالات علمی با زبان ساده و... به مخاطبان عرضه کرد. اگر در زمان مناسبی به سمت اطلاع‌رسانی برویم، تغییرات را خواهیم دید. برای این که بتوانیم تأثیر یادگیری را هم در روند رشد عادی و هم روند رشد غیر عادی توضیح بدهیم مجلات رشد می‌توانند با محتواهایی مناسب این فرهنگسازی را برای دانش‌آموزان، والدین و معلمان ایجاد کنند که نکته‌ای بسیار مهم است.

 

 

مجلات رشد بستر مناسبی برای آگاهی‌سازی عمومی درخصوص کودکان دارای نیازهای ویژه هستند