دانشآموزان با تصورها،
انتظارها و تلقیهای متفاوتی وارد دانشگاه میشوند. برخی از این تصورها و
انتظارها متناسب با کارکردها و نقشهای آشکار دانشگاه است یا حداقل
متناسب با برنامه و هدفهای مصوب دانشگاه از سوی دستگاههای مسئول و
برنامهریزان نظام آموزش عالی است. این دسته از تصورها را میتوان در کسب
دانش و علم، توانایی پژوهش و تحقیق، مهارتهای شغلی و حرفهای، و کسب درآمد
و موفقیت خلاصه کرد. اما دستهای دیگر از انتظارها و تصورهای دانشآموزان
از دانشگاه در زمره کارکردهای پنهان و ضمنی دانشگاه قرار میگیرند. این
گروه از انتظارها عبارتاند از:
- کسب حیثیت (پرستیژ) و منزلت؛
- بهدستآوردن مدرک؛
- جبران آرزوهای ناکام و برآوردهنشده والدین؛
- دوستیابی؛
- ازدواج و پیداکردن شریک مناسب زندگی آینده؛
- نه گفتن به ازدواجهای تحمیلی؛
- فرار از محدودیتهای محیط خانه؛
- فرار از محدودیتهای محیط محلی؛
- محیطی برای اعمال استقلالطلبی؛
- فضایی برای گذار به جامعه؛
- ارتقای طبقاتی؛
- افزایش فرصت مهاجرت.
شدت و ضعف برخی از این تصورها بین نسلهای مختلف دانشجویان متفاوت است.
اما در مورد برخی انتظارها بین همه نسلهای دانشگاهی کمابیش اشتراک نظر و
تلقی وجود دارد که در این میان به نظر میرسد دو موضوع «کسب حیثیت»
(پرستیژ) و «گرفتن مدرک» مهمتر از بقیه هستند. از طرف دیگر، مدرک و حیثیت
به نوعی با هم مرتبط هستند و نوعی رابطه دیالکتیکی و تأثیر و تأثر متقابل
دارند.
پولساز یا باحیثیت
رشتههای دانشگاهی در
ایران برحسب کاربرد و علاقه به دو دسته تقسیم میشوند: رشتههای پولساز و
رشتههای باحیثیت. رشتههای پولساز آنهایی هستند که افراد پس از دریافت
مدرک آنها با حداقل تضمین کافی برای ورود به بازار کار و کسب درآمد
روبهرو میشوند. اینگونه رشتهها در ایران بهشدت مورد توجه هستند، اما
برحسب برخی شرایط، در آنها هیچگونه تضمینی برای پولدارشدن نیست. برای
مثال رشتههای مدیریت بازرگانی، حسابداری و علوم رایانه در زمره رشتههای
تحصیلی پولساز به حساب میآیند.
اما رشتههای باحیثیت (باپرستیژ) آنهایی هستند که ممکن است بازار کار
مناسبی نداشته باشند، گرچه از نظر عامه مردم باکلاس محسوب شوند. واقعیت این
است که در حال حاضر حتی کسب مدرک در این رشتهها نمیتواند تضمین فوری و
بلافاصله برای پول پاروکردن به حساب آید.
مشکل ناراحتکننده اینجاست که در برخی رشتههای دبیرستانی، امکان برگزیدن
مجموعهای از رشتههای جذاب و مورد توجه وجود ندارد. برای مثال در رشتههای
تجربی و ریاضی، پزشکی و مهندسی از بیشترین اقبال برخوردارند. در گروه
انسانی نیز رشته حقوق و علوم اجتماعی در کانون توجه داوطلبان قرار دارند.
اما تا چه میزان میتوان به تحقق نقشههای آرمانی دور و دراز درباره انتخاب
رشته امیدوار بود؟
تصور دکتر یا مهندسشدن
بیشتر خانوادهها تصور
میکنند که دکتر یا مهندسشدن فرزندان برای خانواده افتخارآفرین است و موجب
بالارفتن شأن و شخصیت آنها میشود. طی سالهای اخیر این انگیزه بهآرامی
در حال رنگباختن است و خانوادهها به کسب مدرک در هر رشتهای از سوی
فرزندان بسنده کردهاند. امروزه کسب مدرک دانشگاهی صرفاً ابزاری
تسهیلکننده و نه چندان کلیدی برای ورود به بازار کار محسوب میشود. در
دوران معاصر این تفکر که فارغالتحصیلی یعنی مشغولشدن به کار در حوزه
تحصیلی مرتبط، بهکلی بیاهمیت شده است. اشباع جامعه از فارغالتحصیلان این
امکان را بهکلی سلب کرده است که افراد پس از گرفتن مدرک بتوانند بلافاصله
در شغلی آرام و بیدغدغه با درآمدی بالا مشغول به کار شوند.
از سال ۱۳۷۸ به بعد که علامتهای هشداردهنده افزایش فارغالتحصیلان نمود
یافت، ناگهان تقاضا برای کار به حد بیسابقهای بالا رفت. این روند به مرور
تا سال ۱۳۸۳ به یک پدیده نگرانکننده دومی نیز منجر شد که آن افزایش تعداد
تحصیلکردههای دختر نسبت به پسر بود. اخیراً از این پدیده با عنوان
برهمخوردن تعادل فارغالتحصیلان نام برده شده است.
رشته باحیثیت و شغل کمدردسر
نتایج یک بررسی نشان
میدهند پسران تمایل دارند که برحسب تحصیلاتشان مسئولیتهای کمدردسر و
باحیثیت به آنها محول شود. به همین دلیل رشتههای پولساز بیشتر مورد توجه
پسران قرار میگیرند. برعکس، رشتههای باحیثیت برای دختران تحصیلکرده در
درجه نخست اهمیت قرار دارند. واقعیت این است که جامعه ما اکنون اعتقاد
بهدرسخواندن برای رسیدن به شغل مناسب را از دست داده است. گرچه در
پسزمینه ذهنی برخی خانوادهها و جوانان کماکان کور سوی امیدهای آرمانی
وجود دارد، اما واقعنگری ایجاب میکند که آینده برحسب پیشداوریهای
غیرمعقول پایهریزی نشود. تمایل پسران به رشتههای پولساز و پرحیثیت
(پرستیژ) را نمیتوان مطلق فرض کرد.
تجربه نشان داده است که بیشتر پسران پس از قبولی در رشتهای که مورد علاقه
آنها نیست، با امید و اکراه به ثبت نام و تحصیل مبادرت میکنند و تعداد
اندکی از آنها در میانه راه انصراف میدهند. اما این نگرش در دختران تا
حدی متفاوت است. دختران به خاطر فرصتی که در اختیار دارند، در صورتی که
برای ازدواج تحت فشار خانواده قرار نگیرند، بهشدت اهل ریسک و انصراف از
ثبتنام در رشتههایی هستند که مورد علاقهشان نیست. از این رو تفاوت نگرش
دختران و پسران در نوع انتخاب رشته دانشگاهی بسیار حائز اهمیت است.
مدرکگرایی و مدرکفروشی
فضای مجازی باعث شده است
رابطه علم و عمل گسسته شود. دانشجویان نسل قدیم پویایی داشتند، ولی امروزه
در دانشجویان خستگی دیده میشود که این امر یکی از تفاوتهای عمده نسل قدیم
و جدید دانشجویان است. از جمله عواملی که باعث کاهش انگیزه دانشجویان به
عمیقترشدن در علم شده است، میتوانیم به مدرکگرایی اشاره کنیم. در
سالهای اخیر رقابتی کاذب ایجاد شده است و افراد در همه سطوح بهدنبال
گرفتن مدرک هستند.
مدرکگرایی معضل بزرگ و اساسی آموزش عالی و جامعه شناخته میشود که در صورت
تداوم میتواند مشکلات زیادی را ایجاد کند. انگیزه جوانان برای ورود به
دانشگاه و دریافت مدرک در حالی افزایش یافته که «مدرک تحصیلی» در اولویت
نخست شرایط استخدام اغلب دستگاهها و نهادها، اعم از دولتی و خصوصی، قرار
دارد.
توسعه روزافزون دانشگاهها و رقابت بر سر مدرک امروز یکی از مشکلات کاهش
فرصتهای شغلی بین جوانان است. سیاستهای اشتغالزایی هر چند از ساماندهی
بحران بیکاری تقریباً ناتوان ماندند، اما توسعه و تشویق فرهنگ مدرکگرایی
به تدریج میل به مهارتآموزی را بین جوانان کاهش داده است. گسترش پدیده
مدرکگرایی بنا بر برخی آمارها موجب شده است، درصد قابل توجهی از بیکاران
جامعه را فارغالتحصیلان دانشگاهی شکل دهند.
از سوی دیگر پدیده مدرکگرایی به معضلات و آسیبهایی چون فروش مدرکهای
معتبر دانشگاهی بهترین مراکز علمی کشور دامن زده است و با وجود اینکه وزارت
علوم، پلیس فتا، قوه قضائیه، شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجلس شورای
اسلامی همگی کمابیش تلاش کردهاند این چالش را رفع کنند، اما همچنان
کسبوکارهای دلالان این حوزه روزبهروز رونق میگیرد. افزایش مدرکگرایی
طبعاً کاهش اشتغال را به همراه دارد و این معضل قدیمی دانشگاههای سراسر
کشور باعث شده است بحث «مهارت» به صورت کلی به فراموشی سپرده شود و
آموزشهای نظری (تئوریک) جایگزین درسهای عملی شوند.